تنها 23 روز تا آغاز بازيهاي المپيك پكن فرصت باقي است و ورزشكاران كشورمان، آخرين اردوهاي آمادهسازي را پيش از اعزام به اين رقابتها پشت سر ميگذارند، اما بنا بر شواهد موجود، قرار نيست برنامه فرهنگي ويژه اي براي بازيهاي المپيک به اجرا گذاشته شود و علي القاعده سرانجام شاهد حرکت فرهنگي همچون جام جهاني فوتبال خواهيم بود.
به گزارش خبرنگار ورزشي «تابناک»: نمايندگان ملل کوچک و بزرگ جهان، نژادهاي گوناگون و فرهنگهاي شرقي و غربي با نشانههايي از خاستگاههاي اعتقاديشان راهي بزرگترين بازيهاي ورزشي ميشوند تا بيش از پنج ميليارد نفر در سراسر جهان مخاطب رويدادي باشند که در آن تلاش ميشود، منازعات کمرنگتر شده و دوستي و تعامل ميان ملل ارتقا يابد.
در اين ميان، المپيک به خاستگاهي براي تبادلات فرهنگي نيز مبدل شده است و مدال آوري با توسعه فرهنگ ملي در اين ميدان بزرگ ورزشي کاملاً همسو ميشود. آن دسته از کشورهاي جهان که فرهنگ و اخلاق جزو اصول ورزششان به شمار ميرود و يا به اثربخشي اين معيارها پي بردهاند، طرحريزيهاي فراواني براي المپيک پکن در دستور کار قرار دادهاند که به ظاهر مسئولان فرهنگي ورزش کشورمان در اين زمينه به عنوان دايهدار فرهنگ نتوانستهاند برنامههاي تدارکاتي ويژهاي نسبت به اين کشورها طراحي و به عملياتي شدن نزديک کنند.
در هنگامهاي که تمامي کشورها از چندين ماه پيش از آغاز المپيک، عزم خود را جزم ميکنند تا بيشترين بهرهبرداري داخلي و خارجي را از اين پديده در راستاي ارتقاي روحيه نشاط و همچنين توسعه ساختار و ويژگيهاي فرهنگيشان انجام دهند، در ايران هيچ اتفاق خاصي نيفتاده است. ظواهر امر بيانگر اين است که يا مسئولان ورزش کشورمان از برگزاري المپيک آگاهي ندارند و يا به آن ميزان درگير مسائل معمول هستند که اين اتفاق غيرمعمول که هر چهارسال براي اندک زماني چهره خود را به ملل جهان نشان ميدهد، فراموش کردهاند!
نه شعاري ويژه المپيک تدوين شده و نه نمادي طراحي شده و نه سرودي خاص براي کاروان المپيکي و مدال آوران کشورمان در اين رقابتها در نظر گرفته شده است. در سطح شهرهاي بزرگ به ويژه تهران از يک پوستر و يا بيلبورد بزرگ نيز خبري نيست. حتي تعدادي کليپ تصويري جذاب حاوي تصاويري از اميدهاي مدال آوري و ستارههاي کاروان ورزشي ايران در المپيک پکن تدارک ديده نشده تا دراندک زماني که به افتتاحيه المپيک باقي است، با هدف تقويت روحيه نشاط و افزايش شادي جامعه از رسانه ملي و تلويزيونهاي شهري پخش و حمايت رواني فوقالعاده اثرگذاري از قهرمانان اعزام نيز انجام شود.
اما انگار قرار نيست تا يک هفته پيش از المپيک 2008 پکن که ويژه برنامههاي المپيک براي پوشش بخشهايي از اين بازيها آغاز مي شود، به استقبال اين رويداد برويم و استفادهاي هر چند محدود که تجاذب مردم به افزايش فعاليتهاي ورزشيشان و تلاش براي ارتقاي سرانه سلامت کشور است، از اين امکان ارزشمند ببريم.
در کشورهاي بزرگ که ورزش و تأثيرپذيري مردم از آن کاملاً درک شده، تصاويري از قهرمانانشان که مقرر است در المپيک صاحب مدال شوند، در ميادين بزرگ قابل مشاهده است و براي روحيه بخشيدن به آنها، برنامههاي ويژه اي در نظر گرفته مي شود، اما در کشورمان، نشان چندان مشخصي نميتوان از پنجاه واندي المپيك ايران يافت، جز تصاويري که روي تيرکهاي چراغ برق خيابان سئول نصب شده است!
البته کميته ملي المپيک درصدي از اعتبارات توزيع شده ميان فدراسيونهاي تابعه خود را براي پيگيري فعاليتهاي فرهنگي اختصاص ميدهد، اما فدراسيونهاي ورزشي که از کمبود اعتبارات جهت پوشش کامل برنامههاي مليپوشان خود تا المپيک گلهمند هستند، ترجيح دادهاند بخش اعظم بودجه فرهنگي خود را نيز صرف اردوهاي تدارکاتي المپيکيها كنند.
اما آيا در اين شرايط که از بهرهبرداي از المپيک در فضاي داخلي کشور غافل ماندهايم، تدبيري براي استفاده بهينه از اين فرصت جهت تبليغات فرهنگي در سطح بينالملل و در اين مسابقات انديشيده شده و يا هر آنچه در توان بوده، صرفاً وقف مدالآوري در المپيک شده است؟
آيا جذابيتهايي در گردآوري بستههاي فرهنگي ايران براي المپيک پکن تدارک ديده شده که ورزشکاران ديگر کشورها را وادار به حمل اين بستهها و قرار دادن محتوياتش در کنار نشانها و ساير افتخاراتشان سازد و يا اين بستهها، پکيجهايي شبيه بستههاي فرهنگي بازيهاي آسيايي دوحه خواهد بود که چندان مورد استقبال ديگر کشورها واقع نشد. آيا همه فعاليتهاي فرهنگي کاروان ورزشي ايران به توزيع اين بستههاي فرهنگي و پرچم ايران در بازيها خلاصه مي ود و يا راهکارهاي كارسازي براي تبليغ فرهنگ، باورهاي ملت ايران رو در روي آيينهاي که جهان به آن خيره ميشود، در نظر گرفته شده است؟
بايد بپذيريم در كمتر فضاي بينالمللي، به صورت گسترده فرصت بيان عقايد و تبليغ ارزشهاي ملي و مذهبي ايران با توجه به هجمه تخريبي رسانههاي غربي، وجود دارد و بدين سبب ضروري است از موقعيت موجود كمال بهرهبرداري انجام پذيرد تا پس از پايان بازيهاي المپيك به دليل هدررفت اين امكان ارزشمند افسوس نخوريم.
مبادا ضعف در مديريت فرهنگي و اطلاعرساني، اثرگذاري اين رويداد بزرگ ورزشي را براي كشورمان به حداقل ممكن برساند كه در اين صورت ميبايست متوليان امر پاسخگو باشند كه به چه دليل اين فرصتسوزي صورت پذيرفته است.
با اين حال بدونهيچ پيشداوري تا اين آزمون بزرگ صبر مي كنيم و به نظاره عملكرد ستاد نظارت بر فعاليتهاي فرهنگي بازيهاي آسيايي، جهاني و المپيك مي نشينيم و شرايط را رصد ميكنيم پاسخي براي اين پرسش بيابيم كه برابر برنامهريزي فرهنگي و تبليغي ساير كشورها غالب ميشويم يا مغلوب؟!