خراسان: سرنوشت من و مادرم در آتش اعتياد پدرم سوخت و تباه شد. او که آدم مغرور و لج بازي است هميشه در خانه جنگ و دعوا راه مي انداخت.
۲ سال قبل، يک روز مادر بيچاره ام که از دست کارهاي پدرخسته و عاصي شده بود خودش را آتش زد و متاسفانه قبل از رسيدن به بيمارستان به علت شدت سوختگي جان خود را از دست داد.
پدرم پس از گذشت چند ماه از اين مصيبت سنگين، زن ديگري گرفت و ما از روستا به مشهد نقل مکان کرديم. من خيلي خوشحال بودم و فکر مي کردم مشکلات مان تمام شده است اما نامادري ام که چشم ديدنم را نداشت به دليل اين که مرا از زندگي اش حذف کند نقشه اي شيطاني کشيد.
او پدرم را راضي کرد تا با دريافت مبلغ يک ميليون تومان موافقت خودش را براي ازدواج من با پسر خواهرش که مردي ۴۵ ساله است و زن و بچه دارد اعلام کند.
زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري جهاد مشهد افزود: من بدبخت با چشماني گريان به عقد خواهرزاده نامادري ام در آمدم و همراه شوهرم براي ادامه زندگي به روستا بازگشتم. اما در آن جا نيز هوويم و بچه هايش اجازه ندادند يک ليوان آب خوش از گلويم پايين برود و تا جايي که مي توانستند آزار و اذيتم کردند. به هر حال چون سرپناه و تکيه گاهي نداشتم سوختم و ساختم و صدايم درنيامد.
زن جوان افزود: از حدود ۶ ماه قبل، همسرم که به مواد مخدر اعتياد داشت ناگهان ناپديد شد و من و هوويم را رها کرد. با وجود اين مشکل ما دست به کار شديم تا بلکه ردي از او پيدا کنيم و پس از اندکي تحقيقات متوجه شديم اين مرد معتاد و هوسران در يک کوره آجرپزي کار مي کند و با دختر جواني که او هم به موادمخدر اعتياد دارد به طور موقت ازدواج کرده است.
در اين شرايط هوويم مرا از خانه اش بيرون کرد و با نااميدي به مشهد آمدم و به خانه پدرم رفتم اما نامادري ام برخورد توهين آميزي کرد که نتوانستم طاقت بياورم. من که دل پردردي از اين زن داشتم با خشم و عصبانيت او را مورد ضرب و شتم قرار دادم و سپس به خانه خاله ام رفتم ولي با اعلام شکايت نامادري ام، توسط ماموران نيروي انتظامي دستگير شدم.
مليحه با چشماني اشک بار گفت: پدر و نامادري ام را هيچ وقت نمي بخشم و از آن ها نمي گذرم، اميدوارم خدا هم از آن ها نگذرد که اين طوري مرا بيچاره و سرگردان کرده اند.
در خور يادآوري است که زن بي پناه تقاضاي طلاق داده و خاله اش نيز براي نگه داري او اعلام آمادگي کرده است.