ایران: زن جوان كه در اقدامي جنونآميز به دست شوهر سابقش هدف ضربههاي كارد قرار گرفته و بشدت مجروح شده بود پس از بهبود نسبي، جزئيات حادثه و قتل هولناك خواهرش را تشريح كرد.
ثريا - 36 ساله - كه پس از چند عمل جراحي از مرگ نجات يافته و هم اكنون در بيمارستان بستري است به خبرنگار ما گفت: 14 سال قبل با حسن ازدواج كردم اما هميشه به خاطر ولخرجيها و بلندپروازيهايش بدهكار بوديم. از آنجا كه پس از فوت پدر و مادرم مقدار زيادي ارث و ميراث به من رسيده و شوهرم نيز از اين ماجرا خبر داشت بارها وادارم كرده بود تا با بخشي از ارثيهام بدهيهايش را بپردازم. با همين شيوه نيز تمام اموالم را به باد داد فقط يك خانه دوطبقه در جنوب تهران برايمان باقي ماند كه در آن زندگي ميكرديم. بنابراين وقتي بيكار شد برايش يك تاكسي به نام خودش خريدم تا كار كند اما همين كه درآمد پيدا كرد ناگهان فكر سفر به خارج و زندگي در آنجا به سرش زد و از من خواست تا خانه و زندگي را بفروشيم و برويم. اما من بشدت مخالفت كردم و پس از درگيريهاي شديد قرار گذاشتيم توافقي از هم جدا شويم تا راحتتر راهي خارج شود.
بدين ترتيب با بخشش مهريه و تمام حق و حقوقم و نيز پرداخت مبلغي پول نقد حضانت قانوني پسرمان پدرام - 12 ساله - را هم گرفتم. سرانجام حدود سه ماه قبل طلاق گرفتيم. بعد از آن شوهرم به تركيه رفت تا از آنجا با كمك قاچاقچيهاي انسان به يونان برود كه دستگير شد و چند هفتهاي هم زنداني شد و سپس او را به ايران بازگرداندند.
در اين ميان من كه فكر ميكردم او براي هميشه از ايران رفته با پسرم زندگي آرامي را شروع كرده بودم كه هفته گذشته وقتي همراه خواهرم در خانه بوديم در كمال ناباوري حسن را در حياط خانه ديدم. در حالي كه از تعجب خشكم زده بود پرسيدم چطور وارد خانه شدي كه گفت: «پشت در خانه منتظر بودم و وقتي پدرام براي رفتن به مدرسه خارج شد كليد را گرفتم و وارد خانه شدم و بعد هم در زيرزمين خودم را مخفي كردم.» شوهر سابقم اصرار داشت با من صحبت كند، ميگفت به هفت ميليون تومان پول نياز دارد.
سرانجام آن روز پس از درگيري لفظي شديد حسن از خانه رفت. عصر آن روز پيغام دادم كليد خانه را پس بياورد غافل از اين كه او كليد يدك ساخته بود.
شب حادثه - جمعه 10 دي - همراه خواهرم سودابه و دختر 22 ساله خواهر بزرگترم و پسرم پدرام از بيرون به خانه آمديم. سودابه به طبقه بالا رفت و ما در طبقه پائين بوديم كه ناگهان صداي فرياد خواهرم را شنيدم. وقتي با عجله بالا رفتم در كمال ناباوري شوهر سابقم - حسن - را قمه به دست ديدم كه فرياد ميزد «با من آشتي نميكني؟» بعد با قمه ضربهاي به بدنم زد. همان موقع خواهرم سودابه را ديدم كه غرق خون روي زمين افتاده و فرياد ميزد «حسن تو را به خدا نزن» اما حسن چند ضربه ديگر هم زد. من با التماس فرياد ميزدم كه حسن به طرفم برگشت و همانطور كه در چشمانم خيره مانده بود يك ضربه هم به قلبم زد اما به خاطر اينكه لباس ضخيم به تن داشتم قمه به عمق بدنم اصابت نكرد. با اين حال او با بيرحمي ضربهاي به پشت پايم زد و ضربهاي هم به پهلو و پشتم كه ريهام پاره شد. همان موقع پسر و خواهرمزادهام وحشتزده به طرف پشتبام ميدويدند تا همسايهها را خبر كنند كه حسن پا به فرار گذاشت. با اين حال به سختي دنبالش دويدم كه مقابل در خانه از هوش رفتم.
زن جوان كه همزمان با يادآوري خاطرات تلخ شب حادثه و مرگ خواهر جوانش بشدت اشك ميريخت ادامه داد: من تمام دارايي و زندگيام را به شوهر سابقم بخشيدم تا فقط بچهام را به من بدهد و زندگي آرامي داشته باشم اما افسوس كه او رهايم نكرد. اي كاش همان روزي كه مخفيانه وارد خانهام شد پليس را خبر ميكردم. اي كاش موقعي كه تهديدم ميكرد شكايت ميكردم شايد الان خواهر بيگناهم زنده بود و خودم نيز در چنين وضعي قرار نداشتم.
ثريا در ادامه گفت: خواهرم سودابه نيز چندي قبل از شوهرش جدا شده و فرزندي هم نداشت. ضمن اين كه برخلاف گفتههاي شوهر سابقم او هيچ دخالتي در زندگي ما نداشت. اگر هم يكي دوبار به حسن حرفي زده بود از سر دلسوزي خواهرانه بود و بس! او به راستي بيگناه قرباني اين جنايت شد كه عاملش بايد تاوانش را پس بدهد.
ضمن اين كه پسرم نيز از آن روز بشدت دچار افسردگي و ناراحتي روحي شده و من نگران سرنوشتش هستم.
گفتني است عامل جنايت، شامگاه جمعه با مراجعه به كلانتري 115 رازي ضمن معرفي خود راز جنايت هولناك را فاش كرد. وي در حال حاضر با دستور شهرياري - بازپرس شعبه هفتم دادسراي جنايي - بازداشت است و بازجويي از او ادامه دارد.