وطن امروز: راز اسیدپاشی هولناک به صورت پسر جوان در پایتخت با اعترافات تکاندهنده دختر دانشجو فاش شد.
شرط این دختر برای اینکه علاقه پسری را بپذیرد انتقامگیری از رقیب قدیمی بود. از 17 شهریورماه سال جاری وقتی جوان موتورسواری با پاشیدن اسید به چهره پسری در خیابان آمل حوالی سهراه طالقانی تراژدی تلخی را رقم زد، ردیابیهای ویژه در دستور کار تیمی از اداره 16 پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
مسعود 22 ساله که نیمی از صورتش با اسید سوخته است در طرح شکایتی به بازپرس عموزادی از شعبه 11 دادسرای امور جنایی تهران گفت: من در پیادهرو بودم که پسری به اسم صدایم کرد. هنوز کاملا به سمت وی برنگشته بودم که مایعی روی صورتم ریخت که احساس سوزش شدیدی کردم. همزمان با فریادهای دردناک من بود که آن 2 موتورسوار فرار کردند، حاضر بودم با ضربات چاقو کشته شوم اما به این روز نیفتم و چهرهام سالم بماند.
وقتی با دستور بازپرس جنایی، قربانی توطئه اسیدپاشی در برابر کارآگاهان قرار گرفت، پرده از راز تهدیدهای یک دختر آشنا برداشت. مسعود گفت: مدتی پیش وقتی به بیمارستان رفتم در آنجا با دختری آشنا شدم، وی که اکرم نام دارد خودش را مدیر شرکتی خصوصی معرفی کرد، رابطه خوبی میان ما بود تا جایی که احساس کردم میتوانیم با هم ازدواج کنیم.
وی افزود: میدانستم دانشجوی ترم آخر کارشناسی حقوق است و رفتار فریبندهای داشت، میگفت خانهشان در خیابان گیشاست اما رفتارش مرموز بود تا اینکه شک من را برانگیخت و تحقیق کردم و پی به داستانسراییهایش بردم.
این دختر چون دیده بود وضع مالی مناسبی دارم، سعی کرد راهی برای ازدواج با من پیدا کند وقتی کلا کنارش گذاشتم و خواستم دیگر با من رابطهای نداشته باشد، تهدیدات تلفنی و پیامکیاش شروع شد، حتی یکبار من را با بهانههایی به شهرری کشاند كه عدهای به تحریک او میخواستند من را به کتک بزنند که فرار کردم و تصورم این است که اسیدپاشی هم زیر سر اکرم است.
با این ادعاها، کارآگاهان به ردیابی اکرم پرداخته و این دختر دانشجو وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، ادعا کرد هیچ دخالتی در اسیدپاشی به مسعود نداشته است اما وقتی دید همه رازهایش فاش شده است لب به اعتراف باز کرد و گفت: وقتی دیدم مسعود نمیخواهد با من ازدواج کند، کینه به دل گرفتم، همزمان پسری به نام محمد که در اسلامشهر زندگی میکند به من ابراز علاقه کرد، فرصت مناسبی بود، برای محمد شرط گذاشتم در صورتی به علاقهاش جواب مثبت میدهم که انتقام مرا از مسعود بگیرد و او پذیرفت. تا اینکه تصمیم گرفتیم اسیدپاشی کنیم، من به همراه محمد به تهران آمدم و مسعود را به وی نشان دادم. روز اسیدپاشی نیز محمد دست به کار شد و بعد در تماس تلفنی گفت که کار را تمام کرده است.
با اعترافات دختر توطئهگر، کارآگاهان به شناسایی عامل اسیدپاشی پرداخته و محمد عصر یکشنبه 12 دیماه سالجاری به دام افتاد. این مرد بیرحم در بازجوییها وقتی خود را در برابر اکرم دید، گفت: من اغفال شدم و فریب خوردم، از همان روز پشیمان شدم اما کاملا تحت سلطه اکرم بودم، شرط گذاشته بود و من پذیرفته بودم.
وی وقتی صبح دیروز در برابر بازپرس عموزادی ایستاد، گفت: من در آن روز تنها بودم و با خریدن اسید از مصالحفروشی به محل تردد مسعود رفتم. روی موتور ایستاده بودم و وحشت داشتم تا اینکه وی را دیدم، به اسم صدایش کردم هنوز کاملا برنگشته بود که اسید را پاشیدم و فرار کردم.