از آذرماه سالجاري تاكنون شاهد برگزاري چهار تظاهرات اعتراضي در مقابل سفارت كشورمان در كابل بوده ايم. در آخرين مورد آن كه روز پنج شنبه گذشته اتفاق افتاد، تجمع كنندگان كه تعدادشان از 50 نفر تجاوز نمي كرد، به صورت آشكاري روش اعتراضي خود را تغيير داده و بر خلاف رويه معمول در تجمعات اعتراضي به هتك حرمت ايران و نظام مقدس كشورمان دست زدند.
گردانندگان و معترضين كه عموماً افراد شناخته شده اي بودند، به زعم بسياري از آگاهان محل به دستور اشغالگران و با پول آنها دست به چنين اقدام برنامه ريزي شده اي زدند.
اين تظاهرات ها در ابتدا به بهانه رفتار جمهوري اسلامي با مهاجران افغاني با استفاده از يك فيلم ساختگي برنامه ريزي شد و سپس ممانعت ايران از عزيمت تانكرهاي سوخت به اين كشور به دستاويز ديگري براي تجمع تبديل گرديد. البته اقدام نابخردانه برگزاركنندگان مبني بر حمل چند عكس از اعضاي گروهك هاي تروريستي منافقين و پژاك كه با بزرگ نمائي و پوشش وسيع رسانه هاي غربي نيز همراه شد، كمترين ترديدي را در نزد افكار عمومي افغانستان در شناسايي دست هاي پشت پرده و اهداف و انگيز هاي واقعي سناريو نويسان باقي نگذاشت. آنها در واقع از اين طريق قصد تخريب وجهه و خدشه دار نمودن محبوبيت جمهوري اسلامي در بين مردم افغانستان داشتند.
اين در حالي است كه مردم مسلمان افغانستان به خوبي واقفند كه ايران اولين و بزرگترين كشور كمك كننده در امر بازسازي افغانستان بوده و طي سال هاي گذشته با وجود مخالفت با حضور نيروهاي خارجي و تضاد شديد منافع با اشغالگران، ليكن با شكيبائي و از خود گذشتگي و تحمل هزينه هاي هنگفت از هر تلاشي براي استقرار ثبات و امنيت در اين كشور بحران زده دريغ ننموده است. ضمن اينكه ايران در راه كمك رساني به افغانستان همواره با مانع تراشي آمريكائي ها و برخي عوامل داخلي آنها مواجه بوده است. كما اينكه آگاهي مقامات و قاطبه مردم افغانستان از نيت صادقانه و كمك هاي بي دريغ ايران باعث محبوبيت روزافزون جمهوري اسلامي در بين مردم و مقامات اين كشور گرديده است. امري كه موجباب نگراني و ترس اشغالگران و تمسك آنان به چنين اقداماتي را فراهم نمود.
همچنان كه غربي ها و جريان هاي افغاني وابسته به خود، هر از گاهي با تمسك به سوژه هاي جعلي و بعضاً مضحك، اقدام به راه اندازي موج هاي تبليغاتي عليه جمهوري اسلامي كرده اند. آنها گاهي ايران را متهم به داشتن رابطه با طالبان و در زماني ديگر متهم به دخالت در امور داخلي افغانستان نموده و اخيراً نيز مسائل مهاجرين و تانكر هاي سوخت را بهانه كرده و از اين طريق به دنبال ايجاد دشمني بين افغانستان و ايران هستند.
البته در رابطه با اعمال محدودیت در ترانزیت سوخت لازم به توضیح است که با وجود این تظاهرات و اعتراضات معدودی معلوم الحال در کابل، کمتر کسی از مردم افغانستان را می توان یافت که هدف ایران از جلوگیری از عبور سوخت، را نداند که بر عکس منطق و دلیل ایران در اعمال این محدودیت برای عامه مردم کاملاً روشن است، چراکه سه برابر شدن مصرف بنزین در افغانستان به روشنی موید استفاده ماشین جنگی اشغالگران از بنزین های وارداتی است. در نتیجه آمریکا و متحدین غربی این کشور که خود عامل تحریم غیر قانونی بنزین به ایران هستند، نباید انتظار ورود بنزین از راه ایران (برای تداوم اشغالگری) را داشته باشند. لیکن مصرف آن از سوی مردم حق مسلم آنها است و دولت ایران به هیچ وجه مایل نیست که مردم عادی از این تصمیم متأثر شوند و از همین روست که ورود بنزین به منظور مصرف داخلی به صورت محدود در طول این روزها صورت گرفته است.
از سویی برگزاركنندگان اين تجمعات اعتراضي نمی توانند به این سوال مردم افغانستان كه چرا آنها طی چند سال گذشته در مقابل قتل عام صدها و بلكه هزاران نفر از مردم و زنان و كودكان بي گناه افغاني كه تقريباً در هر روز زير بمباران و موشك باران هواپيماهاي اشغالگران جان خود را از دست داده اند، سكوت كرده اند پاسخ دهند؟
امروزه براي مردم افغانستان كاملا روشن است كه نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا پيش از آنكه به فكر نابودي زير ساخت ها و ريشه هاي تروريسم در افغانستان منطقه باشند، در پي زمينه چيني حضور دائمي خود در افغانستان از يكسو و تخريب روابط افغانستان و ايران و به حداقل رساندن امكان تاثیر پذیری مردم افغانستان از انقلاب اسلامی ایران از طرف ديگر هستند.
در واقع مبناي اصولي مخالفت جمهوري اسلامي با حضور نيروهاي خارجي در افغانستان برگرفته از اين نگرش واقع بينانه است كه نه تنها نيروهاي خارجي عامل ثبات در افغانستان نيستند كه برعكس تداوم اشغالگري عامل اصلي استمرار بي ثباتي در افغانستان و در سطح كل منطقه است.
گرچه استراتژی اصولی غرب و در رأس آن آمریکا، از ابتداي حضور در منطقه دور نمودن افغانستان از ایران و در صورت امكان رو در رو قراردادن اين دو كشور بوده، ليكن با توجه به تشديد دسيسه چيني ها و اوج گرفتن اقدامات تنش آفرين آمريكائي ها در يكي دو ماه اخير، بنظر مي رسد كه آمريكائي ها بدنبال دستيابي به اهدافي مقطعي نيز باشند.
از اين رو با توجه به اهميت موضوع و حساسيت اوضاع كنوني به برخي از مهمترين اهداف متصور از برپايي اينگونه تجمعات اعتراضي مي پردازيم:
ـــ از مهمترين اهداف مترتب بر تحركات دشمنان در مقطع كنوني، انحراف افكار عمومي از موضوع مهم و استراتژيك احداث پایگاه های دایمی آمریکا در افغانستان مي باشد. طبيعتاً در فضاي آرام سياسي در منطقه، شانس دستيابي آمریکا به اين هدف بسيار كم و چه بسا در حد صفر بود.
ـــ آمريكائي ها با برنامه ريزي و طرح ترانزيت سوخت از ايران در واقع با يك تير دو نشان را هدفگذاري نموده اند. طبيعتاً كمبود سوخت در شرايط كنوني منجر به افزايش قيمت برخي اجناس و متأثر شدن زندگي عامه مي توانست بهترين مستمسك براي ايجاد تحركات ضد ايراني باشد. چنانچه سوخت هاي ترانزيتي از راه ايران به افغانستان وارد مي شد كه هدف آنها را برآورده شده و آمريكائي ها به سهولت قادر به راه اندازي ماشين جنگي خود با استفاده از راه امن و ارزان ايران مي شدند ـ درحالي كه بطور غير قانوني و از طريق فشار به كشورها اقدام به تحريم واردات بنزين به ايران نموده اند ـ و اما در صورتي كه ايران پي به نقشه آنها برده و مانع از انتقال سوخت به افغانستان مي شد كه باز آنها با نشان دادن ايران به عنوان عامل اصلي گراني به هدف استراتژيك خود كه همانا دور ساختن افغانستان از ايران از طريق تحريك افكار عمومي و ايجاد دشمني بين افغان ها و ايراني ها بود، دست پيدا مي كردند.
ـــ ممانعت از ترانزيت سوخت به افغانستان از راه ايران از جانب ديگري نيز براي آنها قابل بهره برداري تبليغاتي است. به طوري كه آنها اين عمل را در جهت منافع طالبان خوانده و از اين طريق قادر به پر و بال دادن به اتهام رابطه ايران با طالبان خواهند شد.
ـــ آمريكائي ها در برنامه ريزي هاي خود احتمال برخورد هاي احساسي از سوي ايران در واكنش به حرمت شكني به نظام را نيز به عنوان يك فاكتور قابل بهره برداري مد نظر قرار داده اند. كما اينكه نوع برخورد ايران نسبت به اعتراضات در شرايطي كه بتواند به ايجاد بحران هاي پيچيده در روابط ايران با افغانستان بيانجامد، در راستاي اهداف اصولي آمريكا خواهد بود.
ـــ با مد نظر قرار دادن طرح ابتكاري كرازي و فعاليت شوراي صلح در مقطع فعلي، و قوت گرفتن احتمال نقش آفريني جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از كشورهاي ذي صلاحيت براي ميانجيگري، طبيعتاً اين بحران جايگاه ايران را در نزد مسئولين و مردم افغانستان تخريب و تضعيف نموده و از اين طريق احتمال ايفاي نقش ايران ضعيف خواهد شد.
در پايان ذكر اين نكته ضروري است، گرچه موضعگيري مقامات كابل و واكنش نسبتاً خوب آنها به اعتراضات اخير كه آن را عملي نادرست خواندند، اميدواري نسبت به شكست توطئه هاي دشمنان دو ملت را تقويت مي كند، ليكن به هرحال استمرار چنين اقدماتي در افغانستان در درازمدت مي تواند، زمينه هاي پر مخاطره اي را براي منافع و امنيت ملي ما ايجاد نمايد. كما اينكه تأثير اين موضوع را در برخوردهاي واكنشي مسئولين اتاق بازرگاني افغانستان مشاهده كرديم.
در نتيجه مناسب خواهد بود كه در جهت توجيه اقدامات و روشنگري در خصوص لزوم اين عمل، تلاش بيشتري انجام گيرد تا هر گونه امكان بهره برداري از شرايط توسط دشمنان را سلب نموده و مردم مسلمان و همسايه افغانستان را از دايره نفوذ تبليغاتي دشمنان روابط دور كنيم.