رهبر مسلمانان تونس كه ديروز پس از 22 سال تبعيد به وطن خود بازگشت در مقالهاي به بررسي انتخابات فرمايشي در مصر و فسادهاي حكومت مبارك پرداخت و مصر را به غنيمتي جنگي تشبيه كرد كه مفسدان ظرف چندين سال پول هنگفتي به چنگ زدهاند.
به گزارش فارس، پايگاه خبري الجزيره در گزارشي به قلم "راشد الغنوشي" ضمن پرداختن به انتخابات اخير مصر و اقدامات رئيس جمهور اين كشور در تلاش براي موروثي كردن قدرت، به بررسي رويكرد گروههاي اين كشور در اين برهه از تاريخ مصر و نيز اقدام حاكميت در طرد كامل اخوانالمسلمون از عرصه سياسي در مصر ميپردازد.
*انتخابات آزاد و سالم از مهمترين شاخصههاي نظام دموكراتيك استالغنوشي در مقاله خود آورده است كه انتخابات آزاد و سالم از مهمترين شاخصههاي نظام دموكراتيك است و در نوع خود بهترين وسيلهاي است كه عقل از آن براي ساخت دولتي بر پايه اراده ملت بهره ميگيرد كه در آن با معرفي نخبگان به شكل دورهاي امكان تجديد دولت از طريق رقابتي سالم فراهم ميشود.
اگر انتخابات، بارزترين سازوكار و نشانه نظام دموكراتيك مدرن باشد، كل اين نظام را شامل نميشود، بلكه بهعنوان جزئي از يك كل، جزئي از يك سيستم عمومي خواهد بود كه مجموعهاي از فرصتها را در استفاده از رسانه ميان رقيبان فراهم ميآورد و مثلا حزب حاكم آن را احتكار نميكند، اين سازوكار استقلال قضائي را تضمين، توافق ميان رقبا را بر اساس يك سري قواعد عملي مانند سازوكار و قوانين حاكم بر انتخابات تنظيم مينمايد تا بدين ترتيب حزب حاكم به تنهايي اين ساز و كارها و قوانين را وضع نكند.
*غالب دولتهاي عربي طي 50 سال گذشته تبديل به نظامي ديكتاتور شدهانداگر با استمرار اين وضع قدرت در قبضه جريان حاكم باقي بماند، گريزي از پذيرش خالي بودن اين عمليات سياسي از هرگونه محتواي دموكراتيك نيست؛ بدين ترتيب حتي با نقاب دروغيني از دموكراسي، شاهد يك حكومت ديكتاتوري طاغوتي مستبد صرف خواهيم بود و اين وضعي است كه از ديكتاتوري قبل هم بدتر است، چرا كه نفاق بدتر از كفر بوده و خطر دشمن ظاهر كمتر از دشمن در نقاب دوست است.
غالب دولتهاي عربي طي 50 سال گذشته از نظام دموكراتيك جزء تبديل به نظام ديكتاتوري شدهاند كه يك حزب و بلكه يك شخص در آن حكومت ميكند و تعدد ظاهري كانديداها آن تنها يك ماسك، بر روي همان فسادهاي پيشين است كه وظيفه اصلي آن تضمين مشروعيت ظاهري است.
*رژيم مبارك باعث ملغي شدن نظارت قضائي جزئي در روند انتخابات شده استحال بايد ديد موضعگيري حكومت مصر در قبال اين روند چيست؟ حكومت مصر الگويي عربي از حركت به سمت نظام سلطنتي در پوشش دموكراسي است؛ انتخابات مجلس قانونگذاري اخير، تعبير روشني از اين نوع حركت است و اين روند به تعبير روزنامهنگار گاردين در اول دسامبر "مسخره"، "مضحك " و به نوعي "مصيبتبار" است؛ آيا حزبي در جهان باقي مانده كه با فعاليت در قالب سيستمي تكثرگرا به موفقيتي 95 درصدي دست يابد و از روشنفكران جامعه كساني را پيدا كند كه از روي خلوص و با اين نسبت و يكپارچگي فرآيند حاصل از آن دفاع كنند؟
به اعتقاد نويسنده اين يك سقوط دهشتناك همراه با تمسخر و مصيبت است. آنچه از جانب اين حكومت متقلب رخ داد، خيلي هم غيرمنتظره نبود. حزب حاكم مشخصههاي روشني از خود نشان داده كه نشان از عزم اكيد و جدي اين رژيم در بكارگيري و نابودي مابقي حيات نظام و حكومت است؛ تا جائيكه با اقدام به تلفيقات قانوني، باعث ملغي شدن نظارت و نگهباني قضائي جزئي در روند انتخابات شده و كليه عمليات انتخاباتي از جمله نظارت بر برگههاي انتخاباتي و حتي شمارش آراء را نيز بر عهده دستگاههاي امنيتي و اداري خود نهاده است.
*مبارك ديگر ابايي از شفافگويي سياسي و ارتكاب گناه در ملاء عام نداردحكومت مصر چند روز پيش از انتخابات مجلس دست به قلع و قمع رسانهاي زد تا از اين راه صداهاي مخالف را بخواباند؛ مسئله بسيار روشن است كه رويكرد حكومت ارتكاب و انجام تقلب است، آنهم نه در اتاقهاي تاريك بلكه كار را به مقابل دوربين كشانده كه نشان از آن است كه ديگر ابايي از شفافگويي سياسي و ارتكاب گناه در ملاء عام ندارد.
آيا لازم است حكومت براي بقاي خود دست به تقلب زده و اراده رقيبان را به چالش بكشاند و تا اين حد افكار عمومي را به شهادت بگيرد؟ آيا اكثريت 51 درصدي يا يك سومي براي ادامه و بقاي طرحهاي حكومت كافي نبود؟ اگرچه نظامهاي ديكتاتوري همگي مغرور و وظيفهنشناسند اما روشن است كه اين سطح از تكبر و ناديده گرفتن سايرين از سوي حكومت ناشي از اين انديشه و احساس است كه حزب حاكم ميتواند با گذار از اين امتحان سرنوشتساز خطر وجودي در مورد بقاي خود را كم و ناديده ميگيرد و با پديده به چالش كشاندن فرعون مقابله كند.
*حكومت مصر در چنگال چپاولگران اقتصاديفرعون پدر با چهرهاي شبييه مردگان از اتاق تشريح بيرون آمد درحاليكه مصمم بود ميراث سلطنت را به فرعون پسر منتقل كند. اما در نظام مصر با تمامي قوانين آن، قانوني براي انتقال آسان حكومت وجود ندارد، لذا جايي براي توجه به آراء مشوش مجلس آينده كه عهدهدار انجام اين مأموريت است وجود ندارد؛ حال دراين ميان ديگران هرچه ميخواهند بگويند.
اضافه بر اين حكومت مصر تبديل به غنيمتي جنگي در چنگال گربههاي چاق و فربه شده است، ثروتمنداني كه تنها ظرف چند سال بنام خصوصيسازي و بازسازي ساختار اقتصادي، ثروت عمومي و اندوخته چند ده ساله ملت را، آن هم زير نظر سازمانهاي غارتگر بينالمللي به چنگ آوردند.
بدترين تصوير فساد حكومت جمع شدن سلطنت حكومتي در كنار سلطنت پولي و مالي است و اين همان چيزي است كه امپراطوران مافيايي احزاب را بر آن داشت كه كرسيهاي مجلس را نزديكترين راه در ذخيره ثروت، دفاع از آن و حفاظت خود در برابر تبعات آن ببينند، آنهم در كشوري كه هنوز نبض قضايي آن ميزند.
*بكارگيري مفهوم "اپوزيسون " در مورد نظام مصر يك اشتباه بزرگ استچگونه ميتوان جلوي اين مافيا را در رسيدن به كرسيهاي پارلمان گرفت؟ اگر شمار اين افراد بيش از كرسيهاي پارلمان باشد، چگونه ميتوان مجال را براي مخالفان باز گذاشت؟ حتي بالاتر از اين چگونه ميتوان بدون راه انداختن جنگي كه منتهي به قتل شود، زمينه را براي رقابت ميان آنها بازگذاشت؟ اينها مسائلي است كه به شكلي بيسابقه به وجود آمدهاند. ما با باندهايي طرف هستيم كه دولت را ربوده، ملت را به گروگان گرفته و همگان را تبديل به غلام و برده كردهاند، اوضاع ساير نظامهاي عربي نيز به همين صورت است.
نويسنده در ادامه گزارش خود به بررسي عملكرد مخالفان در شرايط كنوني پرداخته و مينويسد: اگر نسبت به استفاده از كلمات دقيق باشيم، هنگام صحبت از نظامهاي عربي و در صدر آنها مصر، بكارگيري مفهوم "اپوزيسون " يك اشتباه بزرگ است؛ چرا كه اين كلمه از اركان اساسي و ماهيت نظام دموكراتيك بهشمار ميآيد كه بدون آن نظام دموكراتيك شكل نميگيرد، تا جائيكه در نظام دموكراتيك رهبر اپوزيسون در موقعيتي قرار دارد كه به وي اجازه داده ميشود ديدارهاي متناوبي با رهبر حزب حاكم برگزار كند و ضمن اطلاع از مسائل مهم با هم به مشورت بنشينند.
*اپوزيسيون اصلي در مصر حزب اخوانالمسلمون استدر حاليكه در نظامهاي غيردموكراتيك، حزب حاكم اگر اپوزيسيون را ريشه كن نكند، اين حق را براي خود ميبيند كه آنها را منزوي يا تبعيد نمايد و بگونهاي با آن معامله كند كه گويي يك پرونده امنيتي مانند مواد مخدر و حتي خطرناكتر از آن است. در بهترين حالت (مانند اوضاع كنوني مصر) گاهي با چشمپوشي و گاهي نيز به شيوه سركوب با آنها برخورد ميشود تا سخني از اپوزيسيون اصلي يعني حزب ممنوعه اخوانالمسلمون گفته نشود.
زمانيكه ما در چنين نظامي از احزاب اپوزيسيون سخن ميگوييم، هم خود گمراه شدهايم و هم ديگران را گمراه كردهايم، هم دچار توهم شدهايم، هم ديگران را به توهم مياندازيم. ما چه به صورت قانوني يا اجرايي ازطريق انتخابات است كه در حكومت مشاركت ميكنيم و نام آن را هم اعتدال و ميانهروي در مقابل غلبه و حتي تشدد ميگذاريم. اين مسأله ميتواند منجر به تغييرات مورد نظر ما در تبديل سبك خودكامه تجار به دموكراسي شود؛ يعني نظامي در خدمت مردم و نه برعكس، نظامي كه براي آنها امنيت را در برابر گرسنگي و ترس فراهم ميآورد؛ ما غلبه را رد و نام اين كار را ميانهروي ميگذاريم.
*مصر براي بهبود اوضاع نياز به اصلاحات از طريق مشاركت داردتجربه مشاركت احزاب اسلامي و غيراسلامي در اين قبيل نظامها نشان ميدهد احزاب نتوانستهاند طبيعت اين قبيل نظامها را تغيير دهند و در بيشتر كشورها اگر هم تبديل به شاهدان دروغين نشده باشند، به عقب نشسته و گاها از هم ميپاشند. وظيفه صندوقهاي رأي تغيير نظام و سيستم نيست بلكه تغيير در درون اتفاق ميافتد، آنهم زمانيكه دموكراسي قابل اصلاح بوده و نخبگان جامعه بتوانند بر روي يك الگو به توافق رسيده و با كمك روشهايي خاص بهگونهاي عمل كنند كه تبادل قدرت ميان آنها صورت بگيرد و سطح درگيريها از صرف غالب و مغلوب به يك سطح سياسي سالم برسد؛ اين دستاورد نظام دموكراتيك است كه بايد به دست بيايد.
ايده ايجاد تغييرات در مصر طي سالهاي اخير از سوي جمعي از نخبگان مطرح شد؛ اين افراد به سطحي از آگاهي رسيدند كه دريافتند براي متوقف ساختن سير نزولي مصر، قرار گرفتن اين كشور در مسير رشد صحيح، بهبود اوضاع، خارج شدن از حالت جبر و حاشيهسازي، نياز شديدي به اصلاحات از طريق مشاركت دارد كه اين مهم با شعار تغيير ممكن خواهد بود.
*وظيفه نخبگان مصري نجات مردم از چنگ باندهاي غارت استجنبش الكفاية متشكل از شماري از نخبگان جسور از تمامي طيفها بود كه طي سال اخير و بهويژه بعد از بازگشت دكتر البرادعي و جمع شدن نيروهاي جوان و جديد به گرد وي تبديل به جمعيت ملي تغيير شد. پيوستن اخوانالمسلمون به اين جنبش نيز يك اتفاق بزرگ بود كه با توجه به وزن و اثرگذاري بالاي اخوان طرح تغييري كه راكد مانده بود، از نو زنده شد.
نارضايتي و دلخوري نظام حاكم از محور جديدي كه فراتر از درگيريهاي دوجانبه ميان اخوان، ناصريها، لائيكها، مسلمين و قبطيها شكل گرفته، كاملا مشخص بود. وظيفه كنوني رقابت بر سر غنائم و تقسيم قدرت نيست، چرا كه اين غنيمتها بر حسب طبيعتش غيرقابل تقسيم است، بلكه وظيفه كنوني نجات ملت و مردم و آزادسازي اراده ملي از چنگ باندهاي غارت و نيز بسيج تمامي نيروها در زمينه شهروندي و برابري حقوق و تكاليف است.
موضعگيري نسبت به انتخابات كه جمعيت تغيير به آن يورش برد يك امتحان بود كه در ايستادگي مقابل آن شكست خورد و اين منطق سود و زيان بود كه پيروز شد. زمانيكه برخي طرفهاي كوچك اعلام تحريم كردند، اخوان نيز اعلام كرد در صورت تحريم از سوي همگان موضع تحريم خود را اعلام خواهد كرد، به محض اينكه حريان الوفد، مشاركت خود را اعلام كرد، همه متوجه شدند كه معاملهاي عليه اخوانالمسلمون صورت گرفته تا جاي آنها را بهعنوان رهبري اپوزيسيون در مجلس بگيرند، اخوانالمسلمون اعلام مشاركت كرد.
*سهم اخوانالمسلمون در رسوايي حكومت مباركالبته صرف مشاركت گروهها در انتخابات براي آنها خالي از منفعت نيست، چرا كه زندگي هميشه خير يا شر كامل نيست؛ انتخابات بويژه براي جنبشهاي ممنوعه فرصتي بود تا خود را اثبات و به مردمي كه از آن محروم شدهاند برسد؛ هر چند وجود اخوان و عموم اسلامگراها، ديگر نيازي به شهادت ديگران ندارد و تولد و مرگ اين جنبشها از خارج محقق نميشود.
حكومت ديكتاتوري همواره مشروعيت قانوني نداشته و نياز دارد تا يك جنبش اسلامگرا كه حقيقتا بهترين و صادقانهترين الگوي ملت است، آن را به رسميت بشناسد. اخوانالمسلمون اشتباه نكردند كه پنداشتند مشاركت آنها سهم بسزايي در رسوايي حكومت و رو كردن حقيقت آن داشته است؛ اما مشاركت اخوان با اين هدف صورت نگرفت بلكه هدف اين گروه دستيابي به شماري از كرسيهاي پارلمان حتي اگر كمتر از قبل باشد، بود. در واقع اگر اخوان به درصد بالايي از كرسيها نيز دست مييافتند، نميتوانستند چيزي از سياستهاي كلي داخلي و خارجي نظام را تغيير دهند.
بيهوده است اگر بگوييم كه حكومت استبدادي قابل تقسيم است، چرا كه به تعبير ابن خلدون طبيعت سلطنت رو به فرديت دارد و چيزي جز مطالبهگري قوي نميتواند جلوي آن را بگيرد.
علت دور كردن اخوان آن هم با اين حدت و شدت در چيست؟ هيچ كس از كساني كه از حجم و گستردگي اخوان و نيز عمق و امتداد آن اطلاع دارند، از جادوگران فرعون باور نميكنند كه محبوبيت اين حزب رو به زوال است؛ اينان بر اين باورند كه حزب بهويژه طي سالهاي اخير با تمامي حياتي كه توانسته به مجلس و فعاليتهاي آن ببخشد با بدست گرفتن رهبري اپوزيسيون مجلس دچار فروپاشي شده است، البته اعضاي جماعت اخوانالمسلمون بايد از مهندسان طرح انزواي خود متشكر باشد كه آنها را در حركت به سوي تغيير در مصر كمك كرد، چرا كه راندن اخوان تا بدين حد اگر چه آنها را به سمت خشونت نميكشاند اما با همه تلخي و اهانت صورت گرفته خشم خود را فرو ميخورند و اين همان چيزي است كه عملكرد اخوان را براي حضور و تغيير، نزد افكار عمومي بهتر ميسازد و ديگر شيوخ نميتوانند حماسه جوانان را تحقير و از ترس ناشي از آن بكاهند.
*جايگاه متمايز مصر در ميان كشورهاي عربياگر حكومت نيمي از كرسيهاي مجلس يا كمتر از آن را در اختيار اخوان قرار ميداد، ميتوانست جنبش جوانان را به بازي بگيرد و آن را مهار كند. پس علت اين اقدام حكومت چيست؟ حماقت يا حقالسكوتي كه به سران ضد اسلام و ضمانت حمايت آنها از موروثي شدن حكومت پرداخت شده است؟ همه اينها ممكن است.
الغنوشي در پايان گزارش خود آورده است: اين مضحكه انتخاباتي سبب شد زمينه براي جمعآوري نيرو در پشت طرح جبهه ملي كه اهداف مليگرايانه مردمي را دنبال ميكند و وجدان و دغدغه انسان مصري را خطاب قرار ميدهد فراهم شود، بهويژه از حمايت بخشهاي روستايي و بسياري از مناطقي كه از سياستهاي موجود، سياست معيشت و سياست امنيت ملي در قبال حمايت از نيروهاي مقاومت فلسطين و ... متضرر شدهاند.
با تمام اهميتي كه سرزمينهاي عربي و اسلامي دارند، اما مصر در ميان ملتها از مكاني متمايز برخوردار است؛ بگونهاي كه توجه عموم به سمت اين كشور است و از پس تاريكي نويد فجر و طلوعي جديد را ميبيند كه قادر است موازنه قدرت منطقه و جهان را به نفع ملتها تنظيم نمايد.