سرویس دفاع مقدس/ محمددیندار ـ محمد حسین حیدری از عکاسان قدیمی و با سابقه جنگ تحمیلی است. وی از اوایل دفاع مقدس با دوربین خود در مناطق مختلف جنگی حضور یافت و در 26 عملیات به ثبت تصاویر نبرد رزمندگان پرداخت. از آثار این عکاس تاکنون چند مجموعه عکس و چند نمایشگاه داخلی و بینالمللی در کشورهای خارجی بر پا شده است. در گفتوگویی که با وی داشتیم، ابعادی جالب و ناگفته از عکاسی جنگ که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده، مطرح میشود.
آقای حیدری، لطفا نخست درباره چگونگی ورودتان به عرصه عکاسی جنگ توضیحاتی بفرمایید. بنده از سال 1358 عکاسی را به صورت حرفهای از حوزه هنر و اندیشه اسلامی آغاز کردم. البته پیش از آن، عکاسی را در مدرسه مولتی ویژن یاد گرفتم که همزمان با درگیریهایی که در مناطق مختلف کشور در اوایل پیروزی انقلاب به وقوع میپیوست، به عنوان عکاس در این مناطق حضور یافته و به کار عکاسی میپرداختم. با شروع جنگ تحمیلی کار عکاسی را جدی گرفتم به طوری که بعد از چهار عملیات نخستین آلبوم مصور خودمان را به همراه آقای جوادیان تحت عنوان «لااله الاالله» منتشرکردم.
این مجموعه بطور مشخص در مورد کدام عملیاتها بود و در چه تاریخی منتشر شد؟- این مجموعه عکس عملیاتهای طریق القدس، فتح المبین، بیتالمقدس و رمضان را در برمیگرفت و در سال 1362 به چاپ رسید. از همان سال هم من به واحد تبلیغات و انتشارات ملحق شدم و در 23 عملیات به عنوان عکاس حضور فعال داشتم و مجموعه عکسهایی که از این عملیاتها تهیه کردم در خبرگزاری جمهوری اسلامی، اداره کل تربیتی، حوزه اندیشه و هنر اسلامی و آرشیو واحد تبلیغات و انتشارات وجود دارد.
آقای حیدری، بیشک عکاسی جنگ ویزگیهای منحصر به فردی دارد که آن را از سایر رشتههای عکاسی متمایز میکند، به عنوان یک عکاس با تجربه جنگ در مورد این ویژگیها نیز صحبت کنید. کاملا درست است. هرچند که عکاسی در هر رشتهای سختیهای خودش را دارد، اما عکاسی جنگ از نظر سختی و مشکلات و دغدغههایی که یک عکاس با آن مواجه است، به هیچ وجه قابل قیاس با سایر شاخههای عکاسی نیست. در سایر رشتهها مثل عکاسی طبیعت یا مستند شما به هر حال با یک آرامش نسبی روبرو هستید، اما عکاس جنگ در حین عکاسی، با گلوله، خمپاره، توپ و تانک و بمباران روبهروست. در این نوع عکاسی، شما در حالی که باید جان خود را حفظ کنید، در همان حال هم باید به وظیفه خود عمل نموده وبه ثبت این صحنههای تاریخی بپردازید و جمع این موارد با هم، حقیقتأ کار بسیار مشکلی است که باعث میگردد تا از عکاسی جنگ به عنوان یکی از مشکلترین کارهای جهان یاد شود. البته همانطور که اشاره کردم عکاسی در رشتههایی مانند عکاسی خبری یا اجتماعی یا ورزشی هم به هر حال مشکلاتی دارد، اما حکایت عکاسی جنگ حکایت دیگری است.
همانگونه که در دوران دفاع مقدس در بخشهای مختلف کمبودهایی از نظر امکانات و تجهیزات وجود داشت، آیا عکاسان جنگ هم در آن دوره از حیث امکانات عکاسی با کمبودهایی روبهرو بودند؟واقعیت این است که کمبود امکانات در آن دوره در همه زمینهها و از جمله عکاسی هم بود. اما با این حال به نظر من بیشتر از کمبود امکانات، نبود برنامه فرهنگی در بعضی زمینهها از جمله در مبحث عکاسی جنگ بود که باعث اذیت میشد. البته با اینکه ما برادرانی داشتیم که دلسوزانه و با تفکر امور فرهنگی را پیگیری و مدیریت میکردند، اما شاید به خاطر اینکه ما مورد هجوم قرار گرفته بودیم و از قبل آمادگی نداشتیم باعث شده بود که در این زمینه دچار مشکلاتی گردیم. از سویی شاید ما آنقدر که برای موضوع دفاع نظامی و تجهیزات اهمیت قائل بودیم، برای اینکه بالاخره این دفاع باید ثبت شود، برنامه نداشتیم. بنابراین ما نتوانستیم بسیاری از اتفاقاتی را که در هشت سال دفاع مقدس به وقوع پیوست، آنگونه که باید و شاید ثبت کنیم. البته در هر برهه کارهایی صورت گرفت، اما کارها در واقع به صورت مقطعی بود و یک کار سازماندهی شده نبود. امروز یک نفر فکری میکرد، همتی مینمود، طرحی میداد و کاری انجام میگرفت. اما اگر فردا این شخص نبود و پشتیبانی خوبی نمیشد، آن کار هم قطع میشد!
من در سال 62 که به مجموعه تبلیغات آمدم، در جلسهای که با بعضی فرماندهان جنگ داشتیم، گفتم: فرض کنید که شما یک تانک را از یک کشور با هزینه 50 میلیون تومان شامل قیمت و هزینه حمل و نقل آن میخرید و میآورید اهواز تا آماده بهرهبرداری کنید، اما هواپیمای دشمن حمله کرده و آن را بمباران نموده و از بین میرود. حالا شما فرض کنید این یکی تانک را ندارید و بیایید هزینه همین تانک را یعنی همان 50 میلیون تومان را صرف آموزش عکاسی و خرید دوربین و تجهیزات مربوطه کنید و صد نفر عکاس خبره را آماده و تجهیز کنید و به مناطق مختلف بفرستید تا از همه ابعاد جنگ عکاسی کنند. ما در همان موقع حساب کرده بودیم که با هفده هزار تومان میشد یک سیستم حرفهای عکاسی خریداری کرد، پس اگر ما 50 میلیون تومان صرف عکاسی جنگ میکردیمف میتوانستیم با احتساب هزینه آموزش، 2500 سیستم دوربین حرفهای عکاسی هم تهیه کنیم و صد عکاس حرفهای را به ثبت صحنههای مختلف جنگ بگماریم و امروز مجموعهای بزرگ از عکسهای دفاع مقدس و دارای ارزشهای تاریخی و فرهنگی در اختیار داشته باشیم، اما متاسفانه اینطور فکر نمیشد و به همین خاطر ما اکنون از خیلی وقایع مهم دفاع مقدس اثر مستندی نداریم.
البته عرض کردم؛ در مقطعی میآمدند و یک کارهایی میکردند. برای نمونه یکی از کارهای خوبی که انجام شد، تشکیل گروه چهل شاهد بود. آن موقع گروهی چهل نفره از جوانان علاقمند را دور هم جمع کردند و ضمن آموزش به جبههها اعزام کرده و همانان که بعضیشان نیز به شهادت رسیدند، توانشتند تصاویر خوبی به صورت فیلم و عکس از صحنههای جنگ تهیه کنند، البته به خاطر اینکه سازماندهی صحیحی داده نشد، افراد این گروه بعدها پراکنده شدند و معلوم نیست آثاری که تولید کردند، اکنون کجاست و ما اخیرا که پیگیری میکردیم، نتوانستیم این آثار را پیدا کنیم. آن گروه به هرحال به همت یک نفر پدید آمد و وقتی هم او رفت، آن گروه از بچههای دلیر و مخلص و هنرمند هم پراکنده شدند، یعنی اینکه ما متاسفانه در این زمینه نگاه برنامهریزی شده نداشتیم و اگر هم کاری میشدف بر اساس همت فردی افراد بود.
یا اینکه شما بیایید ببینید در بحث مستندسازی ما یک گروه روایت فتح را داشتیم که به همت شهید آوینی شکل گرفت و باعث شد تا یک مجموعه مستند خوبی تحت عنوان روایت فتح کار شود که سالهای سال مردم نگاه میکردند، ولی آیا این کار یک نگاه سازمانی پشتش بود؟ نه، اصلا! این هم بر اساس همت یک شخص بود. درست است که الان آن مجموعه آمده و تحت عنوان یک موسسه و گروهی کار میکند، اما واقعا ما چقدر توانستیم با این گروه در زمان جنگ همه اتفاقات دفاع مقدس را پوشش دهیم؟ ما یک مرزی حدود 1400 کیلومتر از شمال غرب تا جنوب، فضا برای کار داشتیم، مجموعه روایت فتح باید ببینیم چقدر میتوانست از این فضا را پوشش دهد و به تصویر بکشد. البته در همین حدی هم که کار کردند، دارای ارزش است، اما با آن بنیه و توان که آن موقع بود، نتوانستند کاملأ پوشش دهند، چون توان و امکاناتشان بیش از این نبود. این باید یک کار سازماندهی شده بود وتمام خط مرزی را پوشش میداد. باید گروههای متعددی در منطقه و در طول مرز مستقر بودند و از زوایای مختلف کار میکردند. چون ما حالا که نگاه میکنیم، میبینیم خیلی از زوایای مربوط به دوران دفاع مقدس را در عکسها و فیلمهای مستندمان نداریم. بسیاری از اتفاقات در حوزه دفاع مقدس به وقوع پیوست که از آنها هیچ مستندی نداریم.
در صورت امکان به صورت مصداقی مثال بیاورید. بله! نمونهاش این که ما چند وقت پیش داشتیم مجموعهای از عکسها را مرور میکردیم، در یکی از این جلسات سردار جعفری نیز حضور داشت، ایشان همان موقع وقتی یکی از عکسها را که کیفت بالایی هم نداشت دید، گفت: «این عکس پلی است که در مقطعی از جنگ نقش بسیار مهمی در پیروزیهای ما داشت». اما ما از این مورد مهم تنها همین یک عکس تیره و تار را داشتیم. تازه این چیزی است که ما میدانیم و وقتی این عکس را دیدیم، متوجه شدیم. ما چند روز پیش داشتیم عکسهای زنده یاد کاظم اخوان را میدیدیم، عکسی را مشاهده کردم که تعدادی رزمنده یک آرپی جی را که یکی از قطعات مهمش را هم نداشت، گرفته و دور آن گونی چیدهاند و تحت نظر شهید چمران دارند شلیک با آن را آموزش میبینند. یعنی اینکه در حال ابداع و یک نوآوری جهت شلیک با آن آرپی جی که یک قطعه هم ندارد، هستند. این آثار را من تازه دیدم، اما مطمئنا به لحاظ اینکه ما در آن زمان در تحریم بودیم و امکاناتی که در اختیار دشمن قرار میگرفت، پیشرفتهتر از امکانات ما بود، بسیاری از بچهها در آن دوره مجبور بودند از خودشان یک قابلیتها و نوآوریهایی بروز دهند که اینها در هیچ کجا ثبت نشده است، در صورتی که اینها برای تاریخ جنگ ما بسیار مهم است؛ اما ما متأسفانه چنین عکسهایی را نداریم. یعنی اینکه آن تعداد عکسهای محدودی هم که داریم، وقتی نگاه میکنیم، میبینیم که بسیاری از زوایای دفاع مقدس را نه توانستهایم ثبت کنیم و نه کار مستند به صورت فیلم و نه عکسی از بسیاری وقایع مهم دفاع مقدس در دست نیست. حالا ممکن است که در بحث خاطره نگاری کارهایی شده باشد، اما مستندسازی نشده است. یعنی اینکه ما سندی داشته باشیم که عین آن اتفاق را نشان دهیم، چون به هر حال خاطره ممکن است کم و زیاد شود، اما آن عینیتی که میشود برای تاریخ گذاشت و بگوییم این اتفاق افتاد و این سندش، متأسفانه کم داریم. این هم دلیل عمدهاش این بود که سازمان مشخصی برای اینکار نداشتیم.
آقای حیدری؛ البته در آن زمان، واحدهای تبلیغات در یگانها و لشکرها هم کارهایی میکردند. بله! اینها هم بود و آنها هم آثاری را ثبت کردهاند، اما چه حجم از یک عملیات گسترده مثل عملیات مسلم ابن عقیل یا کربلای پنج یا محرم و دیگر عملیاتها را میتوانستند، پوشش دهند. ما در دوران دفاع مقدس روزهای خوش و پیروزی آفرین داشتیم و روزهای تلخ هم داشتیم، آن جاهایی که موفق نبودیم، برای اینکه تاریخنگاری کرده باشیم، هیچ مستندی نداریم، آنجا هم که موفق بودیم، باز هم یک آثار محدودی داریم. اما آیا این دفاع مقدسی که به وقوع پیوست و دریایی از صحنههای بکر و تاریخی بود، ما توانستیم ابعاد گوناگون و جلوههای مختلف آن را ثبت کنیم؟ میبینیم که نه! زیرا ما برای این کار برنامهریزی نداشتیم. من برای شما یک موردی را بگویم که طبق اطلاعی که پیدا کردیم، اسرائیل از جنگ 6 روزهاش با اعراب 54 کتاب عکس منتشر کرده است که بارها هم تجدید چاپ شدهاند، اما ما در 8 سال دفاع مقدس، 6 عنوان کتاب عکس منتشر کردهایم. ببینید اصلا قابل قیاس نیست. واقعا وقتی که کتابهایی را که آنها منتشر کردهاند، نگاه کنید، فکر میکنید آنها این جنگ 6 روزه را اصلا برای این انجام دادند تا این عکسها را بگیرند. زیرا طوری برای این عکسها برنامه ریزی شده و سناریو نوشته شده که اگر کسی آگاهی نداشته باشد و عکسها را نگاه کند، فکر میکند که این اسرائیلیها هستند که مظلومند در حالی که آنها غاصب و متجاوزند، اما از ابزار رسانه نهایت استفاده را برای مقاصد سیاسی و تحریف تاریخ به کار میبرند.
گویا به تازگی و پس از وقفهای طولانی، علاوه بر آن 6 جلد کتاب عکسی که در دوران دفاع مقدس منتشر شده، سه مجموعه دیگر هم منتشرشده است؟بله! اخیرا پس از یک وقفه 23 ساله در ادامه آن 6 جلد کتابی که در طول سالهای دفاع مقدس به چاپ رسید، سه کتاب عکس دیگر منتشر شده که نام آنها عبارت است از جلد هفتم: زن در دفاع مقدس؛ جلد هشتم: خرمشهر؛ جلد نهم: شهدا.
در مورد ویژگی این مجموعه عکسها هم توضیحاتی بفرمایید. همانگونه که میدانید، در طول هشت سال جنگ تحمیلی، زنان نقشی بسیار مهم در دفاع مقدس و در ابعاد پشتیبانی، راهی کردن فرزندان و همسران خود به جبهه، امداد و غیره داشتند. ما با توجه به اینکه تاکنون کار قابل توجهی در این زمینه به صورت عکس منتشر نشده بود، اقدام به چاپ کتاب «زن در دفاع مقدس» نمودیم و در آن تصاویر بسیار جالبی از حضور همهجانبه زنان را در ایام دفاع مقدس ارائه نمودهایم. همچنین در کتاب «خرمشهر»، تصاویری از خرمشهر قبل از جنگ، دوره مقاومت، دوره اشغال و دوره آزادسازی منتشر شده و تصویری نسبتا کامل از خرمشهر را به بیننده ارائه مینماید. در کتاب «شهدا» نیز به بمبارانها و موشک بارانهای جنگ و حتی وقایع مربوط به انقلاب و شهدای این حملات که همگی غیرنظامی بودند، در قالب عکس پرداخته شده و نگاه این کتاب نهایتا بر زنده بودن نام و خاطره شهدا در جامعه تأکید دارد.
عکاسان مطبوعات نیز در دوران دفاع مقدس حضوری ملموس در جبههها داشتند، در این زمینه نیز اگر اطلاعاتی دارید، بیان بفرمایید. بله! روزنامههایی بودند که در آن زمان فعالیت خوبی داشتند و خبرنگاران و عکاسان آنها معمولا در مناطق جنگی حضور داشتند.
لطفا نام ببرید. مثل روزنامه اطلاعات، جمهوری اسلامی و کیهان. تنها خبرگزاری آن زمان که مسئولش آقای خرازی مسئولیت تبلیغات جنگ را در کشور نیز به عهده داشت، یعنی خبرگزاری جمهوری اسلامی هم حضورش در منطقه فعال بود. در کل در دوره جنگ گروههای مختلفی از عکاسان در جبهه حضور داشتند یک گروه کسانی بودند که کارشان خبری بود و عکسهایی را که میگرفتند باید سریع به عقب میفرستادند تا در مطبوعات چاپ شود. یک عده از عکاسان هم کارشان مستندنگاری بود و عجلهای برای چاپ عکسها نداشتند و گروهی هم بچههای عکاس یگانهای سپاه و ارتش بودند که در این زمینه فعالیتهایی داشتند. همچنین مستندسازان جهادسازندگی را از دیگر فعالان این عرصه میتوان شمرد.
من یادم میآید در زمان جنگ نگاتیوهایی که توسط عکاسان در جبهه تهیه میگردید، برای چاپ باید به تهران ارسال میشد، البته در شهرهای جنگی تک و توک لابراتوارهایی هم بود، اما چه بسا همانها هم کارهایشان را به دلیل کمبود امکانات ظهور و چاپ به مرکز میفرستادند، در مورد این شرایط و دشواریهای آن برایمان توضیح دهید. کاملا درست است. عکسهایی را که میگرفتیم، آنهایی را که لازم بود سریع استفاده شود و جنبه فوریت داشت گاهی توسط دوستانی که عازم تهران بودند، میفرستادیم و یا میبردیم فرودگاه اهواز یا فرودگاه نظامی دزفول و با هواپیما به تهران ارسال میکردیم و در آنجا هم بچهها میگرفتند تا چاپ و استفاده کنند. کارهای بچههای خبری و مطبوعات هم معمولا در روزهای عملیات وقتی به فرودگاه تهران میرسید، پیک روزنامه جمهوری اسلامی می گرفت و به دفتر خودشان میبرد و نماینده بقیه روزنامهها میآمدند و کارهایشان را از آنجا برای چاپ و بهرهبرداری تحویل میگرفتند و میبردند. این را هم بگویم با توجه به اینکه در آن زمان امکانات چاپی خوبی وجود نداشت خیلی از عکسها در آن وضعیت دچار آسیب میشد.
در این نقل و انتقالات ممکن بود هم نگاتیوهایی گم شوند؟بله و متاسفانه این اتفاق چند بار برای خودم به وجود آمد. از جمله بخشی از عکسهایی را که در جریان فتح فاو گرفته بودم و مربوط به حضور رزمندگان در ساعات اولیه ورود به فاو و مسجد این شهر بود، به خاطر اینکه میخواستیم به سرعت به تهران برسانیم تا منتشر شود، به دست کسی دادیم، اما آن حلقهها گم شد و هیچ وقت آنها را ندیدم. البته بخشی از عکسهای دیگرم را که در روزهای بعد در فاو گرفتم و و توسط خودم منتقل شد، برایم باقی ماند و بارها مورد استفاد قرار گرفت. در هر صورت در چند عملیات دیگر اتفاقات مشابهی افتاد و بعضی از حلقههای فیلم در جریان این نقل و انتقالات مفقود شد و با توجه به زحمات و خطراتی که برای آنها کشیده بودم و مهمتر از آن با توجه به خاطراتی که از آن لحظات عکاسی دارم، همچنان چشم به راه عکسهای گمشدهام هستم.
آقای حیدری عکاسی جنگ مملو از مخاطره و خاطره است، یکی از خاطرات خود را برای ما بیان بفرمایید. بله! لحظه لحظه عکاسی جنگ همراه با خاطرات تلخ و شیرین است. من یادم میآید در جریان عملیات رمضان و در کانال ماهی مجبور به عقبنشینی شدیم. موقعیت طوری بود که من باید در آن شرایط هم عکس میگرفتم و هم باید جان خود را نجات میدادم و در واقع کاری میکردم تا اسیر نشوم که ناگهان با یک رزمنده مجروح روبهرو شدم که پایش تیر خورده بود و توان حرکت نداشت و از من درخواست کمک داشت. من حس کردم که این اگر بماند یا شهید میشود و یا اسیرعراقیها میگردد و خب! من در آن لحظه فکر کردم اگر این رزمنده به عقب برده شود نجات خواهد یافت، از طرفی عکاسی در آن شرایط دیگر برایم معنی نداشت و تصمیم گرفتم که به کمک آن برادر رزمنده بشتابم، بنابراین دوربین را کناری گذاشته و در حالی که میشود گفت آخرین فردی بودم که هنوز به همراه آن مجروح در کانال ماهی حضور داشت، او را بلند کردم و روی شانهام گذاشتم و شروع به حرکت کردم، اما در حین رفتن به عقب خمپارهای در کنار ما سقوط کرد و ترکشهای زیادی به سرو گردن و بدن این مجروح اصابت کرد و او را به شهادت رساند. در حقیقت بدن او حفاظی برای من شد تا زنده بمانم، در حالی که من نیتم این بود تا او را نجات دهم، اما تقدیر بر این بود که چنین شود و یاد این شهید همیشه با من است.
تصاویری از شهدای عکاس جنگ
شهید کاظم اخوان
شهید عبدالمناف معراجی نیاشهید ابوالقاسم بوذریشهید امیر حلم زادهشهید بهروز مرادیشهید داریوش گودرزی نیاشهید سعید جان بزرگیشهید محمود قشقاییمحمد حسین مقصودیشهید حمید پورجباشهید غلامرضا نامداری محمدیشهيد حاج محمد سليمانيشهيد علي جنگعليشهيد محمد فولادگر