ماجرای یک شبه مدیر شدن!

مدير شرکت حتي مرا به بانک معرفي کرد و برايم دسته چکي گرفت و نماينده تام الاختيار او در خريد کالا و اجناس سفارشي شرکت شدم. من با اعتماد به نفسي که داشتم سعي و تلاش خودم را به کار بستم تا به قول معروف کاري روي زمين نماند و رئيس از دستم راضي باشد، اما افسوس که نمي دانستم چه کلاه بزرگي سرم رفته است و مدير الکي يک شرکت شدن عاقبت خوبي ندارد.
کد خبر: ۱۴۶۸۸۰
|
۱۹ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۵ 08 February 2011
|
6157 بازدید
خراسان: چندي قبل به سرم زد تغيير شغل بدهم و بدون مشورت با خانواده، مغازه ام را تعطيل کردم. مدتي به دنبال شغل مناسبي مي گشتم تا اين که آگهي استخدام يک شرکت را در روزنامه اي ديدم. من بلافاصله به محل شرکت مراجعه کردم و پس از انجام مذاکرات اوليه و تکميل مدارک لازم، استخدام شدم.

روزهاي اول به عنوان کارمند ساده کار مي کردم، اما پس از گذشت ۲ هفته، يک روز آقاي مدير گفت: در اين مدت ثابت کرده اي که فرد قابل اعتمادي هستي و مي خواهم از امروز تو را به عنوان مسئول امور مالي و مدير داخلي شرکت معرفي کنم. باورم نمي شد با چنين پيشنهادي رو به رو شوم و از خوشحالي در پوست خودم نمي گنجيدم.

من در سمت جديد کارم را ادامه دادم و از شرايطي که برايم به وجود آمده بود، احساس رضايت مي کردم. مدير شرکت حتي مرا به بانک معرفي کرد و برايم دسته چکي گرفت و نماينده تام الاختيار او در خريد کالا و اجناس سفارشي شرکت شدم. من با اعتماد به نفسي که داشتم سعي و تلاش خودم را به کار بستم تا به قول معروف کاري روي زمين نماند و رئيس از دستم راضي باشد، اما افسوس که نمي دانستم چه کلاه بزرگي سرم رفته است و مدير الکي يک شرکت شدن عاقبت خوبي ندارد.

ماجرا از اين قرار است که متاسفانه با دسته چکي که به نام خودم صادر شده بود، اقدام به خريد کالا و جنس براي شرکت کردم و رئيس که مبلغي را به حسابم واريز کرده بود تا به عنوان پيش پرداخت بپردازم، تاکيد داشت تاريخ سررسيد چک ها را براي ۴ ماه ديگر بنويسم. در اين مدت تمامي طرف هاي معامله مرا به عنوان مدير اجرايي شرکت مي شناختند و حدود ۷۰ ميليون تومان چک بابت قراردادهاي خريد صادر کردم، ولي درست زماني که تاريخ سررسيد چک ها فرا رسيد، مدير اصلي شرکت ناپديد شد و همه کاسه کوزه ها سر من بدبخت شکست.

حالا مانده ام با چند شاکي عصباني چه خاکي بر سرم بريزم و چگونه به طلبکاراني که از دستم شکايت کرده اند، پاسخ بدهم؟ من به راحتي فريب خوردم و اي کاش به همان درآمد اندک مغازه ام قناعت مي کردم و شکرگزار نعمت هاي خدا بودم تا اين بدبختي برايم درست نمي شد!
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات