بنياد آمريكاي جديد در مقالهاي به تحليل آخرين راهحلهاي حفظ رژيم صهيونيستي و آينده آن با سقوط پياپي رژيمهاي ديكتاتوري عربي منطقه پرداخته است.
به گزارش خبرگزاري فارس، «بنياد آمريكاي جديد» در مقالهاي به بررسي حوادث اخير مصر و تغيير و تحولات اين كشور پرداخته مينويسد: حاكمان جديد مصر از اين پس مجبور خواهند بود نسبت به خواستههاي مردم پاسخگو باشند و اسرائيل ميتواند از اين مساله به عنوان يك فرصت بهره ببرد.
* ابراز نگراني مقامات رژيم صهيونيستي از انقلاب در مصربالاخره پس از سي سال، رئيس جمهور مصرحسني مبارك صحنه قدرت را ترك كرد. براي مردم مصر، به خصوص براي افرادي كه شهامت آن را داشتند كه به خيابانها بيايند، بدون شك چنين روزي غير قابل توصيف است. براي مابقي مردم مصر چنين روزي، روز حيرت، جشن و خوشحالي بود. با اين حال براي برخي همچون ساير رژيمهاي غيردموكراتيك در خاورميانه اين اتفاق به هيچ عنوان خوشحال كننده نبود. جالب اينجاست كه اسرائيل را نيز بايد به فهرست كشورهايي اضافه كنيم كه از اين تحولات چندان چندان خوشحال نبوده اند.
* رژيم مبارك بازوي اسرائيل براي در پيش گرفتن سياستهاي متصلب در منطقهادامه حمايت آمريكا از رژيم مبارك به ويژه پس از پايان جنگ سرد، تبديل به عاملي بر ضد منافع آمريكا شد و در كنار اين به عنوان يكي از بازوهاي اسرائيل براي در پيش گرفتن يك سياست متصلب در منطقه كه كوچكترين انعطافي ندارد، محسوب مي شد.
هنگامي كه بنيامين ناتنياهو لازم بود كه اعتبارنامههاي «صلح» خود را احيا كنند، سفري كوتاه به شرم الشيخ ترتيب داده و دوست خود حسني مبارك را در آغوش ميگرفت و كار تمام ميشد.
هنگامي كه لازم بود جهان عرب نسبت به اشغالگريها، گسترش برنامه اسكان يا حملات نظامي اسرائيل، چشمان خود را ببندند، اين حسني مبارك بود كه هر گونه واكنش از سوي اعراب را خنثي ميكرد.
* آمريكا همواره به جاي همراهي با مردم، از رهبراني كه انتخاب نشدهاند حمايت ميكندهمين مسئله سبب شد تا استراتژي حمايت از مبارك براي هر يك از دولتهايي كه در آمريكايي روي كار ميآمدند به مقولهاي حتمي و غير قابل انكار تبديل شود.
هر كدام از دولتها آمريكا نيز تلاش ميكردند ميان رفتار عجيب اسرائيليها و تمايل براي كسب وجهه در جهان عرب، تعادلي برقرار كنند، اما بدون شك هدف دوم هيچ گاه محقق نشد، اما آمريكا همواره به جاي همراهي با مردم، از ديكتاتورهاي منطقه حمايت ميكرد.
تلاش براي حفظ اين معادله چيزي است كه سبب شده بسياري از مقامات اسرائيلي (و ديگر بازيگران منطقه، آمريكا و...) همچنان بر نقش ارتش تأكيد كنند تا از اين طريق مانع حضور مردم در عرصه سياسي شوند.
* كساني كه بر مصر حكومت ميكنند، بايد نسبت به خواسته مردم پاسخگوتر باشنداز امروز معادله ساده شده و به اين نحو خواهد بود كه كساني كه بر مصر حكومت ميكنند از اين پس بايد نسبت به خواسته مردم پاسخگوتر باشند. برخي معتقدند كه مهمترين نگراني اسرائيل مربوط آن است كه از فسخ معاهده صلح مصر ـ اسرائيل جلوگيري كنند. اما چنين نيست. اصرار بر پايبندي مصر به معاهده صلح يك مسئله حقوقي است، از پشتيباني بينالمللي برخوردار بوده و با منافع اسرائيل و همچنين مصر مطابق داشته و پيوند خورده است.
* نقش مضحك و مبتذل مبارك در روند مذاكرات صلح اسرائيل ـ فلسطينمبارك مجموعهاي از سياستهاي منطقهاي را در پيش گرفته بود كه فاقد پشتيباني مردمي بود. از جمله محصور كردن غزه، حمايت از جنگ عراق و تشديد سياستهاي جنگطلبانه عليه ايران و ايفاي نقش يك نگهبان تشريفاتي در روند مذاكرات صلح اسرائيل ـ فلسطين كه به نقشي بسيار مضحك و مبتذل تبديل شد.
تقريباً همين سياستها اسرائيل را نيز به بيراهه برد و منحرف ساخت. براي مصري كه قرار است به خواستههاي مردم پايبند باشد، چنين سياستهايي هيچ معنا و مفهومي نداشته و از اين رو ادامه آنها دور از ذهن به نظر ميرسد.
* از دست رفتن عزت مردم مصر، باعث بروز ناآراميها در اين كشوربا اينكه اعتراضات 25 ژانويه از پي نابساماني اوضاع اقتصادي، مسائل داخلي حكومتي و نبود آزادي، به وجود آمد، اما بخشي از اين ناآراميها حاصل از دست رفتن عزت مردم مصر بود و سياستهاي اسرائيلي براي اين منطقه از نگاه مردم مصر باعث شكسته شدن غرور و از ميان رفتن عزت آنها شده و در كل سياستيهايي ضد عربي تلقي گرديد.
هنگامي كه مصر براي اولين بار با اسرائيل قرارداد صلح امضا كرد، هم مردم اين كشور و هم كشورهاي منطقه از اين كار به شدت انتقاد كردند. معاهده صلح منطقهاي كه پس از اين ماجرا منعقد شد، تا حدودي اين روايت را محو كرد، اما در پي فقدان صلحي فراگير، آنچه كه در واقع محو شد، يك رويكرد انتقادي بسيار جدي بود.
* معاهده صلح اسرائيل با مصر، مايه گستاخي اسرائيل در منطقه شدقرارداد كمپ ديويد در سال 1978 به مثابه ضميمهاي بود كه با عنوان "چارچوبي براي صلح در خاورميانه " به معاهدات مذكور اضافه شد، كه بر اساس آن اسرائيل متعهد ميشد از سرزمينهاي فلسطيني عقب بنشيند و ظرف مدت پنج سال براي مذاكرات نهايي آماده شود. كه البته هيچ يك از اين موارد جامه عمل به خود نپوشيدند.
آنچه كه اتفاق افتاد اين بود كه جمعيت 100 هزار نفري كه در زمان امضاي اين قرارداد در كرانه باختري زندگي ميكردند، اكنون به بيش از 300 هزار نفر رسيدهاند.
در واقع آنچه كه صورت گرفت، حال چه حساب شده يا غير از آن، معاهده صلح با مصر منجر به آغاز دورهاي شد كه در آن اسرائيل «با دستاني كاملاً باز» در اين منطقه به اعمال سياستهاي خود پرداخت. با اين حال چنين وضعيتي امنيت واقعي را براي اسرائيل به همراه نياورد و مايه گستاخي اسرائيل شد كه هم ميتواند خطرناك و هم خودويرانگر باشد، چرا كه اسرائيليها ذاتاً با شكست نميتوانند كنار بيايند و همواره در پي حفظ هژموني خود هستند.
* روند صلح در زمان مبارك سبب افزايش اشغالگريها و گسترش اسكان يهوديان شديكي از مهمترين دستآوردهاي صلح با مصر آن بود كه هرگونه درگيري نظامي اعراب با اسرائيل را ملغي كرد. اما عكس اين معادله درست نبوده است و اسرائيل رفتار مشابهي در قبال اعراب نداشته است. از زماني كه معاهدات مذكور با مصر منعقد شده است، اسرائيل چندين حمله نظامي گسترده عليه لبنان و فلسطين به راه انداخته، حملات هوايي عليه سوريه و عراق ترتيب داده است و مقامات برجستهاي را در اردن و امارات متحده عربي ترور كرده است، و اين تنها بخشي از اقدامات اسرائيل در اين زمينه ميباشد.
اين عدم تعادل عميق در منطقه، كه بيشتر در عملكرد مبارك در مصر ريشه دارد، بي شك از جانب افكار عمومي مردم عرب غير قابل پذيرش و بخشش است.
امكان برقرار نگاه داشتن معاهده صلح با مصر، در طول زمان دستخوش تغيير و تحول شده است. روند صلح در زمان زمامداري مبارك در نهايت سبب افزايش اشغالگريها و گسترش اسكان يهوديان شد.
* با رفتن مبارك گزينههاي اسرائيل در منطقه كمتر و كمتر خواهد شدبعيد به نظر ميرسد كه مصر در دوران پس از انتقال قدرت، به اين بازي ادامه دهد؛ و در نبود موافقتها و حمايتهاي همه جانبه مبارك، اين روند خود به خود و بيش از پيش رو به انحلال و شكست حركت خواهد كرد. بسيار بعيد است كه ديگر دولتهاي عرب به سمت اين شكاف خيز بردارند يا فلسطينيها بيست سال ديگر اين روند سازش تحقير كننده را بپذيرند يا اينكه سوريه نقش مصر را بر عهده گيرد و به تنهايي معاهده صلحي را با اسرائيل امضا كند.
محيط استراتژيك اسرائيل در شرف تغيير است. گزينههاي اسرائيل كمتر و كمتر خواهد شد. از اين رو دستگاه سياسي اسرائيلي تنها روي دو گزينه بحث ميكند. يكي اينكه سخت تلاش كنند تا غرب را متقاعد سازند كه اسرائيل پايگاه مرزي با ثبات آنها است كه در دريايي از ناآراميها و دشمنيها شناور است و دوم اينكه اميدوار باشند ارتش روي قدرت باقي بماند و دموكراسي مقهور آن نشود.
* گزينههاي جديد اسرائيل در منطقه بعد از سقوط دولتهاي حامي اين رژيمدر كلام نخست وزير نتانياهو، «امكان و احتمال» تنها پاسخ موجود است. رويكرد دوم از بازگشت فوري به روند ايجاد صلح دفاع ميكند. كه عملي نخواهد بود. اولين مورد مخمصه فعلي كه اسرائيل در آن اسير است، بدتر ميكند و دومين مورد هم ناكارآمد بوده و هم براي انجام آن خيلي دير شده است.
اسرائيل گزينه سومي هم دارد. كه البته بسيار حساس بوده و با عرف امروزي مطابقت ندارد. اما شايد بهترين و آخرين فرصت اسرائيل براي در پيش گرفتن راهحل دو ملت باشد. اين گزينه نه تنها از تلفات و خسارات اسرائيل ميكاهد، بلكه اين ظرفيت را دارد كه منافع بسياري اعم از اقتصادي، امنيتي و ... به همراه داشته باشد.
* برقراري دموكراسي در خاورميانه موجب نابودي اسرائيل ميشودبه طور كلي اين گزينه سه عنصر دارد. اولين گزينه، عقب نشيني اسرائيل به آن سوي مرزهاي متاركه جنگ در سال 1968، بدون هيچ پيش شرط يا خواستهاي است.
دوم، اسرائيل بايد بيانيهاي موثق مبني بر خلع يد از جابجا كردن مردم فلسطيني صادر كند كه مهاجران جبراني را نيز در بر گيرد و از اين طريق امكان روند ايجاد صلح را فراهم آورد.
سوم، لازم است كه اسرائيل به صورت آشكار تساوي كامل ميان شهروندان خود برقرار سازد، به ويژه موانع ساختاري كه مانع برخورداري اقليت اعراب فلسطيني از حقوق شهروندي برابر ميشوند، رفع كند.
بدون شك اين راهي است كه تاكنون در پيش گرفته نشده است و همچنان نيز كسي به آن توجه نميكند. در حالي كه طرق جايگزين اين مسير نميتوانند دموكراسي را براي اين منطقه به ارمغان آورد، ولي ميتوانند آينده را از اسرائيل سلب كنند.
گامهاي بعدي رهبران فلسطيني كه در اين مسير برخواهند داشت، بسيار حياتي خواهد بود. احياي روشهاي قديمي و شكست خورده روند صلح، اشتباهي استراتژيك خواهد بود. با اينكه براي اين كار اندكي زمان گذشته و عوامل خارجي نيز آن را تحت تأثير قرار داده است، اما زمان مناسبي براي اتحاد مجدد جنبش ملي فلسطين فراهم آمده و فرصت خوبي است تا فلسطينيها استراتژي مجددي براي آزادي طراحي كنند.