تهران امروز: مردي كه با ضمانت كاسبي آهنفروش به پسر او مبلغ زيادي پول نزول داده بود، بعد از اينكه نتوانست پول و بهره خود را طبق قرار پس بگيرد، ضامن را گروگان گرفته و در اتاقي زنداني كرد.
مرد آهنفروش و پسرش با مراجعه به اين دادسرا در اين زمينه شكايتي را مطرح كردند. پسر در اظهارات خود بيان داشت كه مدتي قبل به خاطر كاري، نياز به مقدار زيادي پول پيدا ميكند و چون نميتواند از جايي اين پول را فراهم كند، دست به دامان مردي ميشود كه به مردم پول بهرهاي ميدهد اما آن مرد از او ضامن معتبري ميخواهد و در نتيجه پاي پدر او كه كاسب و در كار فروش آهنآلات است به ماجرا باز ميشود.
پسر به هر حال با ضمانت پدرش پول را ميگيرد اما نميتواند در موعد مشخص شده تمام پول را با بهرهاش پرداخت كند و از اين به بعد تلفنها و كشمكشهاي لفظي آن مرد و پسر كه قادر نيست پول را پس دهد آغاز ميشود.
كار دارد بالا ميگيرد كه يكروز آن مرد به پدر آهنفروش پسر زنگ ميزند و با رويي خوش از او ميخواهد تا به دفتر او بيايد تا با هم در اين زمينه صحبت كنند و مشكل را به طريقي مسالمتآميز حل كنند. مرد آهنفروش هم بيخبر از همهجا به دفتر او ميرود، بعد از خوش و بشهاي معمول و تعارفات اوليه، مرد، او را داخل اتاقي برده و در را از پشت قفل ميكند.
مرد آهنفروش يكدفعه جا خورده و ميترسد. سپس به سبك سريالهاي تلويزيوني، مرد گوشي تلفن را برميدارد و شماره پسر او را ميگيرد و ميگويد كه پدرش پيش اوست و تا زماني كه پول بيزبان او را تمام و كمال پرداخت نكند او را آنجا نگه خواهد داشت!
پسر وحشتزده شده و به تكاپو ميافتد. او با سختي 4 فقره چك 10 ميليوني جور كرده و پيش آن مرد ميرود و او را راضي ميكند كه چون در حال حاضر دست و بالش خالي است و پول نقد ندارد، آن چكها را بگيرد و پدر او را آزاد كند، مرد چكها را ميگيرد و پدر او را رها ميكند. سپس پدر و پسر يكراست به دادسرا آمده و شكايت مفصلي را از آن مرد ترتيب ميدهند.
پسر ميگويد كه بهره بيش از حد پولي كه قرض گرفته باعث شده نتواند آن را تمام و كمال پس دهد بخصوص كه روز
به روز با پرداخت نكردن پولش، آن مرد ديركرد پولش را هم طلب ميكرده است. او همين طور از آن مرد شاكي است كه پدرش را با چاقو تهديد كرده و همينطور پشت تلفن به او گفته كه «اگر پولمو ندي، باباتو ميكشم!»
پرونده در حال بررسي بيشتر است.