تهران امروز: مرد جواني به دادسراي هاشمي آمده و به علت ضرب و شتم از سوي راننده و سرنشينهاي ناشناس يك پژو 206 پروندهاي را عليه آنها باز كرد.
اين مرد به بازپرس گفت كه در نهم آبان امسال مثل هر شب داشته از محل كارش به سمت خانهشان در كرج ميرفته كه اين اتفاق عجيب برايش افتاده است.
او گفت: در جاده بودم كه متوجه رفتار عجيب و غريب سرنشينان يك 206 شدم. من مثل هميشه در حال رانندگي با پرايدم بودم و آهسته و با احتياط سلانه سلانه به طرف خانهمان ميرفتم. دو، سه بار متوجه شدم كه راننده 206 بهطور خطرناكي از لاي ماشينهاي ديگر لايي ميكشد و انگار خيلي عجله دارد.
بعد راننده 206 پشتسر من قرار گرفت و شروع به چراغ زدن كرد، طوري از نوربالايش استفاده ميكرد كه از انعكاس آن در آينه ايمني، احساس نابينايي موقت به من دست داده بود. تقريبا 206 به سپر من چسبيده بود و من ميترسيدم كه تصادفي اتفاقي بيفتد. بالاخره راهنما زدم و با احتياط گذاشتم كه آنها از كنارم عبور كنند اما با كمال تعجب 206 بعد از چند لحظه كه من به لاين كنار رفته بودم و آرام رانندگي ميكردم، به لاين كنار آمد و جلوي من پيچيد و روي ترمز زد من هم به سختي ترمز كردم چون اگر اين كار را نميكردم، خداي نكرده تصادفي اتفاق ميافتاد و چون من از پشتسر به ماشين آنها زده بودم، من مقصر بودم!
البته اگر از اين تصادف جان سالم به در ميبرديم. به هر حال با بدبختي پرايدم را نگهداشتم و خواستم به اين كار آنها اعتراض كنم كه ديدم آنها پيشدستي كردهاند. همزمان چهار در ماشين پژو باز شد و چهار جوان خشمگين در حالي كه همچنان صداي ضبط ماشينشان گوش فلك را كر ميكرد، از ماشين بيرون دويدند.
من فكر كردم كه آنها سر چيزي با خودشان دعوايشان شده و الان است كه همديگر را لت و پار كنند اما آنها به طرف من دويدند. ديگر براي هر كاري دير شده بود تا آمدم قفل مركزي را بزنم در ماشين از طرف راننده باز شد. جوان ديگر هم از در مقابل آمد و كمربند ايمني مرا باز كرد و به زور مرا از داخل خودرويم بيرون كشيدند. حسابي ترسيده بودم انگار اين صحنه وحشتناك را مثلا در خواب ديده بودم و بدنم كاملا ميلرزيد. تا آمدم از آنها توضيح بخواهم سيل سيلي و مشت و لگد بود كه به سويم حواله شد.
من كه اصلا آنها را نميشناختم تعجب كرده بود و داد زدم كه مرا با كس ديگري اشتباه گرفتهايد اما آنها به جاي استفاده از زبان، از بازوهايشان استفاده ميكردند و جواب مرا ميدادند! ديگر آنها را به صورت تار ميديدم كه خدا را شكر آنها كه ديدند ماشينهاي عبوري سرعتشان را كم كردهاند و ممكن است يكي از آنها جرات به خرج داده و ماشين خود را نگه دارد تا ببيند كه چه خبر است و يا از من دفاع كند، مرا رها كرده و داخل 206 پريده و دمشان را روي كولشان گذاشته و رفتند! من مرگ خودم را جلوي چشمانم ديدم!
بازپرس پرونده بعد از شنيدن حرفهاي راننده پرايد و با توجه به اينكه او گفته بود هيچكدام از آن چهار نفر را نميشناخته، دستور چهرهنگاري را صادر كرد و مرد توانست چهره دو نفر از آنها را بازسازي كند. معلوم نيست چرا يكي از رانندگان اتومبيلهاي عبوري، به خود زحمت نداده تا شماره پلاك خودرو پژو را بردارد تا اين پرونده اينطور با گره برخورد نكند. پليس همچنان در جستوجوي سرنشينان آن پژو است.