تهران امروز: خانمي ساكن يكي از مناطق شمال شهر تهران به دادسراي شميرانات آمد و از يك كارگر زن به خاطر سرقت وسايل داخل خانهاش شكايت كرد. به گزارش خبرنگار تهران امروز، اين زن در بازپرسي اظهار داشت: مدتي بود كه قرار بود از خانهمان به خانهاي نو اثاثكشي كنيم.
براي همين من به يكي از شركتهاي خدماتي زنگ زدم و از آنها خواستم كه خانم كارگري را براي كمك در جمع كردن اسباب اثاثيه منزل و بستهبندي ظرف و ظروف و دكورها به منزلم بفرستد.
زني كه به خانهام آمد زني از اهالي محلات پايين شهر بود و زن زحمتكش و خوبي بهنظر ميآمد. در وقتهايي كه با كمك هم مشغول جمع كردن وسايل بوديم يا وقتهايي كه خسته ميشديم و مينشستيم تا چند دقيقهاي استراحت كنيم، كمكم سر صحبت را با هم باز كرديم و او شروع كرد به درددل كردن. او از وضع مالي ضعيف، بچهها و شوهرش گفت. در اين دو، سه روزي كه او به من كمك ميكرد، به او چند دست لباس براي خودش و بچههايش دادم. همينطور مقداري وسايل خانه كه هنوز قابل استفاده بود و من نميخواستم به خانه جديدمان ببرم.
اين زن ادامه داد: تا اينكه روز آخر كه براي كمك به من آمد، ديدم رفتارش با روزهاي قبل فرق ميكند. انگار توي فكر بود. حتي گاهي دستانش ميلرزيد و كم مانده بود چند تا از ليوانها و جامها از دستش به زمين بيفتد و بكشند. من از او پرسيدم كه چرا امروز اينطور است اما او مسائل خانوادگياش را پيش كشيد و گفت ناراحتياش از بچههايش است چون امروز صبح با يكي از آنها حرفش شده. بعد يكي دو ساعت كه كار كرديم با هم نشستيم تا استراحت كنيم. ديديم دلمان ضعف ميرود، قرار شد او بلند شود و با موادي كه توي يخچال داشتم دو تا ساندويچ درست كند. تا او اين كار را بكند، من هم تلفن را برداشتم و با يكي از دوستانم مشغول صحبت شدم.
به هر حال او ساندويچها را آورد و ساندويچها را خورديم اما چند دقيقهاي بعد از خوردن ساندويچ من احساس كردم به طرز غيرعادياي پلكهايم سنگين شده و دارد روي هم ميرود و ديگر چيزي نفهميدم. فقط در همان حال كه بين خواب و بيداري بودم حس كردم دو مرد هم داخل خانهام شدهاند و با كمك و راهنمايي اين زن مشغول جمع كردن و بردن ظرف و ظروف و چيزهايي از خانهام هستند. وقتي كه توانستم پلكهايم را باز كنم، ديگر خبري از اين زن نبود!
اما وقتي پاي زن كارگر به دادسرا باز شد و جلوي صندلي بازپرس نشست، اين اتهامات را رد كرد. او دستان كاركردهاش را به بازپرس نشان داد و گفت اگر ميخواست لقمه حرام بخورد به خاطر پولي ناچيز به خانه مردم نميرفت و از صبح تا شب جان نميكند و عرق نميريخت. زن كارگر همچنان گفت كه اثاثيهاي را كه آن خانم ادعا ميكند او دزديده، در واقع وسايلي است كه خود آن زن هنگام كار كردن به او داده و گفته است كه مال خودش باشد و آنها را ببرد.
هنوز معلوم نيست كه آيا زن كارگر آن وسايل را بدون اجازه برده است يا خود آن زن شاكي لحظاتي خودش را جاي كشيش رمان بينوايان كه شمعدانيها و ظروف را به ژانوالژان ميبخشيد، گذاشته و خودش آنها را به اين زن بخشيده است. تحقيقات بيشتر در مورد اين شكايت ادامه دارد.