خراسان: میخواستم از تمام مردان هوسباز انتقام بگیرم و آنها را بدبخت کنم اما هیچ کس نبود که بپرسدای دختر شیرین عقل، چرا با سرنوشت خودت بازی میکنی؟
دختر ۱۸ ساله در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد افزود: سالها قبل پدرم که آدم عیاش و خوشگذرانی بود مادرم را با ۴ بچه قد و نیم قد رها کرد و دنبال زندگی خودش رفت. ما مدتی هیچ خبری از او نداشتیم تا اینکه متوجه شدیم با دختری ۱۵ ساله ازدواج کرده و در یکی از شهرهای شمالی کشور برای خود خانه و زندگی درست کرده است.
در این شرایط مادرم با روحیهای قوی مصممتر از قبل تصمیم گرفت سرپرستی من و خواهران و برادرانم را مثل یک مرد و خیلی غیرتمندانه به دوش بگیرد.
او همیشه میگفت: بچهها احترام پدرتان واجب است و هیچ وقت نباید پشت سر پدر حرفی بزنید و سعی کنید خوب درس بخوانید که علم و آگاهی در زندگی بزرگترین ثروت است.
دختر جوان افزود: من به عنوان فرزند بزرگ خانواده دلم برای مادرم میسوخت و از همان سنین نوجوانی با توجه به بلایی که پدرم به سرما آورد نسبت به تمام مردان احساس بدی پیدا کردم. دوست داشتم از تمام مردان هوسران و عیاش انتقام بگیرم اما با این باور غلط خودم را بدبخت و بیچاره کردم.
چند ماه قبل متوجه نگاه شیطانی مرد جوانی شدم که در همسایگی ما خانهای اجاره کرده بود. همسر او زن با محبتی بود اما این مرد بیوفا خنده کثیفی بر لب داشت و دنبال فرصتی میگشت تا چشم چرانی کند. من با او ارتباط تلفنی برقرار کردم و قصد داشتم صدایش را ضبط کنم و موضوع را به اطلاع همسرش برسانم اما افسوس که خام چرب زبانی و محبتهای دروغین این مرد شیطان صفت شدم و او مرا با حیله و نیرنگ چند بار به خانهشان کشاند.
حدود ۳ ماه از این رابطه شوم گذشت و من که از کرده خودم پشیمان شده بودم به مرد جوان گفتم دست از سرم بردار و بهتر است مرا فراموش کنی در غیر این صورت صدای ضبط شدهات را به همسرت خواهم داد تا آن را گوش کند و بداند که با چه مرد دروغ گو و خیانت کاری زندگی میکند. ولی با این حرفها به دردسر بزرگی افتادم چون مرد هوسران گفت که از حضورم در خانهاش فیلم برداری کرده است و اگر به خواستههای او و ۲ تن از دوستان بیسر و پایش که مرا به آنها معرفی کرده تن ندهم آبرو و حیثیتم را به باد خواهد داد.
نمیدانم چرا مرتکب چنین حماقتی شدم و با این فکرهای احمقانه خودم را بیچاره و سرگردان کردم!