طرح براندازي نظام از سوي اپوزيسيون خارج، حمايت از معاندين مقيم خارج و آشوبهاي خياباني، تغيير در حكومت ديني و قانون اساسي، ارایه چهرهاي خشن از نظام جمهوري اسلامي، محورها و اهداف اصلي مباحث كنفرانس برلين را تشكيل داده بود.
به گزارش خبرگزاري فارس، 19 لغايت 21 فروردين ماه سال 1379 كنفرانسي 3روزه توسط بنياد «هاينريش بل»، وابسته به حزب سبزهاي آلمان و با همكاري بنياد خانه فرهنگهاي جهان در شهر برلين آلمان با نام «ايران پس از انتخابات جامعه مدني و اهداف اصلاحات در ايران» برگزار شد.
در واقع، اين بنياد سه سرفصل اصلي با عناوين جزیيات چرخش تاريخي در ايران از ديدگاه اصلاح طلبان، جزیيات تأمل و بازانديشي در ساختارهاي حكومتي ايران و جزیيات و اهداف چالش اصلاح طلبان نسبت به اسلام را براي اجلاس در نظر گرفته بود كه تماماً در راستاي «اجراي پروژه براندازي خاموش يا نفوذ و استحاله از درون» انجام شد.
بر پایه اين پروژه، هرگونه تغييري در ايران بايد از داخل كشور صورت پذيرد و يا اينكه فعاليتهاي خارج نشينان از يك پايگاه عمده داخلي برخوردار باشد تا افزون بر وحدت رويه و همسان سازي عمليات و برقراري ارتباطات هدفمند ميان عناصر داخلي و خارجي ضد نظام اسلامي، امر براندازي و سقوط نظام را تسريع نمايد.
با توجه به اين مسائل و براي عينيت بخشيدن به مقاصد فوق و رسیدن به هدف اصلي كه همانا تلاش در جهت تغيير نظام ديني حاكم بر ايران و جايگزين كردن يك حكومت غيرديني غربگرا بود، كنفرانس برلين توسط بنياد مذكور كه «وابسته به حزب سبزهاي آلمان» بود و با حمايت گروهكهاي تروريستي همچون سازمانهاي منافقين، فدائيان خلق، سوسياليستهاي ايران، فراكسيون متحد جبهه ملي ايران، احزاب دموكراتيك مردم جمهوريخواه ملي و با طراحي و گردانندگي ضدانقلابيون نشانداري از جمله حسن ماسالي (از بنيانگذاران راديو آزادي وابسته به سيا) مهدي جعفري گرجيني (رئيس مجلس حزب سبزها) كتايون اميرپور (خبرنگار روزنامه دويچه سايتونگ)، مهدي سرداني طارمي، بهمن نيرومند، نويد كرماني (خبرنگار روزنامه فرانكفورتر الگماينه) احمد طاهري (خبرنگار روزنامه فرانكفورتر روندشاو)، هوشنگ انصاري، منوچهر گنجي (از سلطنت طلبان و عضو درفش كاوياني) و توماس هارتمن برگزار شد.
گفتني است، در كنفرانس برلين هفده نفر از تجديد نظر طلبان طيف دوم خرداد، از جمله اكبر گنجي، عزتالله سحابي، حسن يوسفي اشكوري، حميدرضا جلاييپور، كاظم كردواني، علي افشاري، عليرضا علويتبار، چنگيز پهلوان، محمد دولتآبادي، فريبرز رئيس دانا، محمدعلي سپانلو، ابراهيم شيخ، شهلا لاهيجي، جميله كديور، مهرانگيز كار، شهلا شركت و خديجه حاجمقدم حضور داشتند.
طرح براندازي نظام از سوي اپوزيسيون خارج، حمايت از معاندين مقيم خارج و آشوبهاي خياباني تير ماه سال 78 (تحت عنوان جنبش دانشجويي 78) تغيير در حكومت ديني و قانون اساسي، تسريع در روند حاكميت ليبراليسيم، شكستن يخهاي موجود ميان اصلاح طلبان داخل ايران و اپوزيسيون خارج و ارایه چهرهاي خشن، ديكتاتور و خونريز از نظام جمهوري اسلامي، محورها و اهداف اصلي مباحث اين افراد و كنفرانس را تشكيل داده بود، به گونه اي كه «ولفگانگ ايشپينگر»، (معاون وزير خارجه آلمان) نيز در پايان كنفرانس در يك جمعبندي، ابعاد سكولاريسم را در ايران مطرح نمود.
در همين راستا بود كه گري سيك (عضو برجسته سيا) هم عنوان كرد: «چگونه خوشحال نباشم از اينكه موج تازهاي در ايران مصمم است طومار حكومت اسلامي را در هم پيچيده و حكومتي نظير حكومت شاه و عربستان را روي كار بياورد».
مقام معظم رهبري درباره اهداف پنهان كنفرانس برلين ميفرمايند: «برگزار كنندگان و جناحهاي مخالف نظام در خارج، در صدد بودند كنفرانس را به جلسه محاكمه انقلاب و نظام اسلامي تبديل كنند و با تبليغ ناكارآمدي نظام اسلامي از زبان دعوت شدگان داخلي، از زبان ضدانقلاب هم اينگونه تبليغ كنند كه اصلاحات اساسي تنها با حذف اسلام، ولايت فقيه، شوراي نگهبان و حدود اسلامي يا كلاً نوشتن قانون اساسي جديد امكانپذير است كه خداوند اين نقشه را بر هم زد».
گروهها و احزاب اصلاح طلب، به ويژه «حزب منحله مشاركت» به رغم توصيههاي پی در پی مقام معظم رهبري به آنها مبني بر در پیش گرفتن مواضع محكم در برابر كساني كه در درون و بیرون زير پوشش اصلاحات، انقلاب، راه امام، ولايت فقيه و قانون اساسي را مورد تعرض قرار ميدهند، نهتنها هيچ موضعي نگرفتند، بلكه در دفاع از متهمان كنفرانس ننگين برلين به ویژه اعضاي ارشد حزب مشاركت (مانند علويتبار و جلاييپور) رسانه ملي را ـ به دليل پخش صحنههايي از كنفرانس ـ و قوه قضائيه را ـ به خاطر دستگيري و محاكمه عوامل شركت كننده در كنفرانس به اتهام اقدام عليه امنيت كشور و نفي مقدسات و ارزشهاي ديني ـ مورد هجمه شديد و حملات گسترده قرار دادند. بر اثر همين سوءرفتارها و ساختار شكنيها بود كه اصلاح طلبان رفته رفته سنگرهاي فتحكرده را از دست داده و پس از نزدیک ده سال دوباره و در يك فرآيند برنامه ريزي شده، تلاش كردند تا با بهرهگيري از انتخابات رياست جمهوري سال 88 به حلقههاي قدرت بازگردند.
اما به دليل ناكامي در دستيابي به قدرت، سناريوي اغتشاش و نافرماني مدني را طراحي نموده و همچون كنفرانس برلين، به جاي تقبيح رفتارهاي ساختار شكنانه و غيرقانوني هواداران خود، بنياديترين اركان نظام اسلامي را نشانه گرفته پايههاي فتنه را بنا نهادند.
بديهي است راهبرد اصلي دگرانديشيان مخالف نظام در سراسر دوره هشت ساله حاكميت اصلاحات، تلاش براي ترويج فرهنگ سكولاريزم و غربگرايي در جامعه به ویژه محافل علمي و دانشگاهي بود كه كنفرانس برلين يكي از عرصههاي ظهور و بروز آن به شمار ميرود؛ رخدادهای پس از انتخابات سال 88 آيينهاي بود كه آشكارا رسوب القائات هدفمند اين جريان را در اذهان قشرهايي از مردم به ويژه نسل جوان نشان ميداد؛ براي نمونه مطالباتي مانند جمهوري ايران، نفي ولايت فقيه، بازگشت به سلطنت، نفي حمايت از جنبشهاي اسلامي و نظاير اينها را بدون ترديد بايد محصول تفكرات روشنفكران سكولار در دوران اصلاحات دانست.
كنفرانس برلين را ميتوان نماد عقبه فكري جنبش سبز قلمداد كرد كه پيامد چندين سال فعاليت آنها در زمينه ترويج تفكرات سكولاريستي و ضدمذهبي را در فتنه سال 88 نظاره گر بوديم.
بسياري از چهرههاي حاضر در كنفرانس ننگين برلين همچون علي افشاري، اكبر گنجي، اشكوري، جميله كديور و ... در يك دهه اخير زاويه خود را نسبت به نظام اسلامي بيشتر و بيشتر كرده و از منتقدان اصلاح طلب به مخالفان خواهان براندازي حكومت تغيير موضع دادند تا جايي كه با پناه بردن به دامان دشمنان انقلاب در آمريكا و انگلستان، رسما فعاليتهاي تبليغي خود را با هدف سرنگوني جمهوري اسلامي آغاز كردند. در اين ميان اكبر گنجي، گوي سبقت را از ديگران ربود و با انكار ماهيت و حياني قرآن كريم و زير سؤال بردن وجود مبارك امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشريف ـ در گفتوگو با شبكه «بيبيسي» تا سرحد «ارتداد» پيش رفت.
گفتنی است، در افتتاحيه كنفرانس برلين احمد طاهري از برگزار كنندگان كنفرانس با ستايش از اكبر گنجي، در تمجيد وي گفت: اكبر گنجي، كسي است كه يكي از قدرتمندترين مردان جمهوري اسلامي ايران، يعني هاشمي رفسنجاني را از اريكه قدرت به پايين كشيد! اين جمله تأمل برانگيز كه به تلاشهاي وسيع گنجي و همقطاران او براي تخريب شخصيت هاشمي در جريان انتخابات مجلس شوراي اسلامي اشاره دارد، امروز علامت سؤال بزرگي را در مقابل هاشمي قرار ميدهد.
چگونه آقاي هاشمي در سال 88 با تمام توان به حمايت از كساني برخاست كه چند سال پيش با ناجوانمردانه ترين روشها به ترور شخصيتي وي براي بيرون راندنش از صحنه سياسي همت گمارده بودند؟!
اما ميان كشورهاي اروپايي، آلمان در سالهاي اخير، همواره يكي از كانونهاي توطئهچيني عليه جمهوري اسلامي و پناهگاه جريانات مخالف نظام بوده و مقامات اين كشور خصومت خود را با اسلام و انقلاب به راه های گوناگون نشان دادهاند. رويكرد اسلام ستيزي به ویژه در رفتار آنجلا مركل صدر اعظم آلمان ظهور و بروز خاصي دارد.
رهبر معظم انقلاب در ارديبهشت ماه سال 1379 در نشستي با سران اصلاح طلبان ضمن واكنش به برپايي كنفرانس برلين، در بيانات عبرت آموزي آنان را به مرزبندي شفاف با دشمنان توصيه كرده نسبت به سوء استفاده جريانات ضدانقلاب و ايجاد آشوب و بلوا در كشور هشدار دادند.
ايشان فرمودند: همه شما معتقد به اسلام، انقلاب و امام هستيد ولي در داخل كشور كساني هستند كه همچون آمريكا با اين اصول دشمني ميورزند و مهم اين است كه در برابر اين مخالفتها و دشمنيها، به طور شفاف و روشن موضعگيري شود، اما موضع برخي دوستان و مجموعههاي سياسي در اين زمينهها، به قدري نامحسوس است كه اگر كسي به اين موضع اعتقاد يافت احساس ميكند ميتواند حتي به ضدانقلاب نيز نوعي دلبستگي داشته باشد.
اينك پس از گذشت نزدیک به يك دهه از آن زمان، با نگاهي به سرنوشت اصلاح طلبان پس از حوادث فتنه 88 ميتوان به معناي عميق هشدار ايشان پي برد.