در پی اوجگیری قیام عمومی و خیزش مردمی در کشور تونس که منجربه سرنگونی زودهنگام زین العابدین بن علی حاکم دیکتاتور آن کشور گردید، در یک فاصله زمانی حدودا یک ماهه و دقیقا همزمان با جشن سی و دومین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران و بعد از هجده روز خیزش عمومی مردم مصر، دیکتاتور حاکم بر این کشور نیز سرنگون گردید و در پی موج گستردهای از قیامهای مردمی در حوزه عربی اسلامی دیگر دیکتاتورها و حکام مورثی را فراگرفت که برخی از تحلیلگران امور بینالمللی و استراتژیستهای مسائل جهانی از آن با عنوان دومینوی سقوط دیکتاتورها یاد کردند که البته این نگرش مستلزم تبیین دقیقتر موضوع است.
بسیاری دیگر نیز به لحاظ نقشآفرینی بنیادهای اعتقادی و الزامات عمومی در احیای مطالبات ارزشی و ایدئولوژیکی این جوامع، از خیزشهای مردمی و پیوستگی دامنهدار آن در مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا به یک موج بیداری اسلامی تعبیر نمودند که اساسا الگویی برگرفته از انقلاب اسلامی ایران بوده و در شرایط کنونی نیز سبب شکلگیری فرهنگ مقاومت برای مقابله با هرگونه سلطهطلبی بیگانگان در منطقه شده و خود پایانی شوقانگیز بر استبداد موروثی «حاکمیت آل»ها و دیکتاتوریهای خانوادگی بر سرزمینهای عربی اسلامی است.
بنابراین چشمانداز کنونی حاکی از آن است که این انقلابهای مردمی سرآغاز تحولات و لرزشهای ژئوپلیتیکی گستردهای در فضای خاورمیانه و شمال آفریقاست که دگرگونیهای گستردهای را در صحنههای سیاست جهانی و مناسبات منطقهای و بینالمللی به همراه خواهد داشت. زیرا یکی از نتایج مطلوب این تحولات، میتواند تضعیف شدید و انحلال عمق استراتژیک رژیم اشغالگر قدس به عنوان مرکز ثقل حضور و توجه قدرتهای غربی در منطقه باشد که لرزشهای ژئوپلیتیکی آن نیز در عرصههای نظام بینالمللی و در چشمانداز تحولات حوزههای عربیـ اسلامی به گونهای است که ضمن معکوس نمودن نتایج طرحهای استراتژیک غرب در منطقه سبب امیدواری در تحقق خاورمیانه جدید بر محور مبانی اسلامی شود.
بر این اساس، اینک آمریکا راهکارهای مطلوب برای حفاظت و تأمین بهینه منافع استراتژیک خود را در مقابله با این قیامهای مردمی از طریق طراحی و اجرای نوعی استراتژی بینظمی پیگیری میکند تا در یک فرآیند قابل کنترل و برنامهریزیشده به روند هژمونی منطقهای در پوستین و نقش جدیدتر ادامه دهد.
شاکله اصلی این استراتژی بر محور تجزیه در مجموعه مبانی ژئوپلیتیکی کشورهای هدف قرار گرفته است که مشتمل بر کلیه امور داخلی و خارجی و در ابعاد سیاسی، جغرافیایی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و ایدئولوژیکی آنان است. اهداف مهم و اولویتدار این استراتژی عبارتند از:
1 ـ انجام اقدامات گسترده و متنوع برای جلوگیری از هرگونه تصمیمگیری مردمی و اجماع عمومی و یا به عبارتی دیگر، کنترل و هدایت برنامهریزی شده هرگونه تحرک اجتماعی و مصادره قیامهای مردمی
2 ـ حفظ امنیت و تقویت منافع رژیم صهیونیستی اسرائیل
3 ـ استمرار سیطره بر منابع نفتی مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا و نیز تسلط بر کلیه مجاری و مسیرهای تولید، توزیع و مصرف منابع انرژی که ضمن رویکردهای اقتصادی با هدف ایجاد تعادل استراتژیکی در مناطق حساس و حوزههای نفوذ دیگر قدرتهای بینالمللی از جمله چین صورت میگیرد.
4 ـ جذب منابع مالی دول عربی نفتخیز با ترفندهای گوناگون از قبیل ایران هراسی و ایجاد اضطراب در میان حکام مستبد با هدف فروش گسترده تسلیحات نظامی که برای جلوگری از فروپاشی نظام اقتصادی غرب صورت میگیرد.
علاوه بر این، طراحی و انجام هرگونه برنامهریزی اجرایی برای تحقق این استراتژی در کشور عربستان سعودی صورت میگیرد و آل سعود نیز با همه امکانات لازم، به عنوان مرکز ثقل اجرایی منویات اتاق فکر استراتژی بینظمی آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا تعریف شده است.
اما آنچه مسلم است اینکه همواره در همه انقلابها، فرآیند انتقال قدرت با تهدیدهای گوناگونی روبه رو است؛ بنابراین، با تاکید بر همه حساسیتهای داخلی و خارجی، اعم از استراتژیکی و ژئوپلیتیکی حاکم بر خیزش عمومی ملتهای منطقه و به ویژه درباره جایگاه رژیم صهیونیستی اسرائیل و وضعیت دیگر حکام وابسته و مستبد دولتهای عربی و نیز چگونگی حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه، در شرایط کنونی تهدید عمده برای این انقلابها، حرکت گام به گام استراتژی بینظمی آمریکا با تلاش برای کنترل هدفمند و جلوگری از سرعت بخشی به حرکتهای مردمی و انجام اقدامات فرسایشی در ادامه قیامهای مردمی است.
بر این اساس، با تشکیل گروهها و نشستهای میانجیگری از قبیل تدابیر و اقدامات هیأت صلح اتحادیه آفریقا، شورای همکاری خلیج فارس و برخی از قدرتهای غربی ذینفع، به میزبانی دوحه و نیز نشست اعضای ناتو در برلین، حاکی از تلاشهای بیوقفه قدرتهای غربی به رهبری آمریکا برای کنترل و هدایت مطلوب این قیامهای مردمی است.
البته در همین راستا و با توجه به کنترل و نظارت گستردهای که در مسیر انقلاب مصر صورت گرفته است، به نظر میرسد که غرب در تلاش است تا با در پیش گرفتن تدابیری جامعتر، شرایط تثبیت حاکمیت جدید در کشور مصر را به الگوی راهبردی مطلوب و متناسب برای مجموعه کشورهای حوزه عربی ـ اسلامی تبدیل نماید.
بنابراین با توجه به فضای حاکم بر انقلابها و خیزشهای عمومی موجود در حوزه عربی ـ اسلامی و معیارها و موازین فعلی حاکم بر آن، آنچه که در شرایط کنونی و در پی آن، سقوط برخی از دیکتاتورها در این حوزه برای تکمیل این موفقیت ملی و بینالمللی، دارای اهمیت بسیاری است. چگونگی روندها و فرآیندهای تکمیلی این خیزشهای عمومی است که ضمن هشیاری داخلی مستلزم حمایتهای تبلیغی و عملی صمیمانه سایر ملتهای اسلامی و نهادهای بینالمللی مستقل از جمله سازمان کنفرانس اسلامی است تا با تثبیت حاکمیتهایی مشروع و اسلامی زمینههای رشد و ثمردهی درخت تنومند اسلام در میان دیگر سرزمینها و ملتهای مسلمان نیز فراهم گردد.
به این ترتیب، در صورت پیروزی قاطع انقلابیون و ایجاد حکومتهای مردمی، این مهم نه تنها تحقق آموزهای عملی از فرهنگ مقاومت و رویارویی ملت ایران اسلامی با استبداد است، بلکه احیاگر شئونات انسانی و بیداری اسلامی ـ سیاسی دیگر ملل مسلمان برای فروپاشی حاکمیتها و دیکتاتوریهای موروثی و خانوادگی در دیگر سرزمینهای عربی ـ اسلامی است که میتواند نوید دهنده شکلگیری جامعهای گسترده و یکپارچه بر محور مبانی امت اسلامی در سرتاسر جهان اسلام باشد و نکته پایانی اینکه این انقلابها یک راه بیبازگشت در مسیر تحقق دموکراسیهای برگرفته از ارزشهای ملی، بومی و اعتقادی است که به تدریج در سایر ملل و کشورهای منطقه بویژه در عربستان سعودی نیز پروبال میگشاید.
* تحلیلگر مسائل استراتژیکwww.n-rashnoo.tkwww.rashnoo.vcp.ir