وطن امروز: زن تنها وقتی دل به یک مرد مهربان داد، نمیدانست وی یک قاچاقچی شیشه است و او را به دردسر خواهد انداخت.
ابتدای اردیبهشتماه سالجاری خانم مهندسی به دادسرای ناحیه 10 هاشمی مراجعه کرد و از اساماسهای تهدیدآمیزی پرده برداشت. این زن به قاضی پرونده گفت: پس از فوت همسرم با مردی در یک میهمانی آشنا شدم که ادعا داشت خرید و فروش لوازم خودرو میکند.
مرد خوبی به نظر میرسید با گذشت مدتی وقتی با پیشنهاد ازدواج وی روبهرو شدم با وجود داشتن 3 بچه تصمیم به ازدواج گرفتم. میثم اصرار داشت که ازدواج دائم کنیم ولی من میترسیدم به همینخاطر ازدواج موقت کردم. همهچیز خوب پیش میرفت، من در خانه و در محیط کار با آرامش به کار مشغول بودم؛ میثم با بچههایم مهربان بود تا اینکه وی را به جرم قاچاق مواد مخدر بازداشت کردند.
باورم نمیشد؛ وی را مردی مهربان و دلسوز میشناختم، نمیدانستم که شیشه خرید و فروش میکند. کاخ آرزوهایم ویران شد. هرگز تصور نمیکردم میثم در این مدت به من دروغ گفته باشد. وقتی میثم به زندان افتاد جر و بحثهای من با خواهر وی آغاز شد، انگار به زندگیام حسادت میکرد. دلیل رفتارهایش را هرگز نفهمیدم هر روز سر یک مساله خاص زنگ میزد و تهدیدم میکرد. روزهای نخست میگفت که من باعث همه این بدبختیها هستم و چند روز بعد ادعا داشت که من اصلا همسر برادرش نبودهام. یک روز وقتی در خانه نبودم بهراحتی وارد خانهام شده و کارت حافظه دوربین عکاسیام و برگه ازدواج موقتم را به سرقت بردهاند.
از آن روز SMSهای تهدیدآمیز شروع شد. خواهر میثم پیامکهای وحشتناک میدهد. میگوید عکسهای خانوادگیام را پخش خواهد کرد.
خواهر میثم میخواهد عکسهای دخترم، خواهرم و خودم را در میان ساکنان محل و همکارانم منتشر کند تا آبروی مرا ببرد. این زن ادامه داد: انگیزه وی را نمیدانم ولی دخترم 17 سال بیشتر ندارد، میخواهم به او رحم کند.
با ادعاهای این خانم مهندس، بازپرس پرونده خواهر میثم را به دادسرا احضار کرد تا راز پیامکهای تهدیدآمیز را فاش کند.