وطن امروز: زوج مرموز که راننده سرویس مدرسه بچهشان را به کام مرگ فرستادهاند، پرده از جزئیات راز جنایت اسیدی برداشتند. جسد بیصورت در حالی پیدا شد که چهره مرد ناشناس با اسید کاملا سوخته بود و در دهانش پارچه فروکرده بودند.
روز 15 اسفندماه سال گذشته رهگذران با دیدن جسد وحشتناکی که در گوشهای خلوت در تهرانپارس رها شده بود، سراسیمه پلیس را در جریان گذاشتند. وقتی ماموران خود را در برابر جنایتی فجیع دیدند با معاینات پزشکی جنایی مشخص شد قربانی نزدیک به 60 سال سن دارد و با ضربات سنگین به سرو صورتش به با وارد عمل شدن تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران با توجه به اینکه هیچ مدرکی برای شناسایی قربانی جنایت اسیدی در دست نبود و از سوی دیگر جسدی بدون چهره پیش روی کارآگاهان قرار داشت، ماموران به بررسی اطلاعاتی بانک گمشدگان پرداختند.
در این شاخه مشخص شد مردی 56 ساله به نام «علی» با توجه به موقعیت جغرافیایی خانهشان در تهرانپارس، روز ناپدید شدن که 14 اسفندماه بود و سن وی می تواند همان جسد بیصورت باشد. خانواده علی در سردخانه پزشکیقانونی با دیدن جسد تایید کردند؛ قربانی جنایت اسیدی همان پدرشان است. آنها از روز نخست تصور میکردند وی سرنوشتی مرگبار داشته باشد.
کارآگاهان به تجسس از خانواده علی پرداختند و دریافتند وی سوار بر خودرویش خانهشان را ترک کرده و دیگر بازنگشته است. پسر خانواده گفت: خودروی پدرم یک روز بعد سالم در خیابانمان پیدا شد اما از خودش خبری نبود تا اینکه نامهای به دستمان رسید. دیدیم پدرمان نوشته ما را برای همیشه ترک کرده و به قزوین رفته است با توجه به اینکه دستخط متعلق به پدرمان نبود، شک کردیم و پلیس را در جریان قرار دادیم و جالبتر اینکه همان روز یک چک به ارزش 30 میلیون ریال در بانک وصول شده بود.
تحقیقات جنایی مشخص کرد، علی به خاطر رابطههای غیراخلاقی که داشته از سوی اعضای خانوادهاش تحت سرزنش بوده است و از مدتها پیش با خانوادهای در شهرری رفت و آمد زیادی داشته که واکنش خانواده خودش را به همراه داشته است.
محسن 41 ساله و همسرش حمیده 40ساله، پدر و مادر دانشآموزی بودند که قربانی جنایت اسیدی، راننده سرویس وی بود. وقتی این زن و مرد پیش روی ماموران قرار گرفتند، روی دستانشان آثاری از سوختگی وجود داشت که احتمال داده میشد ناشی از ریختن اسید باشد. زوج مرموز سعی در گمراه کردن ماموران داشتند. آنها پذیرفتند مردی به نام علی را میشناسند که راننده سرویس مدرسه بچه آنهاست اما از سرنوشت وی اطلاعی ندارند.
با توجه به تناقضگوییهای محسن و حمیده هر 2 بازداشت شدند که مادر خانواده ابتدا ادعا کرد، دستانش به خاطر پاشیدن روغن داغ در زمان پخت غذا سوخته است و وقتی دید پلیس سوختگی را ناشی از اسید میداند، داستان تازهای پیش روی ماموران قرار داد.
این زن ادعا کرد به خاطر یک اختلاف شدید قصد خودکشی با اسید را داشته و وقتی در قوطی را باز کرده اسید روی دستانش ریخته و وی از ترس و درد از خودکشی منصرف شده است. محسن و حمیده حاضر نبودند خود را در جنایت اسیدی مقصر بدانند تا اینکه کارآگاهان به تحقیق از کسانی دست زدند که زمان رها شدن خودروی قربانی در محلهشان، راننده را دیده بودند و چهرهاش را به خاطر داشتند.
چهره کامپیوتری مرد ناشناس کاملا شبیه به محسن بود تا اینکه شاهدان پیش روی همین مرد قرار گرفتند و تایید کردند وی همان کسی بوده که پشت فرمان دیده شده است. محسن دیگر چارهای نداشت. وی گفت: 2 سال پیش علی به مدت 3 ماه راننده سرویس مدرسه بچهام بود. حتی یک روز که دخترم بیمار شده بود به بهانه دیدن او به خانهمان آمد. چند ماه پیش بود که پسر علی به در خانهمان آمد و خواست به پدرش اجازه رفت و آمد به خانهمان را ندهیم.
من از آن به بعد بدبین شدم و هر وقت از خانه بیرون میرفتم در گوشهای کمین میکردم تا پی به راز علی ببرم. در یکی از روزها دیدم علی به در خانهمان آمد. همسرم او را راه نداد و وی بازگشت. با رفتن علی سراغ حمیده رفتم و فهمیدم این مرد چه انگیزهای دارد.
حمیده نیز در بازجوییها به کارآگاهان گفت: از مدتها پیش علی اصرار داشت از شوهرم متارکه کرده و با او ازدواج کنم. من میدانستم اگر به محسن بگویم و او متوجه قصد و نیت اصلی علی شود حتما انتقام خواهد گرفت. بارها میخواست به داخل خانهام بیاید که راه نمیدادم و وقتی شوهرم فهمید علی در غیابش به در خانهام میآید همه ماجرا را به او گفتم.
محسن نیز گفت: به همراه حمیده تصمیم گرفتیم علی را به خانه دعوت کرده و با اسید او را به قتل برسانیم. اسید را من خریدم. روز حادثه وقتی علی به در خانهمان آمد و وارد خانه شد، تصور میکرد همسرم تنهاست. ناگهان حمیده ظرف اسید را روی صورتش ریخت. من ابتدا مقداری دستمال در دهان علی فرو کردم تا جلوی فریادهایش را بگیرد و سپس با چوب ضرباتی به سرو صورتش زدم تا بمیرد و جسد را داخل گونی گذاشته و با خودرو به تهرانپارس بردیم و در گوشهای رها کردیم.