تهران امروز: متهم نوجوان شعبه 71 دادگاه كيفري امروز تهران كه پيش از اين در شعبه 113 به قصاص محكوم شده و حكمش در ديوانعالي كشور نقض شده بود امروز بار ديگر مقتول را صميميترين دوست خود ناميده و از خانواده وي خواست از قصاص وي صرفنظر كنند.
پسري مزاحم خواهرت شدهمحمد در حالي كه به شدت اشك ميريخت و بيتابي ميكرد در شرح روز حادثه گفت: آنروز يكي از دوستانم با عجله پيش من آمده و گفت پسري مزاحم خواهرت شده است. من كه روي خواهرم خيلي حساس هستم چاقويي برداشتم و به سرعت به سوي محلي كه دوستم ميگفت رفتم اما به آنجا كه رسيدم ديدم دوستم قصد شوخي با من را داشته چرا كه پسري كه او ميگفت مزاحم خواهرم شده يك پسر بچه كم سن و سال بود.
با دوستم به پارك رفته و به ساير بچهها كه داشتند دستش ده بازي ميكردند پيوستم. بازي از اين قرار بود كه يك 500توماني دست به دست ميچرخيد. يك مرتبه بچهها روي من كليد كردند كه پول دست تو است. من قبول نكردم اما آنها دست بردار نبودند و اصرار داشتند كه تو ميخواهي پول را براي خودت برداري. آنها حتي دمپايي مرا هم قايم كردند و گرو گرفتند تا من نتوانم به خانه بروم. دمپايي دست اميد بود من چاقو را درآورده و از او خواستم آنها را بدهد تا بتوانم به خانه بروم كه او گوش نكرد. يك مرتبه اميد به من نزديك شد، من هلش دادم و چاقويم در بدن او فرو رفت و روي زمين افتاد. بالاي سرش رفتم و گفتم اميد داداشي چي شده؟ ديدم رنگ به چهرهاش نيست.
داروخانهها دارو ندادندمحمد ادامه داد: تا آمبولانس بيايد كنار اميد بودم و به او ميگفتم اميد داداشي خوب ميشوي نگران نباش و او هم از من ميخواست ناراحت نباشم. در آمبولانس هم كنار او بودم. وقتي به بيمارستان رسيديم گفتند بايد اين داروها را براي او تهيه كني. پولي نداشتم به چند داروخانه رفتم و گفتم دوستم دارد ميميرد داروها را بدهيد پولش را بعدا برايتان ميآورم اما آنها قبول نكردند و من دست خالي به بيمارستان برگشتم. خانواده اميد ميخواهند مرا قصاص كنند ولي خود خوب ميدانند كه من چقدر اميد را دوست داشتم. ما هميشه با هم بوديم و من تمام تلاشم را براي زنده ماندن او كردم، ضربه را هم كه به عمد نزدم.
غصه تمام نشدني پدر و مادرپيرمتهم افزود: آقاي قاضي! من پدر و مادر پيري دارم كه به شدت به من احتياج دارند. خواهرم بچه كه بودم فوت كرد و ضربه سنگيني روحي شديدي به من و آنها زد. مدتي بعد هم مادرم تصادف كرد و ضربه مغزي شد. مادرم اكنون فلج كامل است نه ميتواند تكان بخورد نه ميتواندحر ف بزند او فقط با نگاههايش با بدبختيهاي من همدردي ميكند.
پدر پيرم هم كه با پيش آمدن جريان من از گذشته هم داغانتر و شكستهتر شده است. غم خواهر و مادرم كم بود غصه من هم اضافه شد. در ادامه وکیل مدافع این نوجوان در جایگاه حاضر شد و در دفاع از متهم گفت: در پرونده متهم هم آمده است كه وي متوجه ورود ضربه بر بدن مقتول نشده است. آنها با هم رفيق بودهاند و رابطه دوستانه خوبی داشتند. من تقاضا ميكنم قضات محترم شرایط روحی موکل من و عذاب وجدان شديد او را هم در نظر بگيرند.
در پایان جلسه محاکمه هیات قضات شعبه 71 وارد شور شدند و متهم را مستحق قصاص نشناخته و به پرداخت دیه در حق اولیای دم و تحمل حبس محکوم کردند.