دو دههای از پایان جنگ میگذرد، ولی گویا پیامدها و تلفات این جنگ برای مردم مرزنشین غرب کشور به پایان نرسیده و هنوز زاگرس نشینان این نواحی، جرأت نزدیک شدن به برخی مناطق را ندارند و به هنگام گام برداشتن از این در هراسند که مبادا در قدم بعدی مینی در زیر پای آنها منفجر شود و آنها را از حرکت بازدارد. سالهاست، مسئولان کشور در حال پاکسازی این مناطق هستند، ولی هنوز مکانهایی باقی مانده است.
به گزارش «فردا»، در روزهای پایانی سال ۸۹، رئیس مرکز مین زدایی عنوان کرد که از مجموع ۲. ۴ میلیون هکتار زمینهای آلوده به مین، تنها ۷۰ هزار هکتار برای پاکسازی باقی مانده است. وزیر دفاع نیز در آغاز سال جاری با ذکر این آمار عنوان کرد: بر پایه مدارک معتبر نزدیک به بیست میلیون مین در سرزمینهای مرزی ایران کار گذاشته شده است. این مینها بیشتر در استانهای آذربایجان غربی، ایلام، کردستان، کرمانشاه و خوزستان هستند.
این آمار در حالی اعلام میشوند که امیر حسین سعیدی، رئیس اسبق مرکز مین زدایی، در سال ۸۸، آمار وجود شانزده میلیون مین در کشور را زیر سوال برده بود. از سوی دیگر، داریوش قنبری، نماینده مجلس نیز در سرمقاله «روزگار» عنوان کرد که رسما نمیتوان میزان مناطق پاکسازی شده و تعداد مینهای کار گذاشته شده را برآور کرد، زیرا که اطلاعات درستی از میزان زمینهای آلوده شده به مین در دست نیست. به هر حال، عنوان شده است که در اواسط سال ۹۱ جشن پاکسازی مین بر پا خواهد شد.
به رغم این آمارها و اظهارت، نکته قابل تأمل این که سالانه افرادی در مناطق مرزی بر اثر انفجار مین دچار سانحه میشوند و یا جان خود را از دست میدهند. بنا به گفته رئیس مرکز مین زدایی در سال گذشته، تنها ۴۷ نفر از نیروهای پاکسازی دچار سانحه شدهاند، که این تعداد افراد بومی را که در این مناطق سکونت دارند و اغلب در حین کارهای روزمره دچار سانحه میشوند و عضوی از بدن خود را از دست میدهند، در بر نمی گیرد.
دو روستای نوسود و نودشه، از توابع شهر پاوه در استان کردستان، از مناطقی هستند که انفجار مین در آنها بسیار شایع است. روستاهای کوهستانی زاگرس که در ایام جنگ زیر آتش بمباران عراقیها قرار داشتند، در ایام پس از جنگ مدفن مینهای نیروهای عراقی شدند. به پای صحبتهای مردمان این منطقه که مینشینید، گفتنیهای بسیاری دارند؛ گفتنیهایی که بیانگر رنجها و سختیهای آنهاست؛ سختیهایی که هنوز هم دست از سر آنان بر نداشته و بدل به سایهای شده و هر لحظه در تعقیب آنهاست؛ مینهایی که به مانند کابوسی هیچ گاه از جلوی چشم آنها کنار نمیروند، زیرا که آنها را قربانیان خود ساخته و همچنان قربانی میگیرد.
محمد پانزده ساله از خاطره گوسفند چرانی خود میگوید؛ اینکه چگونه در حالی که گوسفندان را به محل چرا هدایت میکرده و در پی مکان مناسبی برای انجام تکالیف مدرسه بوده، صدای انفجاری را میشنود. زمانی که به خود مینگرد، متوجه میشود که پایی برای او باقی نمانده است. مادر محمد در بیمارستان به او میگوید که پای او تنها خراشی جزیی برداشته، غافل از اینکه محمد پای جدا شده خود را دیده و با دیدن آن از هوش رفته بود. معلمی نیز از خاطره نابینا شدن خود میگوید؛ معلمی که همیشه به دانش آموزان خود یادآوری میکرد به آهستگی قدم بر زمین بگذارند تا مبادا مین مدفون شدهای که زیر خروارها خاک خفته، ناگهان بیدار شود و بخت آنها را به تباهی کشد. اما دریغ از اینکه معلم پند دهنده به هنگام کلنگ زدن به زمین ناگهان متوجه میشود جهان در برابر او تیره و تار شده و از آن پس همه چیز در برابر دیدگان او به سیاهی تبدیل شده... .
رخدادهایی از این قبیل در این بیست سال بارها رخ داده و مردم این دو روستا به این اتفاقات عادت کردهاند.
به گفته یکی از اهالی این مناطق آنها از دیدن روستاییانی که همچنان روی دو پای خود حرکت میکنند، در شگفت میمانند. تصاویر زیر بدون هیچ توضیح و توصیفی، تنها نمایشگر بخشی از دردها و رنجهای مردمان مرزنشین در این سالهاست؛ امید است که تا پایان سال ۹۱ تمامی مینهای مدفون در زمین کشف و خنثی شوند و از آن پس هیچ کس پای خود را روی مین جا نگذارد.