خراسان: براي خودم برو و بيايي داشتم و مورد احترام همه همکاران و ارباب رجوع ها بودم. من از موقعيتي که در اداره داشتم سوء استفاده کردم و خودماني تر بگويم پول حلال و حرام را قاطي کردم. افسوس که فکر مي کردم آدم زرنگي هستم و از اين که صاحب زندگي مرفهي شده بودم احساس غرور مي کردم، ولي غافل از آن بودم که مال بادآورده را باد مي برد و پول حرام خير نمي کند.
ماجرا از اين قرار است که بالاخره پس از ۳۰ سال سابقه کاري، با دريافت لوح تقدير و تشکر بازنشسته شدم. با توجه به وضعيت مالي بسيار خوبي که داشتم تصميم گرفتم از زندگي ام لذت ببرم اما نمي دانستم تازه زمان پس دادن فرا رسيده است و بايد نتيجه سال ها پنهان کاري و خيانت را ببينم.
راستش را بخواهيد بلايي به سرم آمده که مي خواهم چهره پنهان خودم را نشان همه بدهم تا درس عبرتي باشد براي آنان که امروز در راس کاري هستند و احساس غرور مي کنند.
پيرمرد ۷۰ ساله در دايره اجتماعي کلانتري نواب مشهد افزود: يک سال پس از بازنشستگي ام، همسرم دچار بيماري لاعلاجي شد و فوت کرد. يک روز قبل از برگزاري مراسم چهلم همسرم، دامادم و دخترم که از تهران عازم مشهد بودند نيز تصادف کردند و شوهر دخترم نيز به طرز دلخراشي جان خود را از دست داد.
ما اين مصيبت ها را به حساب تقدير و سرنوشت گذاشتيم. اما قسمت اصلي داستان با ورود پسرم به ماجرا شروع مي شود. حسن پس از آن که در رشته مهندسي فارغ التحصيل شد به استخدام شرکتي بزرگ درآمد و موقعيت شغلي بسيار خوبي پيدا کرد. متاسفانه او و عروسم پس از ۸ سال زندگي مشترک، هر دو به کريستال معتاد شدند و حسن کارش را از دست داد.
همسرش نيز طلاق گرفت و به خانه پدرش برگشت.پسرم الان وضعيت بسيار اسف باري پيدا کرده است و با مرگ دست و پنجه نرم مي کند. او روزي ۲۰ هزار تومان از من پول مي خواهد تا هزينه تهيه مواد مخدرش را فراهم کند. سرتان را به درد نياورم پسرم حقوق بازنشستگي ام را خرج بساط دود و دم خود مي کند و حاصل دسترنج سال ها کم کاري و خيانت را به همين سادگي از دست داده ام.
حسن امروز مي خواست با چاقو مرا زخمي کند و اگر دخترم طلاهايش را به او نمي داد معلوم نبود چه بلايي به سرم مي آمد. آمده ام تا از دست اين بچه ناخلف شکايت کنم ولي شک ندارم که اين بلاها نتيجه کارهاي اشتباهي است که مرتکب شده ام و بايد اين طوري عذاب بکشم.