قدس: دزد حرفهای اجیر شد تا به خانه مستاجر دوستش دستبرد بزند غافل از اینکه وی سرزده از راه میرسد.
چندی پیش وقتی مرد جوان به کلانتری 108 نواب تهران رفت تا ماموران را در جریان سرقت از فروشگاهش قرار دهد جوان آشنایی را دید که دستبند به مچهایش خورده و در گوشهای نشسته است. این جوان همان دزد مغازه بود که وی بارها او را وقتی در اطراف محلهشان پرسه میزد دیده بود.
افسر پرونده وقتی از مرد مغازهدار شنید که اطمینان دارد دزدش همان پسر جوان است، پروندهای تشکیل و در اختیار دادسرای شهید هاشمی قرار داد.
2 پسر جوان در حالی که دسبند به مچ داشتند در برابر بازپرس پرونده قرار گرفتند؛ این در حالی بود که 4 مالباخته این پرونده برای طرح شکایت پیش روی آنها قرار داشتند.
«شهیار» یکی از مالباختهها به بازپرس گفت: کمتر از 2 ماه است در خانه جدیدی مستاجر هستم، چون از شهر دیگری آمدهام و مجبور هستم خانه مجردی داشته باشم یکی از دوستانم خانه یکی از بستگانش را که صاحبخانه آنجا نیز پسر جوان تنهایی بود به من معرفی کرد و قرار شد طبقه دوم آن ساختمان را اجاره کنم.
این جوان در ادامه گفت: چند روزی نگذشته بود که پی بردم آنجا پاتوق دوستان معتاد و بچهمحلهای خطرناک صاحبخانهام است و هر شب بساط و بزم دارند. رفت و آمدهای مرموز زیادی در آنجا صورت میگرفت. از وضع خانه ناراحت بودم و تصمیم داشتم هرچه زودتر آن ساختمان را تخلیه کنم اما روز گذشته وقتی برخلاف همیشه زودتر به خانه آمدم متوجه شدم در اتاقم باز است. مطمئن بودم که هنگام رفتن در را قفل کردهام، وارد اتاقم که شدم، دیدم اثاثیه به هم ریخته است. همه لباسها از داخل کمد بیرون ریخته شده بود و وسایل کابینتها نیز وسط آشپزخانه پخش بود. فهمیدم دزد به خانه زده است، وقتی از اتاق بیرون آمدم تا جوان صاحبخانه را صدا بزنم یکی از دوستان وی را که بارها در آنجا دیده بودم، روی پله دیدم. این پسر متوجه بازگشت من به خانه نشده بود و برای سرقت دوباره به خانهام آمده بود.
جوان شاکی در ادامه گفت: با وی درگیر شدم و او را به کمک مردم دستگیر کردم. پس از ادعاهای مالباخته، دزد جوان گفت: دوست «علی» (صاحبخانه) هستم و همیشه با بقیه بچهها برای مصرف کراک به خانه وی میرفتم. در واقع خانه وی پاتوق ما شده بود.
من برای تامین هزینه موادم سرقت میکردم و علی از این موضوع آگاه بود. یک شب وقتی برای مصرف کراک به آنجا رفته بودیم، علی نقشه سرقت از خانه مستاجرش را طراحی کرد و آن روز وقتی مستاجرش از خانه بیرون رفت کلید یدکی خانه را به من داد و خواست پولها و وسایل وی را به سرقت ببرم اما وقتی برای بردن بقیه وسایل دوباره به آنجا رفتم مستاجرش در خانه بود و مرا دستگیر کرد. پس از اعترافات دزد اجیرشده بازپرس پرونده در برابر دیگر ادعاهای مالباختگان قرار گرفت. مرد مغازهداری گفت: در پاساژی مغازه دارم. از مدتها پیش سرقتهایی در پاساژ صورت میگرفت. هر روز صندوق پول یکی از مغازهها توسط دزدان ناشناس سرقت میشد تا اینکه چندی پیش وقتی در یک لحظه برای خوردن آب به مغازه کناردستیمان رفتم و بازگشتم متوجه سرقت از مغازه شدم.
این جوان را دیدم که در حال فرار کردن است. هر چه دنبالش دویدم فایدهای نداشت و وی گریخت.
وقتی برای پیگیری پروندهام به کلانتری رفتم همان جوان را دیدم که دستبند خورده و بازداشت است. بازپرس پرونده این 2 جوان را به اتهام سرقت با قرار بازداشت راهی زندان کرد و تحقیقات برای مشخص شدن میزان سرقت و شناسایی مالباختگان ادامه دارد.