زندانباني پدر براي دختر سركش

پدرم روزها مرا در خانه زنداني مي‌كرد و شب‌ها به تخت مي‌بست تا يك لحظه از من غافل نباشد. مي‌خواستم آزاد باشم، ديگر تحمل اين اسارت را نداشتم. يك روز صبح كه از خواب بيدار شدم در ليوان چايي پدرم قرص خواب‌آور ريختم تا نقشه فرارم را عملي كنم.
کد خبر: ۱۶۲۶۳۱
|
۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۱ 04 May 2011
|
13595 بازدید
ملت ما: پدر براي كنترل دختر سركش چاره‌يي نداشت جز اينكه او را با بستن به تخت در خانه زنداني كند. ‌اين دختر سركش پس از آنكه توانست با خوراندن شير آلوده به قرص، پدرش را بي‌هوش كند سناريوي فرار ديگري را طراحي كرد و دردسرساز شد.

بهمن ماه سال جاري ساكنان خيابان نارمك صداي شكسته شدن شيشه‌هاي ساختماني در همسايگي‌شان را شنيدند. وقتي آپارتمان‌نشينان وحشت‌زده به خيابان آمدند ناباورانه دختر 14 ساله همسايه را ديدند كه رفتارهاي غيرعادي داشت.

اين دختر در برابر مادرش كه اجازه نمي‌داد خانه را ترك كند با عصبانيت شيشه‌ها را مي‌شكست و با ناسزاگويي مي‌خواست كسي جلودارش نباشد. وقتي پليس در جريان اين درگيري خانوادگي قرار گرفت بلافاصله ماموران كلانتري 127 نارمك به محل عازم شدند. دختر 14 ساله دست و صورتش بخاطر شكستن شيشه‌ها خون‌آلود بود و مادر جوان وي با گريه از ماموران مي‌خواست به دخترش كمك كنند. اين زن وقتي پيش روي افسر پرونده قرار گرفت با بغض گفت: دخترم خيلي اذيت مي‌كند. با وجود سختگيري‌هاي پدرش از خانه بيرون مي‌رود و ماه‌ها بازنمي‌گردد.

از فرارهايش خسته شده‌ايم. اين‌بار هم مي‌خواستم مانع رفتنش شوم كه با يكديگر درگير شديم. با اين ادعاها پرونده براي تحقيقات بيشتر در اختيار شعبه اول دادسراي شهيد فهميده قرار گرفت. وقتي «مهسا» پيش روي بازپرس اميري قرار گرفت پرده از زندگي سياهش برداشت و گفت: هيچ‌وقت پدرم اجازه نمي‌داد به تنهايي بيرون بروم. هميشه آرزو داشتم به همراه دوستانم به گردش بروم ولي پدرم با سختگيري‌هايش اين آزادي را از من و خواهرم گرفته بود. همه‌چيز برايمان تهيه مي‌كرد ولي اجازه نمي‌داد لحظه‌يي به تنهايي در خيابان قدم بزنيم. پس از آنكه مدرسه تعطيل مي‌شديم سراغمان مي‌آمد و ما را تا خانه همراهي مي‌كرد.

خسته شده بودم به همين خاطر نقشه فرار از خانه را كشيدم. وقتي خانواده‌ام در جريان داستان فرار از خانه‌ام قرار گرفتند سختگيري‌هايشان را بيشتر كردند. پدرم روزها مرا در خانه زنداني مي‌كرد و شب‌ها به تخت مي‌بست تا يك لحظه از من غافل نباشد. مي‌خواستم آزاد باشم، ديگر تحمل اين اسارت را نداشتم. يك روز صبح كه از خواب بيدار شدم در ليوان چايي پدرم قرص خواب‌آور ريختم تا نقشه فرارم را عملي كنم. كسي در خانه نبود و من و پدرم تنها بوديم، وقتي وي به خواب عميق فرو رفت از بالكن به بيرون پريدم و در رفتم. چند روزي را در پارك و خانه دوستانم ماندم، وقتي از زندگي در خيابان‌ها خسته شدم دوباره به خانه بازگشتم تصور مي‌كردم پدرم دست از رفتارهاي بدبينانه‌اش كشيده است و به من اعتماد دارد ولي اوضاع بدتر شده بود.

پدرم سختگيرتر شده بود و همه جا مرا با خود مي‌برد. مانند يك سايه هميشه در تعقيبم بود. چه روزهاي سختي داشتم حتي نمي‌توانستم براي خودم وسايل شخصي بخرم به همين خاطر تصميم گرفتم تا براي بار دوم از خانه فرار كنم. با مادرم تنها بودم كه شيشه‌ها را شكستم، مانع فرارم بود به همين خاطر با سروصدا و جيغ و فرياد مي‌خواستم پا به فرار بگذارم كه ماموران از راه رسيدند.

با ادعاي اين دختر نوجوان پدر 51 ساله پيش روي بازپرس قرار گرفت، گفت: دخترم آبرويم را برده است دايما مي‌خواهد با پسرهاي غريبه دوستي كند. همه‌چيز در زندگي برايش فراهم كرده‌ام ولي تاثيري ندارد. مجبور شدم او را به تخت ببندم تا از خانه فرار نكند.

با ادعاهاي مهسا پرونده پدرش به پزشكي قانوني ارجاع شد و كارشناسان مشخص كردند كه وي مشكلات روحي ندارد. با اين نظريه پزشكي قانوني، بازپرس اميري پدر سختگير را به جرم كودك‌آزاري با قرار وثيقه راهي زندان كرد.

گفت‌وگو با مهسا

[دختر نوجوان سربه زير انداخته و گريه مي‌كند]

تا كلاس چندم درس خوندي؟
ترك تحصيل كردم.

چرا آرزوي فرار از خانه را داري؟
مي‌خواهم راحت باشم. دوست دارم مثل ديگر دوستانم براحتي به گردش و خريد بروم.

با پدر و مادرت زندگي مي‌كني؟
پدر و مادرم از هم جدا شده‌اند ولي پدرم براي اينكه مرا كنترل كند به خانه‌مان مي‌آيد و مرتب مرا زيرنظر دارد.

پدرت چه كاره است؟
مربي يك آموزشگاه رانندگي بود ولي بخاطر مشكلات عصبي كه داشت ديگر نتوانست كار كند و الان مسافركشي مي‌كند.

به شما خرجي مي‌دهد؟
نه مي‌گويد من تنها مي‌توانم خرج خودم را در بياورم.

مادرت كار مي‌كند؟
بله او كارمند بيمارستان است.

نظر مادرت چيست؟
مادرم هميشه مي‌گفت پدرت بدبين است و به من و خواهرم اعتماد ندارد به همين خاطر است كه به شما سخت مي‌گيرد.

فرار، آرزوهايت را برآورده مي‌كند؟
مي‌خواهم شاد زندگي كنم، هميشه تحت نظر نباشم و با هر كسي كه دوست دارم رفت و آمد كنم.
 
اشتراک گذاری
تور تابستان ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# دولت چهاردهم # اسماعیل هنیه # مسعود پزشکیان
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
پاسخ های رئیس جمهور پزشکیان در اولین نشست خبری را چطور ارزیابی می کنید؟