قدس: 3مرد شرور در باشگاه هنرهاي رزمي سناريوي سرقتهاي شبانه را طراحي كردند و در خاك سفيد تهران به فعاليتهاي تبهكارانه اي دست زدند.
در پي وقوع سرقتهاي مشابه از تعدادي از مغازههاي شرق تهران بازپرس وليزاده از شعبه ششم دادسراي ناحيه 4 تهران، موضوع براي بررسي و انجام اقدامات تخصصي در دستور كار پايگاه چهارم پليس آگاهي قرار گرفت.
تحقيقات مقدماتي كارآگاهان نشان از آن داشت كه اين سرقتها همگي با استفاده از تاريكي هوا و بين ساعتهاي 2 تا 3 بامداد و در محدوده شرق تهران صورت گرفته است.
كارآگاهان با شناسايي و مراجعه به تعدادي از اين مغازهها اطلاع پيدا كردند كه برخي مجهز به دوربينهاي مداربسته هستند كه با بهرهگيري از تصاوير به دست آمده مشخص شد در همه دزديها، اعضاي باند از پرايدهايي به رنگهاي مختلف استفاده كردهاند.
كارآگاهان با بهرهگيري از تصاوير دوربينهاي مداربسته موفق به شناسايي تعدادي از اين پرايدها شدند كه با شناسايي صاحبان آنها مشخص شد كه همه اين خودروها با دزديده شدن از سوي اعضا در سرقتها مورد استفاده قرار ميگرفت و سپس در خيابانها رها ميشدند.
با توجه به شگرد سرقتها كه در آنها دزدان با استفاده از خودروهاي سرقتي به اجراي نقشه دستبردهاي شبانه ميپرداختند مشخص شد بيشتر خودروها از منطقه خاك سفيد دزديده شده بودند.
با شناسايي تعدادي از مالباختگان و مراجعه آنها به پايگاه چهارم پليس آگاهي تهران، يكي از آنها در اظهارات خود به كارآگاهان گفت: «من در زمينه خريد و فروش تجهيزات ضبط و باند خودرو فعاليت ميكنم و عادت دارم تا در زمان انجام هرگونه خريد و فروش شماره سريال اموال آنها را در داخل يك سررسيد، يادداشت كنم و در حال حاضر نيز شماره سريال اموال همه ضبط و باندهاي سرقت شده را در اختيار دارم.»
با توجه به اظهارات اين مالباخته بلافاصله سررسيد حاوي شماره سريالهاي اموال سرقتي در اختيار كارآگاهان قرار گرفت و آنها نيز در ادامه تحقيقات خود، با شناسايي مراكز عمده خريد و فروش اين تجهيزات صوتي به اين مراكز فروش رفته و سرانجام با بررسيهاي دقيق خود موفق به شناسايي تعداد زيادي از اموال سرقتي در يكي از اين مغازهها در محدوده خيابان سهروردي شدند. اين مالخر بازداشت شدو ادعا كرد نميدانسته اموال سرقتي است اما وقتي ديد داستان دروغش فاش شده است به كارآگاهان گفت: «اين اموال را كه ارزش آنها نزديك به 50 ميليون تومان است از سه جوان به ارزش يك ميليون و 400 هزار تومان خريداري كردهام.»
با توجه به اعترافات به دست آمده از مرد طمعكار، كارآگاهان با بهرهگيري از بانك اطلاعاتي مجرمان قديمي موفق به شناسايي يكي از دزدان به نام جهانگير 22 ساله شدند كه پيش از اين نيز به اتهام مالخري دستگير شده بود. جهانگير در محدوده تهرانپارس شناسايي شدو وقتي روز دهم ارديبهشت ماه پليس به پشت در خانهاش رسيد تلاش كرد با باز نكردن درخانه مانع از دستگيري خود شود اما در اين اقدام خود ناكام ماند. اين دزد شب رو در همان تحقيقات مقدماتي لب به اعتراف باز كرد و پذيرفت با دو تن از دوستانش به نامهاي اكبر و حسين سرقت كرده است.
كارآگاهان بلافاصله پاتوق اكبر 24 ساله را در يكي از قهوهخانههاي منطقه خاك سفيد شناسايي كردند و 24 ساعت بعد وي نيز به دام افتاد. جهانگير و اكبر، ادعا كردند از دو سال پيش كه به فراگيري هنرهاي رزمي مشغول هستند در يك باشگاه ورزشي با يكديگر آشنا شدهاند.
متهمان در ادامه اعترافات خود و درباره انگيزه سرقتهايشان گفتند: «چند ماه پيش به همراه حسين كه مدتي است به ما آموزش هنرهاي رزمي ميدهد، در حال بازگشتن به خانه بوديم كه به صورت كاملا اتفاقي موضوع صحبتها به نترسيدن و شهامت انجام كارهاي خطرناك كشيده شد و براي آنكه ثابت كنيم در حرفهاي خود مصمم هستيم، تصميم گرفتيم تا هر سه نفرمان شروع به سرقت خودرو و مغازهها كرده تا به قول خودمان ادعاي خودمان را ثابت كنيم پس از چندين بار سرقت اين كار به صورت يك عادت تبديل شد و از آن زمان بود كه ديگر تصميم گرفتيم تا سرقتهاي خود را ادامه دهيم.»
با توجه به اعترافات جهانگير و اكبر درباره نقش حسين 25 ساله در سرقتها، كارآگاهان با شناسايي محل تردد وي روز 13 ارديبهشت ماه توانستند با استفاده از اصل غافلگيري حسين را در خانه اي پراز شمشير وقمه به دام بيندازند.
حسين در بازجوييها گفت: «پس از آنكه تصميم گرفتيم سرقتهاي خود را آغاز كنيم با توجه به شناخت كاملي كه از منطقه تهرانپارس و خاك سفيد داشتيم، در اين مناطق شروع به پرسهزني كرده و پس از شناسايي خودروهاي پرايد در يك لحظه مناسب اقدام به سرقت ميكرديم؛ پس از سرقت پرايد و در همان شب و غالبا در ساعتهاي نيمه شب، هر سه نفر سوار آن شده و در داخل محلات چرخيده و به محض آنكه تشخيص ميداديم مغازه اي براي سرقت مناسب است، اقدام به سرقت اموال داخل آن كرده و بلافاصله پس از انتقال اموال سرقتي به خانههايمان، خودروهاي سرقت شده را در خيابان رها و براي ادامه سرقتهايمان به سراغ خودرو پرايد ديگري ميرفتيم.»