دکتر مهدی غفاری درخصوص تلاش دولت عراق برای خارج کردن منافقین از عراق و برچیدن اردوگاه اشرف به نشریه پنجره گفت: «مسلما مسئولین دولت عراق میخواهند آنها را اخراج کنند و تنها به دنبال مکانیزم اخراج
هستند؛ البته عوامل بازدارندهای مانند کشورهای خارجی وجود دارند. این
مکانیزم ساده است. در حال حاضر تعداد هشتصد نفر از این منافقین که در
پادگان اشرف حضور دارند، دارای پاسپورت آمریکایی اروپایی هستند و میتوانند
از عراق خارج شوند. اگر یک نفر از این هشتصد نفرد از عراق خارج نشود، پس
باید گفت استراتژی دیگر را دنبال میکنند. اگر این هشتصد نفر را فرض بگیریم
که از این منطقه بیرون بروند، نزدیک 70 درصد آنها برای همیشه این تشکیلات
را ترک خواهند کرد.»
به گزارش «تابناک» وی درباره تاریخچه اردوگاه اشرف گفت: درباره قرارگاه اشرف باید گفت که ما یک قرارگاه اشرف در زمان صدام داریم و یکی بعد از آن. در این دو مقطع، باید نگاه سیاسی و امنیتی به آن داشت و این پرسش را مطرح کرد: در مقطعی که رژیم عراق به ایران حمله کرد، چه شد که آنها با یکدیگر همدست شدند و کارکرد قرارگاه اشرف چه منافعی برای صدام و چه منافعی برای منافقین داشت و پس از سقوط صدام که منافقین پدرخوانده خود را از دست دادند، دچار چه معضلی شدند؟
همچنین باید توجه داشت منافقین چهار رکن اساسی دارند که ما نمیتوانیم بدون در نظر گرفتن آنها قرارگاه اشرف را به تنهایی ببینیم. این چهار رکن عبارتند از: دو نفر و دو مکان که مسعود و مریم رجوی به عنوان دو رکن انسانی آن هستند و دو مکان هم یکی مقر اشرف در عراق و دیگری مقر اوسورواز در پاریس است.
وی همچنین درباره علل همدستی گروهک منافقین با صدام خاطرنشان کرد: 30 خرداد 1360، منافقین وارد فاز نظامی شدند. برنامهریزی آنها این بود که طی یک سال و سه مرحله، جمهوری اسلامی را سرنگون سازند. این مسائل همه با شکست روبهرو شد و پنج سال مستمر تا 22 بهمن 1365 جنگی را که موسوم به جنگ چریکی شهری بود، ادامه دادند. در عین حال که جنگ داخلی را پیگیری میکردند، از 1363 جابهجایی از فرانسه به عراق را هم آغاز کردند.
بحث انقلاب ایدئولوژیک، از مقطعی آغاز شد و بعد بیرونی پیدا کرد که رجوی باید پاسخ حرکات سیاسی خود را میداد. وی یک بستر ایدئولوژیک ساخت تا هرگونه سؤال سیاسی را معطوف به بستر ایدئولوژیک کرده و به واسطه آن، مخالفان را سرکوب کند. وی بحث انقلاب رهایی را مطرح کرد که در آن «مریم قجر عضدانلو» از «مهدی ابریشمچی» طلاق گرفت و به ازدواج رجوی درآمد. بعد گفت که این ازدواج بحث رهایی است؛ بحث تملک نیست. زن در تملک نیست. این زن ارتقا یافته است و باید همرده شود. در این مرحله اگر کسی در رابطه با این موضوع سؤال میکرد، میگفت که شما مشکل ایدئولوژیک دارید که این مبحث را نمیفهمید. همچنین اگر کسی میگفت که چرا داریم به عراق میرویم، رجوی در پاسخ میگفت که شما مشکل ایدئولوژیک دارید و متهم به رفتار سیاسی نمیشد. رجوی گفت که مشکل شما صدام حسین نیست، بلکه این است که مباحث ایدئولوژیک را درک نکردید و بهانه سیاسی میگیرید. از اینجا وجه فرقهگرایی سازمان برجسته شد. از مبحث انقلاب ایدئولوژیک این مبحث آشکار و به طور سیستماتیک، انقلاب رهایی اجرا شد. برای اینکه کسی سؤال نکند، شایبه نداشته باشد، تردید نکند، بحث انقلاب ایدئولوژیک را مطرح کردند تا حرکت سیاسی خود را در دل انقلاب ایدئولوژیک، انجام دهند.
وی درباره نقش فرانسه در انتقال منافقین به اردوگاه اشرف گفت: در واقع، فرانسویها امکان انتقال سازمان را به عراق دادند. صدام حسین ظرفیت رجوی را میخواست و رجوی هم دنبال جا و مکانی میگشت تا بتواند مسلح باشد و اقدامات ترورستی خود را انجام دهد؛ بنابراین، مجاهدین خلق با رژیم صدام همدست شدند. رجوی در این مقطع با تغییر استراتژی خود در سال 1365، جنگ میکروشهری را تعطیل کرد و به جای آن جنگ ماکروی مرزی را گذاشت؛ یعنی خواست تا در قالب ارتش آزادیبخش با ایران وارد جنگ شود. از زمان در اختیار گرفتن قرارگاه اشرف، سازماندهی و تشکیل ارتش آزادیبخش را آغاز کردند و از اینجا بود که اردوگاه اشرف، شکل خاص خود را پیدا کرد.
همچنین این استاد دانشگاه درخصوص کارکرد اردوگاه اشرف خاطرنشان کرد: اردوگاه اشرف دو کارکرد دارد: یکی درونی و دیگری بیرونی. در حال حاضر هر کسی که به اردوگاه اشرف نگاه میکند، به بعد بیرونی، یعنی اقدامات تروریستی آن توجه میکند اما نظر من این است که بحث درونی آن را به چالش بکشیم، چون از اینجاست که بحث بردهداری، استثمار افراد و نقض حقوق بشر در آن وجود دارد؛ یعنی درست همان چیزی که در فرقهها وجود دارد.
همه فرقهها نیازمند یک محیط ایزوله هستند. معروف است که محیط ایزوله، بهشت فرقههاست. در این محیط، فرقه دوست دارد جایی باشد که ارتباط نیروی خود با دنیا و ارتباط دنیا با نیرو را قطع کند و هر کاری خواست انجام دهد.
مجاهدین خلق، تروریستهایی هستند که در زمان صدام به عراق آمدند و صدام محیط اشرف را به زور از مردم این کشور گرفت و به آنها هدیه کرد. از این قرارگاه بود که منافقین عملیات تروریستی را در مرزهای ایران صورت دادند. از این قرارگاه در سال 1991، کردکشی عراق و سرکوب شیعیان هدایت شد. این پادگان در محیط بیرونی خود، چیزی جز تروریسم و جاسوسی ندارد.
دکتر غفاری درباره نگاه سازمان منافقین به اردوگاه اشرف گفت: سازمان میگوید، اردوگاه اشرف، ظرف استراتژی من است. استراتژی سازمان، جنگ مسلحانه و تروریسم است. تروریسم جایی میخواهد که خود را نشان دهد اگر اردوگاه اشرف را نداشته باشیم، چگونه باید اعلام کنیم که ما یک ارتش آزادیبخش هستیم. اما یک چیز را این تشکیلات نمیگوید و آن این است که اشرف یک ظرف ایدئولوژیک هم هست، چراکه معتقد است آزمایشگاه و یک محیط ایزوله دارد که افراد را تربیت میکند. در حقیقت سازمان مجاهدین خلق ایدئولوژی ندارد، بلکه متدولوژی دارد و اردوگاه اشرف ظرف متدولوژی منافقین است. بحث درونی این تشکیلات اهمیت بیشتری دارد. تشکیلات افراد خود را مسخ و در یک پروسه مطیعسازی محض، آن هم با نقض حقوق بشر، آنها را تبدیل به ربات میکند؛ یعنی حقوق اولیه را نقض و یک عنصر تشکیلاتی با یک زندگی حرفهای تبدیل میکند؛ زندگی که به جز تشکیلات، هیچ چیزی در آن نیست.
مهدی ابریشمچی میگوید: همه ما به رجوی پاسخگو هستیم و تنها رجوی است که به خدا پاسخگوست. با این چیزهاست که افراد را در این تشکیلات به یک عنصر تبدیل میکند. مریم رجوی یک نکتهای میگوید که ماهیت این سازمان را میتوان با آن فهمید.
وی میگوید: در یگانگی خدا میتوان شک کرد اما قابل بخشش نیست که در یگانگی مسعود شک کنید، چون مسعود دیده میشود. حالا اگر بخواهیم سازمان منافقین را بشناسیم، باید خوب فرقه را بشناسیم و برای شناخت فرقه باید مغزشویی را خوب درک کرده باشیم. این موضوع در ارتباط با تشکیلات منافقین صادق است. از این رو، ظرفی که مغزشویی را به روز نگه میدارد قرارگاه اشرف است. وقتی مغز شستوشو پیدا کرد، به فرد میگویند: برو بمبگذاری کن و او نمیپرسد کجا را بمبگذاری کنم.
وی درباره دلایل منافقین برای حفظ اردوگاه اشرف افزود: یکی از دلایلی که منافقین میخواهند اردوگاه اشرف را نگاه دارند این است که اگر این اردوگاه برچیده شده و به جای دیگری برود، آنها با یک بحران نیرویی روبهرو خواهند شد. یکی دیگر از دلایل این است که پس از اخراج از عراق، دیگر ظرف استراتژیک نخواهند داشت. پس اگر اینجا را از دست بدهند جایی برای انجام اقدام مسلحانه نخواهند داشت.
مسعود رجوی فارغ از اینکه مرده باشد یا زنده، مرده سیاسی به شمار میرود. دلیل آن این است که وقتی که رئیس فرقهای در بحرانیترین شرایط، نتواند در سازمان حضوری پیدا کند و مسألهای را حل کند، با مرده فرقی ندارد اما از این جهت که بگوییم فیزیکی زنده است یا مرده، معلوم نیست. همه فرقه روی رأس فرقه، اهمیت زیادی قایلند. رجوی کارکردش در تشکیلات هست. اتوریته و دکترین او در فرقه مطرح است. تا زمانی که کارکرد اورسورواز وجود دارد، کارکرد اشرف را تنظیم میکند. از نظر ردهبندی کارکرد اورسورواز، از اشرف بالاتر است، چون افراد رده بالای منافقین در آنجا قرار دارند.
متن کامل این گفتگو را اینجا بخوانید.