به بهانه تلاش دولت عراق برای خارج کردن منافقین از عراق و برچیدن اردوگاه
اشرف، گفتوگویی با دکتر مهدی غفاری، استاد دانشگاه، درباره اردوگاه اشرف
انجام دادیم.
البته بنا بر ملاحظات خودشان، عکسی از وی در این بخش کار
نخواهد شد:
* کمی درباره اردوگاه اشرف توضیح بدهید؟ـ
درباره قرارگاه اشرف باید گفت که ما یک قرارگاه اشرف در زمان صدام داریم و
یکی بعد از آن. در این دو مقطع، باید نگاه سیاسی و امنیتی به آن داشت و
این پرسش را مطرح کرد: در مقطعی که رژیم عراق به ایران حمله کرد، چه شد که
آنها با یکدیگر همدست شدند و کارکرد قرارگاه اشرف چه منافعی برای صدام و
چه منافعی برای منافقین داشت و پس از سقوط صدام که منافقین پدرخوانده خود
را از دست دادند، دچار چه معضلی شدند؟
همچنین باید توجه داشت
منافقین چهار رکن اساسی دارند که ما نمیتوانیم بدون در نظر گرفتن آنها
قرارگاه اشرف را به تنهایی ببینیم. این چهار رکن عبارتند از: دو نفر و دو
مکان که مسعود و مریم رجوی به عنوان دو رکن انسانی آن هستند و دو مکان هم
یکی مقر اشرف در عراق و دیگری مقر اوسورواز در پاریس است.
* خب چه شد که منافقین با صدام همدست شدند؟ـ
30 خرداد 1360، منافقین وارد فاز نظامی شدند. برنامهریزی آنها این بود که
طی یک سال و سه مرحله، جمهوری اسلامی را سرنگون سازند. این مسائل همه با
شکست روبهرو شد و پنج سال مستمر تا 22 بهمن 1365 جنگی را که موسوم به جنگ
چریکی شهری بود، ادامه دادند. در عین حال که جنگ داخلی را پیگیری
میکردند، از 1363 جابهجایی از فرانسه به عراق را هم آغاز کردند.
*
رجوی برای اینجابهجایی از اروپا به سمت عراق، باید بهای کلانی
میپرداخت، چون همه عناصر تشکیلات منافقین این پرسش را مطرح میکردند، چرا
ما باید به عراقی برویم که بخشی از خاک ایران را اشغال کرده است؟بحث
انقلاب ایدئولوژیک، از مقطعی آغاز شد و بعد بیرونی پیدا کرد که رجوی باید
پاسخ حرکات سیاسی خود را میداد. وی یک بستر ایدئولوژیک ساخت تا هرگونه
سؤال سیاسی را معطوف به بستر ایدئولوژیک کرده و به واسطه آن، مخالفان را
سرکوب کند. وی بحث انقلاب رهایی را مطرح کرد که در آن «مریم قجر عضدانلو»
از «مهدی ابریشمچی» طلاق گرفت و به ازدواج رجوی درآمد. بعد گفت که این
ازدواج بحث رهایی است؛ بحث تملک نیست. زن در تملک نیست. این زن ارتقا
یافته است و باید همرده شود. در این مرحله اگر کسی در رابطه با این موضوع
سؤال میکرد، میگفت که شما مشکل ایدئولوژیک دارید که این مبحث را
نمیفهمید. همچنین اگر کسی میگفت که چرا داریم به عراق میرویم، رجوی در
پاسخ میگفت که شما مشکل ایدئولوژیک دارید و متهم به رفتار سیاسی نمیشد.
رجوی گفت که مشکل شما صدام حسین نیست، بلکه این است که مباحث ایدئولوژیک
را درک نکردید و بهانه سیاسی میگیرید. از اینجا وجه فرقهگرایی سازمان
برجسته شد. از مبحث انقلاب ایدئولوژیک این مبحث آشکار و به طور سیستماتیک،
انقلاب رهایی اجرا شد. برای اینکه کسی سؤال نکند، شایبه نداشته باشد،
تردید نکند، بحث انقلاب ایدئولوژیک را مطرح کردند تا حرکت سیاسی خود را در
دل انقلاب ایدئولوژیک، انجام دهند.
* نقش فرانسه در انتقال مجاهدین به عراق چه بود؟ـ
در واقع، فرانسویها امکان انتقال سازمان را به عراق دادند. صدام حسین
ظرفیت رجوی را میخواست و رجوی هم دنبال جا و مکانی میگشت تا بتواند مسلح
باشد و اقدامات ترورستی خود را انجام دهد؛ بنابراین، مجاهدین خلق با رژیم
صدام همدست شدند. رجوی در این مقطع با تغییر استراتژی خود در سال 1365،
جنگ میکروشهری را تعطیل کرد و به جای آن جنگ ماکروی مرزی را گذاشت؛ یعنی
خواست تا در قالب ارتش آزادیبخش با ایران وارد جنگ شود. از زمان در
اختیار گرفتن قرارگاه اشرف، سازماندهی و تشکیل ارتش آزادیبخش را آغاز
کردند و از اینجا بود که اردوگاه اشرف، شکل خاص خود را پیدا کرد.
* کارکرد اردوگاه اشرف چیست؟ـ
اردوگاه اشرف دو کارکرد دارد: یکی درونی و دیگری بیرونی. در حال حاضر هر
کسی که به اردوگاه اشرف نگاه میکند، به بعد بیرونی، یعنی اقدامات
تروریستی آن توجه میکند اما نظر من این است که بحث درونی آن را به چالش
بکشیم، چون از اینجاست که بحث بردهداری، استثمار افراد و نقض حقوق بشر در
آن وجود دارد؛ یعنی درست همان چیزی که در فرقهها وجود دارد.
* کمی توضیح بدهید؟ـ
همه فرقهها نیازمند یک محیط ایزوله هستند. معروف است که محیط ایزوله،
بهشت فرقههاست. در این محیط، فرقه دوست دارد جایی باشد که ارتباط نیروی
خود با دنیا و ارتباط دنیا با نیرو را قطع کند و هر کاری خواست انجام دهد.
مجاهدین
خلق، تروریستهایی هستند که در زمان صدام به عراق آمدند و صدام محیط اشرف
را به زور از مردم این کشور گرفت و به آنها هدیه کرد. از این قرارگاه بود
که منافقین عملیات تروریستی را در مرزهای ایران صورت دادند. از این
قرارگاه در سال 1991، کردکشی عراق و سرکوب شیعیان هدایت شد. این پادگان در
محیط بیرونی خود، چیزی جز تروریسم و جاسوسی ندارد.
* نگاه عراقی و ایرانی به مسأله منافقین و اردوگاه اشرف چیست؟ـ
طبیعتا رژیمی که از آنها حمایت کرد و آنها را به عراق آورد، الان وجود
خارجی ندارد، پس دیگر دلیلی ندارد که در عراق بمانند اما اگر بمانند نیز
باید محاکمه شوند؛ یعنی از نگاه عراقیها، ساکنان اشرف، به خاطر کردها و
شیعیانی که توسط منافقین کشته شدند، باید محاکمه شوند. نگاه ایرانی این
است که آنها طی 28 سالی که در آنجا هستند، به جز دوازده هزار نفری که ترور
کردند، همه تروریستهایی که در تهران خمپاره انداختند و همه تروریستهایی
که در ایران بمبگذاری کردند، از اردوگاه اشرف آمدهاند.
* نگاه تشکیلات منافقین به اردوگاه چیست؟ـ
سازمان میگوید، اردوگاه اشرف، ظرف استراتژی من است. استراتژی سازمان، جنگ
مسلحانه و تروریسم است. تروریسم جایی میخواهد که خود را نشان دهد اگر
اردوگاه اشرف را نداشته باشیم، چگونه باید اعلام کنیم که ما یک ارتش
آزادیبخش هستیم. اما یک چیز را این تشکیلات نمیگوید و آن این است که
اشرف یک ظرف ایدئولوژیک هم هست، چراکه معتقد است آزمایشگاه و یک محیط
ایزوله دارد که افراد را تربیت میکند. در حقیقت سازمان مجاهدین خلق
ایدئولوژی ندارد، بلکه متدولوژی دارد و اردوگاه اشرف ظرف متدولوژی منافقین
است. بحث درونی این تشکیلات اهمیت بیشتری دارد. تشکیلات افراد خود را مسخ
و در یک پروسه مطیعسازی محض، آن هم با نقض حقوق بشر، آنها را تبدیل به
ربات میکند؛ یعنی حقوق اولیه را نقض و یک عنصر تشکیلاتی با یک زندگی
حرفهای تبدیل میکند؛ زندگی که به جز تشکیلات، هیچ چیزی در آن نیست.
مهدی
ابریشمچی میگوید: همه ما به رجوی پاسخگو هستیم و تنها رجوی است که به
خدا پاسخگوست. با این چیزهاست که افراد را در این تشکیلات به یک عنصر
تبدیل میکند. مریم رجوی یک نکتهای میگوید که ماهیت این سازمان را
میتوان با آن فهمید.
وی میگوید: در یگانگی خدا میتوان شک کرد
اما قابل بخشش نیست که در یگانگی مسعود شک کنید، چون مسعود دیده میشود.
حالا اگر بخواهیم سازمان منافقین را بشناسیم، باید خوب فرقه را بشناسیم و
برای شناخت فرقه باید مغزشویی را خوب درک کرده باشیم. این موضوع در ارتباط
با تشکیلات منافقین صادق است. از این رو، ظرفی که مغزشویی را به روز نگه
میدارد قرارگاه اشرف است. وقتی مغز شستوشو پیدا کرد، به فرد میگویند:
برو بمبگذاری کن و او نمیپرسد کجا را بمبگذاری کنم.
* قرارگاه اشرف چه کاربردی برای آمریکا داشته است؟ـ
قرارگاه اشرف یک کارکرد درونی دارد که نیروهای خود را مسخ و از انشقاق
جلوگیری میکند و کارکرد بیرونی آن اقدام نظامی و تروریستی است. منافقین
هیچگاه نمیتوانند سلاح را کنار بگذارند، چون سلاح در تار و پود آنها جمع
شده و بخشی از ماهیت آنهاست. باید توجه کرد که آنها ابتدا یک ایدئولوژی
بودند که اسلحه دور آنها جمع شده یا یک اسلحه بودند که ایدئولوژی دور آن
قرار گرفته است؟
خب با توجه به تضاد دیرینهای که آنها با ما
دارند، آیا آمریکا میآید گروهی را که با ما درگیری دارد، از میان بردارد؟
کما اینکه خود رسانههای غربی، در زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد و
مبحث خلع سلاح اشرف مطرح شد، این تز از پنتاگون مطرح شد که دست نگه دارید،
زیرا اینها (منافقین) مزاحمهای خوبی برای ایران هستند. طبیعی است که آنها
نمیآیند یک مزاحم را از سر راه بردارند، بلکه میآیند تا آن را تقویت
کنند. بالاخره نگه داشتن منافقین برای آنها یک منفعتهایی دارد.
* نفع آمریکا چیست؟ـ
گروههای اپوزیسیون مسلح ایران، دو بخش هستند؛ بخشی که آمریکا آنها را به
وجود آورده است و بخش دیگر که خود به خود به وجود آمدهاند و بعد توسط
آمریکا خریداری شدهاند. هر دو به یک جا راه میبرند. پنتاگون تروریسم را
به دو گروه تقسیم میکنند؛ تروریستهای خوب و تروریستهای بد و سپس
میگویند تروریسم خوب آن است که با منافع ما کاری ندارد.
وقتی
«عبدالمالک ریگی»، سر انسانی را میبرد و شبکه «العربیه» آن را پخش
میکند، ظرفیتی از خودش برای جهان به نمایش میگذارد. پس از این قضیه،
عبدالمالک مشتری پیدا میکند. آمریکا گفت که اگر این ظرفیت به استخدام ما
دربیاید، میتوانیم از آن استفاده کنیم. به همین دلیل بود که سازمان «سیا»
در اسلامآباد، با ریگی دیدار میکند و از وی میخواهد که عملیات خود را
در تهران اجرا کند.
منافقین هم خودشان به وجود آمدند ولی خیلی وقت
است که خریداری شدند. پس از سقوط صدام، منافقین پدرخوانده خود را از دست
دادند؛ بنابراین، باید کسی را پیدا میکردند که نقش صدام را ایفا میکرد.
باید خود را در معرض فروش میگذاشتند. از جمله بهترین جایی که میتوانستند
خود را به معرض فروش بگذارند، بحث انرژی هستهای بود که گفتند ایران
سایتهای هستهای دارد. زمانی که این تبلیغ را مطرح کردند، در واقع ظرفیتی
از خود به نمایش گذاشتند تا مشتری پیدا کنند.
این تبلیغ چه زمانی
مطرح میشود؟ زمانی که «اسکات ریتر»، به عنوان بازرس سازمان ملل، گفت که
قرار بود «موساد» این اطلاعات را منتشر کند. ابتدا نماینده آن از «رضا
پهلوی» خواست این اطلاعات را منتشر کند اما او نپذیرفت تا اینکه با
«علیرضا جعفری» در آمریکا به توافق رسیدند که این اطلاعات را منتشر کند.
اما منافقین بنا به ذات خود، بحث بود و نبود خودشان را داشتند.
* موضع عراق در قبال منافقین چیست؟ـ
مسلما میخواهند آنها را اخراج کنند و تنها به دنبال مکانیزم اخراج هستند؛
البته عوامل بازدارندهای مانند کشورهای خارجی وجود دارند. این مکانیزم
ساده است. در حال حاضر تعداد هشتصد نفر از این منافقین که در پادگان اشرف
حضور دارند، دارای پاسپورت آمریکایی اروپایی هستند و میتوانند از عراق
خارج شوند. اگر یک نفر از این هشتصد نفرد از عراق خارج نشود، پس باید گفت
استراتژی دیگر را دنبال میکنند. اگر این هشتصد نفر را فرض بگیریم که از
این منطقه بیرون بروند، حدود 70 درصد آنها برای همیشه این تشکیلات را ترک
خواهند کرد.
* دلایل منافقین برای حفظ اردوگاه اشرف چیست؟ـ
یکی از دلایلی که منافقین میخواهند اردوگاه اشرف را نگاه دارند این است
که اگر این اردوگاه برچیده شده و به جای دیگری برود، آنها با یک بحران
نیرویی روبهرو خواهند شد. یکی دیگر از دلایل این است که پس از اخراج از
عراق، دیگر ظرف استراتژیک نخواهند داشت. پس اگر اینجا را از دست بدهند
جایی برای انجام اقدام مسلحانه نخواهند داشت.
* گفته میشود مسعود رجوی شش سال است که مرده؛ نظر شما چیست؟ـ
مسعود رجوی فارغ از اینکه مرده باشد یا زنده، مرده سیاسی به شمار میرود.
دلیل آن این است که وقتی که رئیس فرقهای در بحرانیترین شرایط، نتواند در
سازمان حضوری پیدا کند و مسألهای را حل کند، با مرده فرقی ندارد اما از
این جهت که بگوییم فیزیکی زنده است یا مرده، معلوم نیست. همه فرقه روی رأس
فرقه، اهمیت زیادی قایلند. رجوی کارکردش در تشکیلات هست. اتوریته و دکترین
او در فرقه مطرح است. تا زمانی که کارکرد اورسورواز وجود دارد، کارکرد
اشرف را تنظیم میکند. از نظر ردهبندی کارکرد اورسورواز، از اشرف بالاتر
است، چون افراد رده بالای منافقین در آنجا قرار دارند.
* در رابطه با جابهجایی مقر اشرف چه نظری دارید؟ـ
جابهجایی قرارگاه اشرف معنی ندارد. برای حل مسأله منافقین، باید مانع از
ادامه مناسبات فرقهای آنان شد. یعنی تا زمانی که زندگی فرقهای دارند، به
طور مداوم بازتولید میکنند. راهحل این است که باید قرارگاه اشرف را
تقسیمبندی کنند و آن فرماندهانی که برایشان نشست میگذارند نیز جدا شوند.
التدا باید تقسیمبندی آنها تعیین شوند. بعد فرقهگرایی این تشکیلات
خطرناکتر از بخش تروریستی آن است. فرقهها اساسا تهدید اجتماعی هستند،
چون افراد را از روی ریل انسانی خارج میسازند.
* آینده تشکیلات را چگونه ارزیابی میکنید؟ـ
تا زمانی که فرصتطلبانی مانند آمریکا هستند، این موجودیت ادامه مییابد.
میخواهند از این ظرفیت استفاده کنند، این محیط ایزوله را در اختیار آنها
قرار خواهند داد و نگران هستند که آنها را از دست ندهند چون یک سرمایه را
از دست خواهند داد. کسی که میآید در محیط اروپا خودسوزی میکند و پیامی
را به محیط بینالملل میدهد که میگوید من خودم را میسوزانم و شما را به
طریق اولی خواهم سوزاند؛ دارد ظرفیت خود را نمایش میدهد و با آن تهدید
میکند. برای همین هم سرنوشت آنها به سرنوشت دیگر فرقهها برمیگردد. اگر
بگوییم که آنها خودکشی دستهجمعی میکنند، بله، امکان دارد، مافیا
میشوند، چون ظرفیتی که در آنها به وجود آوردند، بسیار خطرناک است.
منبع: پنجره