من و «سعيد» با هم دوست بوديم و او به خانه ما رفت و آمد داشت. يك روز عصر كه به خانه آمدم همسرم را آشفته و نگران ديدم. بعد هم از او شنيدم «سعيد» قصد مزاحمت و آزار و اذيتش را داشته است. در حالي كه با اطلاع از اين موضوع شوكه و عصباني شده بودم روز بعد در باغ مخفي شدم. حوالي ظهر وقتي «سعيد» از ديوار پائين پريد و به طرف اتاق نگهباني رفت از پشت سر به طرفش حمله كرده و او را كشتم. بعد هم جسدش را در گوشه باغ دفن كردم!
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.