جریان انحرافی و اطرافیان آن دور هم جمع شدهاند و با تشکیل یک جریان شبه فراماسونری، این ادعا را مطرح کردهاند که حکومت مستقیم توسط شخصی که با امام زمان (عج) در ارتباط است، اداره میشود و با طرح این ادعا، سعی در متزلزل کردن باورهای مردم نسبت به مرجعیت و ولایت فقیه دارند؛ این یک هشدار جدی برای رواج تفکر بابیت است...
چندی پیش، آیت الله مصباح یزدی در دیدار با برخی نخبگان، با سخنان صریح و روشنگرانه خود به رواج انحراف فکری جدیدی در جامعه و مطرح شدن تعابیری چون «امام زمان (عج) خود جامعه را اداره میکند» و برشمردن برخی مبانی نظری منحرف این جریان به تحلیل دقیق چگونگی نفوذ انحراف و التقاط در دلها و افکار انسان ها و جریانات سیاسی و فکری پرداختند و پس از موضع گیری هشدارآمیز درباره یک جریان فراماسونری جدید در کشور فرمودند: «نمی گذاریم علی محمد باب دیگری باب شود».
در راستای تبیین فرمایش های ایشان، پایگاه تحلیلی «برهان» با حجت الاسلام «علی احمدیان»، عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی به گفتوگویی پرداخته است: به تازگی آیت الله مصباح یزدی نسبت به شکل گیری بابیت در بطن جریان انحرافی هشدار دادند. برای این که بحث روشنتر شود، درباره موضوع باب و سیر تاریخی و تحریفاتی که در این حوزه اتفاق افتاده، مطالبی را بفرمایید. درتاریخ تشیع، دو پدیده رخ داده است؛ پدیده نخست، در زمان حضور بوده است. اهل بیت ـ علیهالسلام ـ در زمان حضورشان و بنا به برخی از اسناد، افرادی داشتند که واسطه بین مردم و ائمه ـ علیهالسلام ـ بودند.
برخی منابع شیعه همچون شهرآشوب گفتهاند: اینها برای اهل بیت ـ علیهالسلام ـ باب بودهاند؛ برای نمونه گفتهاند، امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ باب رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است یا سلمان فارسی، باب امام علی ـ علیهالسلام ـ است.
شیث طبری و میثم تمار، باب امام حسن ـ علیهالسلام ـ و امام حسین ـ علیهالسلام ـ است و عثمان بن عمر، سمری و دیگران چهار بابی هستند که حضرت ولی عصر ـ عجلاللهتعالی ـ داشته است؛ اما مسأله بابیت در پایان غیبت صغری تمام شد.
در آخرین نامهای که حضرت ولی عصر ـ عجلاللهتعالی ـ به علی بن محمد سمری داد، فرمود: «شما در فلان تاریخ از دنیا خواهید رفت، غیبت کبرا آغاز خواهد شد و تا آن وقت که صیحه آسمانی بیاید، دیگر ارتباط شیعیان با من به صورت این نوع ارتباط مستقیم قطع میشود».
اما از پیش از زمان حضرت عسکری ـ علیهالسلام ـ و حضرت امام زمان ـ عجلاللهتعالی ـ شیعه این پرسش را داشت؛ شما که هماکنون درون لشکرگاه رفتهاید و تحت نظر قرار گرفتهاید و دشمنان شما را تحت نظر دارند، ما مسایل دینی خود را از چه کسی بپرسیم؟ مشکلات دینی، سیاسی، اجتماعی و فقه جدیدی که پیش میآید، از چه کسی بپرسیم؟
اهل بیت ـ علیهالسلام ـ به اینها فرمودند: «بروید دنبال روات احادیث»، دیگر باب احادیث را نگفتند. روات احادیث را نیز تعریف کردند؛ کسانی که فقیه هستند، تفقه و استنباط دارند. بروید دنبال کسی که بیشتر فقاهت دارد؛ کسی که عدالت و تدبیر سیاسی اجتماعیاش بیشتر از دیگران است؛ او را ولی فقیه خود قرار دهید.
همان گونه که اشاره شد، آموزه بابیت بر پایه برخی از معارف اسلامی و اسناد باقی مانده در زمان اهل بیت ـ علیهالسلام ـ بوده، ولی این باب با پیام و نامه حضرت ولیعصر ـ عجلاللهتعالی ـ به علی بن محمد سمری، مسدود شد؛ بنابراین، هماکنون شخصی نمیتواند ادعا کند من ارتباط مستقیم با امام زمان (ع) دارم، ولی آنها میتوانستند. اگر امروز کسی این ادعا را مطرح کند، دروغگوست. نکته اینجاست که این بابها لازم نبود که الزاماً فقیه باشند، بعضی از اینها آدمهای عادی و قابل وثوقی بودند.
چرا لازم نبود؟ چون اینها خود فتوا نمیدادند و رابط بودند بین حضرت و مردم، ولی هماکنون این رابطه قطع شده؛ بنابراین، فقیه مکلف است تلاش کند علم بیاموزد، متخصص شود تا فتواهایی که میدهد، بر پایه روایات اهل بیت و قرآن مجید باشد. این اشخاص هماکنون، مراجع در عصر غیبت هستند. در امور فردی و اجتماعی گاه مرجع یک نفر شخصی است، گاه در امور سیاسی و اجتماعی شخص دیگری است، ولی زمانی هم این دو در یک نفر جمع میشود مانند زمان حضرت امام(ره) که خیلیها ولی فقیه و مرجع تقلیدشان یکی بود.
اما ظهور جریانهای انحرافی پس از دوران غیبت کبرا، آغاز شد. عدهای در عصر حضور اهل بیت ـ علیهالسلام ـ و در عصر غیبت فقیه نبودند و از سوی دیگر میخواستند مردم را به آن سمت و سویی که خودشان میخواهند، بکشانند؛ بنابراین، گفتند ما بابیم، گفتند باب لازم نیست به طور حتم فقیه باشد، ما با امام زمان ارتباط داریم.
مگر دوران باب تمام نشده بود؟ پس چرا توانستند چنین ادعایی را مطرح کنند؟ چرا قطع شد.
اما در واقع از ناآگاهی مردم سوءاستفاده کردند؟ بله؛ آگاه نداشتن مردم، الان شیعیان زمان ما هم بسیاری از این ظرایف را نمیدانند. برای همین، اگر کسی بیاید بگوید که اهل بیت ـ علیهالسلام ـ باب داشتند من هم بابشان هستم مردم شاید به گمان نادرست بیفتند. در واقع، دروغگوها این آموزه را از اسلام گرفتند و گفتند ما مصادقیش هستیم، در حالی که این باب مسدود شده بود و حتی روایت گفته بود اگر کسی چنین چیزی را گفت، بگویید دروغگوست.
در زمان ما هم جریان انحرافی و قطبهای این فرد که با هم ارتباط دارند، مدعیاند امام زمان ـ عجلاللهتعالی ـ مستقیم حکومت میکند. حکومت مستقیم به وسیله شخصی که با امام زمان ـ عجلاللهتعالی ـ ارتباط برقرار میکند، اداره میشود؛ برای نمونه، ایشان میگویند در مسایل سیاسی مانند برخورد با اصلاحطلبها و شورشها اینگونه و در مسایل خارجی مانند ارتباط با آمریکا و قیامهای منطقه، آن گونه برخورد کنید.
کارکرد خطرناک رفتار این اشخاص این است که از این پس، فقها اعم از ولی فقیه که در امور سیاسی و اجتماعی تنها فردی است که ما باید از او تقلید کنیم و مراجع تقلیدی که در امور فردی و تربیتی به آنها مراجعه میکنیم، دیگر مرجعیت ندارند، زیرا اگر ما اشخاصی را پیدا کنیم که با خود امام زمان (ع) ارتباط دارند، دیگر نیازی به ولی فقیه و مراجع، نخواهد بود.
در واقع، تحریف پایههای مهدویت و اعتقاد به امام زمان (ع)، با اهداف جریان انحرافی نوعی به حاشیه راندن ولایت فقیه است؟ بله؛ تحریف مرجعیت دینی از راه این مسأله که امام زمان (ع) با افرادی ارتباط برقرار میکند که آنها باب ایشان باشند و خود حضرت پیغام بدهد چه کار کنید، بسیار خطرناک است و اگر این مطلب در جامعه ما شکل بگیرد و بابهای اینگونه پدید بیایند، همه مردم فکر میکنند این آقا هر چه گفت، حرف امام زمان (ع) است، ولی مقام رهبری هر حرفی که زده، از طرف خود گفته است.
آیا امام زمان (ع) نمیرود به دنبال فقیه که بخواهد بر اساس احادیث اهل بیت ـ علیهالسلام ـ حرف بزند؟ او خود جزو اهل بیت ـ علیهالسلام ـ است و این آقایان میخواهند این ارتباط را برقرار کنند و این آموزه را جا بیندازند تا بتوانند از ولایت فقیه، مرجعیت و فقاهت بگذرند.
در واقع، اینجا دو ایراد شکل میگیرد؛ این ادعا که با امام زمان ارتباط دارند، دروغ است و ایراد دوم این که اعتقاد مردم را نسبت به فقاهت از بین میبرند و متزلزل میکنند. در واقع آنها در گام نخست، کارکرد اعتقاد محکمی که ما را نجات داده، تضعیف و در گام بعدی به جای یک انسان متعالی، یک شیطان را جایگزین میکنند.
آقای احمدی نژاد به تازگی گفته بودند ما در آخرین پیچ تاریخ قرار گرفتهایم که به نوعی، تعیین وقت برای ظهور بود و این که پول یارانهها پول امام زمان (ع) است. فکر میکنید این حرفها تحت تأثیر القائات جریان انحرافی است یا خودشان به واقع به این حرفها اعتقاد دارند؟ این حرفها، سخنان مشکوکی است و زمینه ساز تفکر بابیت. این قبیل افراد شاید هیچ گاه نگویند ما باب هستیم چون بابیت در ایران منفور است. «علی محمد باب» ابتدا گفت من بابم، من امام زمان هستم، در ادامه ادعا کرد پیامبر است و سپس ادعای خدایی نمود و سرانجام نیز امیرکبیر دستور اعدامش را داد.
اینها به جای ادعاهای باب میگویند امام زمان (ع) مستقیم خود حکومت میکند. نمیگویند ما بابیم، میگویند حضرت ولی عصر (ع) مستقیم خود حکومت میکند و این حرفها را پشت هم تکرار میکنند و بعد میگویند در آخرین پیچ تاریخ هستیم، ظهور نزدیک است. این حرفها یعنی برخی از افراد ارتباطهایی با امام زمان ـ عجلاللهتعالی ـ دارند و بر اساس این ارتباطها میگویند، ظهور نزدیک است. مطابق با این ادعاها، حضرت ارتباط خود را با بشریت و جامعه مؤمنان نزدیک کرده و مؤمنان میتوانند از خود حضرت فرمان بگیرند. اسم بابیت را نمیآورند ولی ماهیت حرفها همان است.
همان گونه که فرمودید، اشتراکاتی بین ماهیت جریان انحرافی و بابیت هست، ولی شرایط زمانی ما با آن زمان تفاوتهای فراوانی کرده است. از این جهت که امروز نظام جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه برقرار است. به نظر شما، شکل گیری آن فتنه در زمان ما، شدنی است؟ متأسفانه، در جامعه ما افراد آگاه در معارف دینی، اندکند و افراد بسیاری به ظواهر افراد بسنده میکنند. به طور معمول، آدمهایی که این ادعاها را مطرح میکنند، تلاش دارند، اهل ریاضت و زهد باشند، حرفهای خوب و عامه پسند بزنند و حتی خدماتی به مردم ارایه دهند؛ اینجا همان نقطهای است که جامعه ممکن است، فریب بخورد، همان گونه بهاییت هنوز در ایران طرفدار دارد.
روحانیت و علمای ما بسیار زحمت کشیدند تا ثابت کنند، بابیت یک دین ساختگی است، عالمان دین هستند که میفهمند اینها کلک و خدعه است، زیرا این افراد، بسیار زیرکانه سخن میگویند.
اگر شما توجه کنید، اینها میگویند بالاخره ما ولایت فقیه را قبول داریم؛ حتی میگویند ما مرجعیت را قبول داریم؛ ولی کدام ولایت؟ مصداقش چیست؟ بله؛ روی مصداقش تکیه میکنند و میگویند اصل ولایت را قبول داریم ولی موردش را قبول نداریم یا مولوی و ارشادیش میکنند. هزار و یک تبصره و تعریف برای آن درمیآورند. البته برخی از روحانیون نیز با آنها همراهی میکنند و برای جامعه شبهه، بیشتر میشود.
خطر جدی است، اینها با تابلوی دین و اعتقاد به ولایت فقیه، امامت و قرآن برای ریشه کن کردن نایبان واقعی امام زمان (ع) در عصر غیبت کبرا، به میدان آمدهاند. امروز آسیبپذیری ما به خاطر در رأس قرار گرفتن ولی فقیه نسبت به زمان ناصرالدین شاه و قاجار که بابیت را علم کردند، کمتر است، زیرا علمایی جزو ولی فقیه شناخته شده آن زمان، به شمار میآمدند مانند: «شیخ فضل الله نوری»، «مرحوم طباطبایی» و «مرحوم آخوند خراسانی» و مرجعیت کم بود و مانند امروز، ولی فقیه از نفوذ و قدرت سیاسی برخوردار نبود، این نکته مثبتی است، ولی فراموش نکنیم که آن زمان این همه شبکههای تبلیغاتی و عوامل فریبنده نبود، امروز سم پاشیهای فکری و تبلیغاتی به مراتب سادهتر شده است.
رهبر معظم انقلاب بر پایه جایگاهی که دارند، جریان انحرافی را مسأله ای فرعی عنوان میکنند، ولی ممکن است، برخی متوجه ظرایف این موضعگیری نشوند. همان گونه که گفتید، معظم له یک وظیفه کلان بر عهده دارند و آن این است که جامعه را به سمت وحدت، ساختن تمدن اسلامی و اهداف انقلاب پیش ببرند تا توجه جامعه به میکروبهایی که این وسط پیدا میشود، جلب نشود و کارهای اجرایی متوقف نشود؛ اما این به آن معنا نیست که نباید در این باره از مسئولیتهایمان به ویژه در نه از منکر غافل بمانیم.
شبیه همین کار را حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ در زمان حضرت علی ـ علیهالسلام ـ انجام میدادند. حضرت زهرا (س) به عنوان کسی که رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود، رضایت او رضایت من است؛ به حق طلبان، گرا میداد و فریاد میزد، در حالی که امیرالمؤمنین (ع) ساکت بود.
اگر حضرت سکوت نمیکرد، بین سران اصحاب اختلاف و جنگ داخلی رخ میداد و ابوسفیان بر سر کار میآمد. هماکنون نیز «آیت الله مصباح» که مقام رهبری فرمودهاند مطهری زمان ماست، هشدار میدهد. جامعه مؤمنان باید به این هشدارها توجه کنند، ما بسیار هشیارتر از صدر اسلام هستیم. جامعه خود میفهمد که وقتی مقام معظم رهبری میگوید اصلی و فرعی کنید، یعنی میگوید مسألهای است، انتقاد هم بکنید ولی آن را اصلی قرار ندهید، نه اینکه اصلاً مسألهای نیست.
ما هم بر این باوریم که این ایراد است، ولی فرعی است. این مسئولیت و وظیفه تنها به عهده آیت الله مصباح است که ایشان مطرح بکنند؟ نه! آقای «سید احمدخاتمی»، آقای «علم الهدی» و نیز علمای ما خیلی فرمودهاند. بسیاری از علما و مراجع تقلید در قم نسبت به این مطلب واکنش نشان دادهاند، «آیتالله مکارم شیرازی» فرمودهاند و خیلی از آقایان به این جریان مشایی، اشاره کردهاند. اعضای جامعه مدرسین، رییس شورای مدیریت در دیدارهای خصوصی به آقای احمدی نژاد گفتهاند البته این رخدادها در مسیر انقلاب بسیار بوده است.
«مهدی هاشمی» هم کنار آقای «منتظری» بود که سرش قسم خورد، ولی این فرد یک جنایتکار بود. امام (ره) به ایشان بسیار تذکر دادند، «سیداحمد» را فرستادند، خیلیها را فرستادند تا آخر امام (ره) مجبور شدند، وارد شوند و جراحی کنند، ولی تا اواخر، امام(ره) وارد عمل نشد. ما نیز باید جامعه را به آنجا برسانیم، سپس انشاءالله جلوی این غده سرطانی، گرفته شود.
احیای فراماسونری هم از هشدارهای آیت الله مصباح بوده است، در صورت امکان درباره مختصات فراماسونری نیز، توضیح دهید؟ پدیده فراماسونری ریشه در یهود و انگلستان دارد و نشانه های آن هم با نشانه های شیطان پرستی یکی است. شیطان توسط جنیان کافری که از او فرمان میبرند یک سری اطلاعاتی را به کسانی که از او پیروی میکنند، میدهد. این اطلاعات بعضاً خارق العاده است. این قبیل پدیدهها را در میان رمالها میبینیم که ارتباطاتی با جنیها دارند؛ یکسری اطلاعات را به وسیله آنها به دست میآورند. همچنان که در تاریخ پادشاهان در کنار خود جنگیرها و رمالهایی داشتند.
اسلام فرمود از این راه نروید، زیرا اینها در کنار چند حرف درست، حرفهای باطل بسیاری میزنند. این است که اگر آن راه را بروید، به هلاکت میرسید. به این چهار نکته غیبگویی درستشان توجه نکنید، زیرا این چهار حرف، دامی برای یک باطل بزرگتر است. فراماسونرها هم به دلیل ارتباطاتی که با شیاطین و شیطان پرستان دارند، گاه پیشگوییهایی میکنند که بعضاً درست از آب، درمیآید.
آیت الله مصباح فرمود به نظر من جریان فراماسونری دارد شکل میگیرد. این جریان مرتبط با انگلستان و بزرگترین شیاطین عالم است. فراماسونری چه شباهتی با جریان انحرافی داخل دولت دارد؟ فرماسونرها روی باستانگرایی تکیه میکنند، جریان انحرافی نیز این گونه برخورد مینماید. فراماسونرها روی اخبار، مکتب آدمیت، انسانیت و اومانیسم تکیه میکنند؛ اینها نیز دم از انسانیت، شرافت و مرام انسانیت میزنند. فراماسونرها ضد علمای دینی و دین هستند و میخواهند علما را کنار بزنند، اینها نیز اینگونه هستند.
فراماسونرها نخبهگرا هستند؛ یعنی نخبههای سیاسی و اجتماعی جامعه را جلب و جذب خود میکنند. ما این حالت را در این جریان نیز میبینیم؛ یعنی میبینیم دنبال روحانیونی میروند که نخبه هستند و نفوذ اجتماعی دارند. میبینیم دنبال برخی از روحانیون میروند و برایشان پول میفرستند تا اینها را جذب خود کنند. فرماسونرها با همه طوایف سیاسی و اجتماعی و فرق دینی، اعم از دینهای حق مانند اسلام و دینهای ساختگی مثل عرفانهای کاذب ارتباط دارند و آنها را به عضویت میپذیرند، اینها نیز اینگونه هستند.
اینها در داخلشان بهایی راه میدهند، چون قایل به دین حقیقی نیستند، اصلاً دین برایشان ملاک نیست. این پدیده بسیار مشکوک است. در انقلاب مشروطه، فراماسونرها از جمله «میرزا ملکم» از دین به عنوان ابزار استفاده میکردند.
این کدها به ما میگوید روح جریان فراماسونری که دم از برادری، مساوات و برابری میزند، در جامعه ما در حال زنده شدن است. اینکه اینها میگویند اگر جایی خواستید مصاحبه کنید، چادر و حجاب نداشته باشید و روسری خود را بیندازید ایراد و اشکالی ندارد، این همان کار فراماسونرهاست، زیرا آنها برای حجاب و مقدسات دینی ارزش نمی دانند. این روح را ما در جریان انحرافی، میبینیم.
نکته بعدی که برای بنده جای سؤال است، مسافرتهای یکی از سران جریان انحرافی به ترکیه است و شرکت او در برخی از مراکز فرهنگی در ترکیه، شما میدانید که فراماسونرها در ترکیه بسیار فعال هستند. از قدیم جریان فراماسونری در ترکیه فعال بوده، بعد از دوران مشروطه شخصی به نام «اردشیر» که مأمور «اینتلجنت سرویس» انگلستان بود، «رضا خان» را در ایران پیدا کرد و در ترکیه «آتاتورک» را به شرط دین زدایی و کشف حجاب از مسلمانان ترک، گمارد.
آنها در ترکیه موفق شدند؛ اما در ایران موفق نشدند. ترکیه را لاییک کردند ولی در اینجا موفق نشدند. «شیخ فضل الله» بر بالای دار رفت. علمای نجف مقاومت کردند و مردم را از چنگ اینها نجات دادند. در واقع، رضاخان کشور را به سمتی میبرد که آتاتورک برد. البته آیتالله مصباح نفرمودند، اینها ماسونر هستند. فرمودند به نظر من، جریان فراماسونری در حال شکل گیری است.
یکی از کدهای آخر، شخصی به نام آقای «امیریفر» است که از جامعه روحانیت مبارز جدا شد و جامعه وعاظ ولایی را تحت نظر جریان انحرافی تشکیل داد. این آقا میگوید احمدینژاد و جریان انحرافی یک حرف دارند. در مجلس ترحیم پدر خانم ایشان، «محمدرضا خاتمی»، «حسین مرعشی» و «ابطحی» حضور داشتند. شما از این چه میفهمید؟ این همان خطری است که آقای مصباح گوشزد کردند.
جریانهای ضد ولایت فقیه با یکدیگر جمع شدهاند، اختلافات را کنار گذاشتهاند و جریان شبه فراماسونری را شکل دادهاند. این جریان در مشروطه تشکیل شد و در باب سلیمان خان میکده تمام مخالفان روحانیت و علما آمدند در صحنه، داخلشان روحانیون هم بودند مثل «سیدجمال واعظ»، اینها آمدند گفتند: ما چه کنیم قاجار را کنار بگذاریم.
نخست نظر علما را جمع و با علمای نجف همراه کنیم و بعد این جریان را به آن سمت و سویی که خود میخواهیم، پیش ببیریم. این شد که انقلاب مشروطه را از دست روحانیون و مردم زحمتکش گرفتند و تقدیم رضاخان کردند.
منبع: برهان