روزهای پایانی لیگ برتر، همیشه حساسیتهای ویژه خود را داشت و رخدادهایی که در نوع خود جدید است؛ اما هفته سی و سوم لیگ، رخدادی را رقم زد که نه تنها بیانکننده دردی مهلک در ورزش، بلکه تلنگری بود به جامعهای که گویی ره گم کرده است.
به گزارش «تابناک»، اشکهای «محمد مایلی کهن» در کنفرانس مطبوعاتی پس از بازی تراکتورسازی با سایپا، اشکهای مقدسی بود که متأسفانه کمتر دیده شد؛ اشکهایی که جا داشت تیتر یک همه روزنامههای ورزشی و غیرورزشی باشد.
پیش از پرداختن بیشتر به موضوع، شاید شرح آنچه اشک مایلی کهن را در برابر خبرنگاران و دوربینها درآورد، مفید فایده باشد. در کنفرانس مطبوعاتی بازی حساس تراکتورسازی ـ سایپا که با نتیجه مساوی دو، دو به پایان رسید، محمد مایلیکهن، پس از توضیحات فنی سراغ انتقاد از جو ورزشگاه یادگار امام(ره) تبریز رفت و آنگاه که خواست دشنامهای بینندگان به داور مسابقه را نکوهش کند، بغضش ترکید و با جملاتی همراه با اشک ابراز داشت که به چه جرمی آنان از پیش از آغاز مسابقه، محسن قهرمانی و خانوادهاش را با بدترین دشنامها مورد هتک حرمت قرار دادند؟
«حاجی مایلی» با سخنی تأثربرانگیز یادآور شد: مگر ناموس قهرمانی به عنوان یک هموطن و همنوع، ناموس همه ما به شمار نمیرود؟
او در حالی که کنترلی بر بغض ترکیدهاش نداشت، فریاد زد: غیرت مردم غیور تبریز را چه شده که عدهای این گونه به ناموس و شرف آدمها تعرض میکنند و آنها به راحتی از کنارش میگذرند؟
آنچه در بالا اشاره شد، مضمونی بود از سخنان سرمربی سایپا که به دنبال حادثه تلخ ورزشگاه یادگار امام تبریز گفته شد.
این نوشتار فارغ از اینکه سابقه و عملکرد محمد مایلی کهن در ورزش کشور چه بوده و هست و این که از نظر فنی داور مسابقه چگونه رفتار کرده است، تنها به احترام یک اصل اخلاقی در جامعه و سخنان بحق و دردمندانه یک انسان نگاشته شده که واقعیت تلخ جامعه امروز ماست؛ واقعیتی که نه تنها در جو ورزشگاهها رخ میدهد، بلکه با ابراز تأسف، باید بگوییم به رویهای عرفی در مجامع عمومی تبدیل شده است.
عفت در کلام، رعایت احترام متقابل، حرمت ناموس و خانواده، اینها ارزشهای عمیقی است که در فرهنگ و تمدن ایرانی و آموزههای دینی ایرانیان، چه پیش و چه پس از اسلام همواره به عنوان شاخصههای فرهنگی و هویتی مطرح بوده است.
کمی به مرور وقایعی که در پیرامون ما در حال گذر است، بنگرید؛ شعارهایی که در ورزشگاهها از سوی بیننده های باشگاهها علیه یکدیگر، بازیکنان، هویت باشگاهها، مربیها و داوران مسابقات داده میشود، کلمات و جملاتی که در دعوای لفظی میان دو شهروند در حادثهای مانند یک تصادف جزیی رد و بدل میشود، الفاظ و تشبیههایی که طرفداران جریانهای سیاسی رقیب به یکدیگر نسبت میدهند و...، مروری گذرا بر چنین برخوردهایی، به خوبی نشان میدهد که ارزشهای اخلاقی نزد عموم به چه میزان کاهش پیدا کرده است.
براستی، جامعه ما را چه شده است؟ شاید بیربط نباشد که اشکهای از سر درد و دغدغه حاجی مایلی درباره هتاکی به ناموس یک همنوع، هموطن و همکیش خود را استعارهای بگیریم از فرمایش پندآموز مولا علی(ع) آنگاه که فرمودند: اگر مسلمانی از غصه درآوردن خلخالی از پای زنی یهودی در بلاد اسلامی، دق کند و بمیرد، جا دارد.
فارغ از اینکه محمد مایلی کهن، همواره حاشیههای خبرسازی داشته، هر شهروند ایرانی که سخنان وی در آن کنفرانس مطبوعاتی را شنیده باشد، به خوبی میتواند شهادت دهد که به واقع، اشکهای او از سر درد بود تا دستاویزی برای رسیدن به مقصود شخصیاش.
باید بپذیریم که جو امروز ورزشگاهها، محیطهای عمومی و فرهنگ عامه، نه بیانکننده فرهنگ ایرانی ماست، نه نشاندهنده ارزشهای دینی.
غم بارتر اما آنکه رسانههای ما از همه حرفهای «حاجی مایلی» تنها و تنها تصویر متفاوت او را که در حال گریه بود، منتشر کردند، به گونهای که در نگاه نخست، پنداشته میشد اشکهای او برای مظلومیت باشگاهش و یا احیانا خورده شدن حقش بود و متأسفانه برخی افراد و رسانهها به جای آن که این درد بزرگ را تیتر یک رسانه هایشان کنند، حتی به کنایه رفتار او را به تمسخر گرفتند.
اف بر آنها و اف بر همه کسانی که این درد مشترک را ندیدند و یا نادیده گرفتند.
اشکهای حاجی مایلی، درد مشترک همه کسانی بود و هست که از وضع موجود و سقوط شتابآلود اخلاق و ارزشهای اخلاقی رنج میبرند و به اقلیتی در برابر کسانی تبدیل شدهاند که ریا، تزویر، دروغ، هتاکی به نوامیس را بیمحابا در جامعه نشر میدهند.
آری، همه باید بایستیم به حرمت و احترام اشکهای «حاجی مایلی» که درد مشترک کسانی را فریاد کشید که هنوز باور دارند، هویت و فرهنگ ایرانی- با همه تنوع قومیتی اش - و آموزههای دین مبین اسلام، رفتار چنین جامعهای را برنمیتابد. مردم، در سراسر ایران، برای خانواده و حریم خصوصی یکدیگر احترامی در حد تقدس قائلند. اشک های مایلی کهن، بانگ بلند اما روشن این تقدس بود!