یک شهروند آبادانی در مطلب ارسالی خود برای «تابناک» نوشت:
شنبه
مورخ 31/2/1390 بخشی از آب لوله کشی شهر آبادان بوی مدفوع، لجن و فاضلاب
می داد. کلاً از فهم و انتقال این مقوله به هر صورتی عاجزم. اما همه چیز
را نمی شود تحمل کرد و دم نزد.
در این روز، نوشته ام حق دارد عصبی
و بیمار باشد و معترض به بوی بد فاضلاب در آب لوله کشی خانگی و مثل همیشه
به فرورفتن ذرات گرد و غبار در ریه و ششهایم. به از یاد رفتنم، فراموش
شدنم در این شهر.
روزی که سر و صورتم بوی نا و لجن گرفته بود و
بدتر از آن. قبل از این هم بود نه این قدر گستاخ و بی شرمانه آب لوله کشی
به علت کهنگی و ریزش خطوط آن، با هر چیزی که فکرش را بکنی ادغام شده بود.
در
این تاریخ من حق دارم نوشته ام را جلوی رویتان قرار دهم و شما بی تفاوت از
کنارش عبور کنید مثل همه این سالها که از کنار گرد و غبار، بهداشت،
امنیتمان و خیلی چیزهای دیگر گذشتید. مثل صدا و سیمای آبادان که در این
زمینه فقط سکوت کرد و حرفی به میان نیاورد.
همان روز مقداری از آب
را توی بطری ریختم و به اداره آبفای رفتم، آنجا مرا به آرامش دعوت کردند و
ابراز همدردی نمودند و گفتند که تا چند ساعت دیگر آب سلامت می شود و نشد.
شنبـه
روز بدی بود روزی که تمــام لحظه های نوجوانـی و جوانیم دراین شهـر از
پیـش رویم عبور می کرد. روزی که بیشتر از همیشه برای مهاجـرت و رفتن به
شهر دیگری با خودم کلنجـار می رفتم . . .