سرنوشت تلخ دختري كه مادرش به قتل متهم شد

تي من پس ازمحاكمه با وثيقه آزاد شدم و سراغ وي رفتم تازه فهميدم وي از خانه فرار كرده است. من به آنها اصرار كردم اگر خبري از وي دارند به من بدهند ولي آنها نه‌تنها آدرسي ندارند بلكه خانه خود را هم عوض كردند تا دسترسي من به آنها ممكن نشود. فرار مينا علتي جز آزارهاي خانواده پدري‌اش ندارد.
کد خبر: ۱۷۳۴۲۸
|
۰۶ تير ۱۳۹۰ - ۱۲:۵۶ 27 June 2011
|
6172 بازدید
تهران امروز: ليلا، زني كه تاكنون هفت‌بار به اتهام قتل همسرش محاكمه شده و چند بار تبرئه و چند مرتبه گناهكار شناخته شده است از دادگاه خواست او را كه «بي‌گناه» است اين همه زجركشيده را رها كنند تا دخترش را از فساد نجات دهد.

ليلا هشت‌سال پيش وقتي دستگير شد كه ماموران جنازه شوهر وي را مشاهده كردند كه از در انباري حلق آويز شده بود.

ليلا پس از دستگيري به ماموران گفت: ديشب من و دخترم مينا براي خوابيدن به اتاق رفتيم و شوهرم در اتاق ديگر مشغول كشيدن مواد مخدر بود. ساعت حدود 6 صبح بود كه براي بردن مينا به مدرسه از خواب بيدار شدم كه از ديدن چيزي كه مي‌ديدم وحشت كردم. كريم خود را از در انباري آويزان كرده بود.

اما اين ادعا از سوي كارآگاهان پذيرفته نشد چرا كه آنها اعتقاد داشتند قاتل كريم كسي جز همسرش ليلا نيست و اين زن دروغ تحويل آنها داده است.ليلا مجددا مورد بازجويي قرار گرفت و اين بار گفت شوهرش را او كشته است. ولي وي پس از پا گذاشتن به دادگاه اين گفته خود را پس گرفته و طي بيش از 10جلسه محاكمه بر بيگناهي خود پافشاري كرد.

وي ديروز براي هفتمين بار محاكمه شد و به هيات قضات اينطور گفت: شوهرم سابقه خودكشي داشت و تاكنون چند بار اين كار را انجام داده بود. روز حادثه هم خودش را با زنجير و قفل موتور از چارچوب انباري آويزان كرده بود تا او را در اين وضعيت ديدم شروع كردم به فرياد زدن و از خانواده همسرم براي نجات او كمك خواستم. به سرعت هم به اتاق رفته و كليد قفل را از كشوي كمد برداشته و قفل را باز كردم. زنجير كه باز شد كريم محكم روي زمين افتاد. نمي‌خواستم بگذارم او زمين بيفتد ولي چون وزنش زياد شد نتوانستم او را بغل كرده و زمين بگذارم. تا اورژانس بيايد شوهرم فوت كرده بود. خانواده‌اش هم فكر كردند من قاتلم و از من به اين خاطر شكايت كردند.در حالي كه خودشان مي‌دانند اين اتهام واقعيت ندارد.

مسئول فاسد شدن دخترم پدربزرگش است

ليلا به اين سوال كه ولي شما در بازجويي‌هايت سه‌بار به قتل شوهرت اقرار كرده‌اي اين طور پاسخ داد: اين اعتراف‌ها به خاطر فشارهايي بود كه در اداره آگاهي به من وارد شد. درست است كه من سه‌بار اقرار كرده‌ام كه كريم را كشته‌ام ولي شما برويد ببينيد هر سه اعتراف با يكديگر تفاوت دارد و هر كدام قبلي را نقض مي‌كند.يك بار هم اعتراف كردم كه دو همدست نيز در اين جنايت داشته‌ام ولي وقتي چنين افرادي پيدا نشدند بازجوها فهميدند دروغ مي‌گويم.من اين حرف‌ها را زدم تا از فشار بازجوهايم رها شوم بعد از ارسال پرونده به دادگاه هم واقعيت را بيان كردم و گفتم هيچ نقشي در مرگ شوهرم نداشته ام.

آقاي قاضي ! خانواده شوهرم ميانه‌ خوبي با من نداشتند و براي همين هم دخترم مينا را مجبور كرده‌اند كه بگويد مرا در حال كشتن پدرش ديده است در حالي كه چنين چيزي صحت ندارد.من تاكنون دوبار در شعبه 74 دادگاه كيفري محاكمه شده‌ام و هر يك از اين محاكمه‌ها سه‌جلسه طول كشيده است. دادگاه بار اول حكم به برائت من داد. خانواده همسرم به ديوان‌عالي كشور اعتراض كردند و اين حكم در آنجا نقض شد. بار دوم قاضي شعبه را عوض كردند ولي من باز محاكمه و تبرئه شدم.

خانواده كريم باز هم به حكم معترض شدند اين بار ديوان‌عالي كشور از دادگاه خواست تا به مراسم قسامه تن داده و با برگزاري اين مراسم پرونده را از بلاتكليفي در آورد اما دادگاه اعلام كرد مطمئن است كه من در قتل نقشي نداشتم بنابراين احتياجي به اين مراسم نيست اما با پافشاري ديوان بار ديگر مرا براي محاكمه به دادگاه آوردند. من هشت‌سال است بلاتكليفم. دخترم مينا بار اول كه به دادگاه من آمد 9 سال داشت و الان دختري 17 ساله است.مي گويند او اكنون به دختري هرزه تبديل شده است و فساد اخلاقي پيدا كرده است.اگر پدر بزرگ و مادربزرگش اين دختر را به من مي‌دادند الان چنين وضعيتي نداشت.

مينا بار اول كه به دادگاه آورده شد فقط مي‌گريست، بار دوم هم همين طور. وقتي من پس ازمحاكمه با وثيقه آزاد شدم و سراغ وي رفتم تازه فهميدم وي از خانه فرار كرده است. من به آنها اصرار كردم اگر خبري از وي دارند به من بدهند ولي آنها نه‌تنها آدرسي ندارند بلكه خانه خود را هم عوض كردند تا دسترسي من به آنها ممكن نشود. فرار مينا علتي جز آزارهاي خانواده پدري‌اش ندارد. من همچنان در‌به‌در دنبال مينا مي‌گشتم تا اينكه يكي از همسايه‌ها با من تماس گرفت و گفت مينا توسط شوهر عمه‌اش پس از كتك خوردن از خانه اخراج شده است. داشتم دنبال دخترم مي‌گشتم كه بار ديگر به دستور قاضي بازداشت شدم. به زندان كه رفتم دخترم را آنجا ديدم. آيا اگر خانواده شوهرم با دخترم اين طور رفتار نمي‌كردند او به دختري فاسد تبديل مي‌شد؟

مينا از بهزيستي فرار كرد تا به زندان پيش من بيايد.وقتي بازداشت شد با گريه از ماموران خواست تا او را به جاي بهزيستي به زندان ببرند تا پيش من باشد.

سهيلا قديري ديگري در راه است

اين حرف‌هاي متهم با اعتراض پدر شوهر سابق وي همراه شد كه ازمينا نگهداري مي‌كرد. اين مرد صحبت‌هاي اخير ليلا را دروغ خواند اما قاضي عزيز محمدي به وي تذكر داد كه طبق صورتجلسه دادگاه شما گفته‌ايد كه ديگر حاضر به نگهداري مينا نيستيد چرا كه او دختر فاسدي شده است. بهتر است اجازه دهيد مينا با مادرش زندگي كند وگرنه سرنوشتي مثل سرانجام سهيلا قديري در انتظار وي است.

ليلا در آخرين دفاع خود كه ديروز اخذ شد از قاضي عزيز محمدي خواست كه به اين دردسر 8 ساله وي پايان دهد و وي را آزاد كند چرا كه تنها كسي است كه مي‌تواند مينا را به زندگي برگرداند و او را نجات دهد.

هيات قضات نيز در پايان محاكمه وارد شور شد تا راي خود را درباره اين پرونده صادر كند.
اشتراک گذاری
تور تابستان ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# دولت چهاردهم # اسماعیل هنیه # مسعود پزشکیان
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
پاسخ های رئیس جمهور پزشکیان در اولین نشست خبری را چطور ارزیابی می کنید؟