حادثه هولناك از زبان قرباني اسيدپاشي

هر چند وقت يك بار به بهانه‌اي سد راهم مي‌شد و از من مي‌خواست به پيشنهادش جواب مثبت دهم. اما من كه به خوبي متوجه اخلاق، رفتار و شخصيت دوگانه‌اش شده بودم از او تنفر پيدا كرده و حاضر به ملاقاتش نبودم تا اينكه شب حادثه حدود ساعت هشت و نيم از كلاس زبان به خانه برمي گشتم كه بشير را سوار بر موتوسيكلتش ديدم.
کد خبر: ۱۷۳۶۰۱
|
۰۷ تير ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۰ 28 June 2011
|
5830 بازدید
ایران: دختر جواني كه هدف اسيدپاشي خواستگار شرور قرار گرفته، روي تخت بيمارستان جزئيات تازه‌ ماجراي هولناك را فاش كرد.

دختر 21 ساله شامگاه چهارشنبه شب – 2 تير – مقابل خانه‌شان در خيابان كارگر جنوبي هدف اسيدپاشي قرار گرفت.

«الميرا» كه در بيمارستان بستري است گفت: حدود يك سال قبل براي كار به يك مغازه مانتوفروشي در خيابان جمهوري رفته بودم. با آنكه خانواده‌ام تمايل زيادي به كار كردن من نداشتند اما خودم دلم مي‌خواست كار نيمه‌وقت داشته باشم تا هم بتوانم براي كنكور و ورود به دانشگاه درس بخوانم و هم درآمدي كسب كنم.

پس از گفت‌وگو با بشير 27 ساله – صاحب مغازه – كه همراه خواهرزاده‌اش آنجا را اداره مي‌كرد مشغول به كار شدم.اما از همان روزهاي اول متوجه نگاه‌هاي معنادار بشير شدم تا اينكه بالاخره پيشنهاد دوستي و ازدواج داد. از آنجا كه من هم به او علاقه‌مند شده بودم پيشنهادش را پذيرفتم اما خيلي زود متوجه رفتارهاي بيمارگونه و توهمات شديدش شدم. چرا كه بسيار بدبين بود و تعادل روحي، رواني نداشت.

پس از مدتي وقتي به او گفتم ديگر نمي‌خواهم به اين دوستي ادامه بدهم با لحني تند و تهديد‌آميز گفت: اگر با من ازدواج نكني مي‌كشمت!اما من اين حرفش را جدي نگرفتم. وقتي هم گفت يا زندگي با او را انتخاب كنم يا مرگ را، موضوع را شوخي گرفتم. با اين حال حدود 3 ماه بعد از ادامه كار در مانتوفروشي انصراف داده و فقط به كلاس زبان مي‌رفتم اما بشير رهايم نمي‌كرد.

هر چند وقت يك بار به بهانه‌اي سد راهم مي‌شد و از من مي‌خواست به پيشنهادش جواب مثبت دهم. اما من كه به خوبي متوجه اخلاق، رفتار و شخصيت دوگانه‌اش شده بودم از او تنفر پيدا كرده و حاضر به ملاقاتش نبودم تا اينكه شب حادثه حدود ساعت هشت و نيم از كلاس زبان به خانه برمي گشتم كه بشير را سوار بر موتوسيكلتش ديدم.

وقتي جلو آمد اصرار كرد با او صحبت كنم كه علاقه‌‌اي نشان ندادم و با عجله به طرف خانه دويدم كه او به طرفم اسيد پاشيد. در يك لحظه احساس كردم آتش گرفتم. خودش هم با عجله سوار بر موتوسيكلت فرار كرد. از شدت سوختگي فقط فرياد مي‌كشيدم و با مشت و لگد به در خانه مي‌كوبيدم.

وقتي مادرم در را باز كرد به سرعت خودم را به حمام رساندم. دقايقي بعد پدر و مادرم با عجله مرا به بيمارستان رساندند. حالا چشم چپم و صورتم آسيب ديده و تحت مداوا هستم.

دختر جوان كه هنوز هم از يادآوري لحظات دردناك بشدت رنج مي‌كشيد، گفت: بشير فرزند يك خانواده نابسامان است. چهار برادر و سه خواهر دارد و خودش كوچكترين فرزند خانواده است. پدر و مادرش سال‌ها قبل فوت كرده و او در خانه خواهر و برادرهايش بزرگ شده بود. الآن هم خانواده‌اش مي‌دانند كجا مخفي شده اما به پليس حرفي نمي‌زنند. حتي من شنيده‌ام يكي از اطرافيانش در كار قاچاق انسان به خارج است به همين خاطر فكر مي‌كنم شايد او را از كشور خارج كرده باشند. از بازپرس و كارآگاهان پليس آگاهي هم تقاضا دارم او را هر چه سريع‌تر دستگير كنند تا به سزاي عملش برسد. او بايد قصاص شود و همان طور كه من در اين چند روز زجر كشيده‌ام او هم بايد طعم سوختگي با اسيد را بچشد.

گفت‌وگو با مادر الميرا

زن ميانسال كه هنوز هم از اين حادثه هولناك شوكه است گفت: من چند ماه قبل در جريان آشنايي دخترم با بشير قرار گرفتم. يك روز كه او براي صحبت درباره ازدواج با الميرا آمده بود متوجه اعتيادش شدم. رفتارش هم غيرعادي و ظاهرش بشدت به هم ريخته بود. به همين خاطر پس از رفتن او دخترم را به سختي سرزنش كرده و گفتم: اين پسر از هيچ نظر مناسب تو و خانواده ما نيست. بعد هم از او خواستم هر چه سريع‌تر اين ارتباط را قطع كند. اما هرگز تصور نمي‌كردم تا اين حد بيمار باشد و چنين بلايي سر دخترم و زندگي ما بياورد.

اميدوارم پليس و دستگاه قضايي با اين جنايتكاران برخورد كند و مجازات سختي برايشان در نظر بگيرد تا درس عبرتي براي آنها و افرادي شود كه چنين تصورات شيطاني در ذهن دارند. گفتني است با گذشت هفت روز از اين ماجراي هولناك رديابي‌هاي پليسي براي دستگيري متهم فراري همچنان ادامه دارد.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟