آمريكاييها با توجه به تجربياتي كه از انقلاب ايران به دست آوردند، هميشه به دنبال مهار و تصرف انقلابات مردمي در منطقه خاورميانه هستند. براي اين منظور، دو عامل وجود دارد كه موجب شده، اين تحولات در منطقه رخ دهد؛ يكي عامل جهاني شدن و ديگري عامل فناوري ارتباطات و اطلاعات كه در تسريع انقلابات منطقه، نقش اساسي دارد و به نوعي بسترساز آگاهي مردم از ميزان قدرت خود بوده است.
پيش از اين، مردم همواره قدرتهاي استكباري و استبدادي را در برابر خود ميديدند ولي امروزه به دليل مسائل جهاني شدن و گسترش تكنولوژي فرهنگ ارتباطات و اطلاعات، اين قدرت به دست مردم افتاده است، به گونه اي كه به صورت ذاتي در مسائل سياسي، اقتصادي و اجتماعي حقوق بسياري را براي خود قایل هستند و در اين راه حتي بدون حضور رهبري، توانستند اهداف خود را محقق كنند؛ بنابراین، آنچه مهم است، توجه به اين نكته است كه اين تغييرات اجتناب ناپذير بود و خود آمريكاييها نيز اين وضع را پيش بيني ميكردند و تا جايي كه با وجود آنكه حسني مبارك هم پيمان و عامل آمريكاييها بود، اما آنچه رخ داد، اين بود كه آمريكاييها جانب مردم را گرفتند، چون ميدانستند نهايتا قدرت برتر مردم هستند.
با توجه به اينكه كشورهاي ديكتاتور منطقه عموما از تشكيل ساختار اپوزيسيون كه دست کم بتواند ميانداري كند، به شدت جلوگيري ميكردند، زيرا بر این باور بودند، در صورت بروز چنين اتفاقي مردم احساس آزادي و دمكراسي ميكنند و در جاهايي ميتوانند ساختار را در دست بگيرند. بر همين مبنا، آمريكاييها از وضع موجود در منطقه استفاده كرده و الگوي تركيه و پاكستان را اعمال ميكنند؛ بنابراین، در تونس ارتش به نوعي بن علي را بيرون كرد، در مصر ارتش وارد درگيريهاي مردمي نشد و ساختار خود را حفظ كرد كه در مجموع ميتوان گفت، اکنون طرفيت تونس و مصر به نوعي با ارتش است.
نكته ديگري كه قابل تأمل است، مذاكره آمريكاييها در يمن با ستاد مشترك يمن است، كه در واقع می خواهند، اين ساختار نظامي را براي طولاني مدت يا زمان گذار در آنجا هم پياده كنند تا مهار منطقه از دستشان بيرون نرود. در اين صورت، مردم به صورت ظاهري به خواستههاي خود ميرسند، اما در واقع الگوي آمريكايي در منطقه اجرا شده است. در تركيه و پاكستان حافظ و ناظر قانون اساسي ارتش و ديوان عالي است.
در ترکیه حزب عدالت و توسعه قدرت را در دست ميگيرد. مردم هم با حضور نزدیک 90 درصدي در انتخابات شركت ميكنند، ولي چنانچه بخواهند خط قرمزهاي سياسي را رعايت نكنند (قانون اساسی) با برخورد و مهار ارتش و دیوان عالی مواجه ميشوند و اين نشان ميدهد كه دست کم در نيم قرن گذشته اين دو كشور الگوي موفقي داشتهاند، زيرا مردمشان احساس ميكنند در انتخابات شركت دارند، از آزادي نسبي برخوردارند؛ افزون بر اينكه ساختاري در اين كشورها وجود دارد كه آمريكاييها با آن تعامل دارند و در پشت صحنه سیاسی قرار دارد.
نكته مهم اين كه براي مهار منطقه قطعا خاورميانه براي آمريكاييها بسيار مهم است ضمن اينكه مهمترين محور در اين منطقه نفت و گاز است كه در چهل سال گذشته، نظريه پردازان آمريكايي اعلام كردهاند كه حتما جايگزيني براي آن وجود دارد، مثل انرژي خورشيدي، هستهاي يا انرژيهاي نوين ديگر، ولي نزديكترين به جايگزين نفت، انرژي هستهاي است كه با توجه به حادثه پيش آمده در ژاپن، غربی ها درصددند نيروگاههاي موجودشان را جمعآوري كنند پس در اين صورت، بحث محوري در جهان آينده دوباره نفت خواهد بود و اين در حالي است كه بيش از 70 درصد نفت و گاز جهان در خاورميانه است.
با توجه به اينكه نفت مناطق آمريكا و آمريكاي لاتين رو به پایان است؛ بهرهبرداري اين منابع در خاورميانه كمتر از 25 درصد مصرف نفت جهان است و نزدیک 22 ميليون بشكه در روز است كه با وجود اين، منبع قدرت كسي كه اين بر اين منطقه مسلط باشد، ميتواند جهان را اداره كند و آمريكاييها با اين مدل می خواهند که منطقه را کاملا در مهار و کنترل خود داشته باشند.
اما در اين ميان، ديپلماسي ايران در زمينه سياست خارجي با كشورهاي تونس، مصر و يمن به نوعي دچار چالش است، به گونه اي كه پيشنهاد، راهبرد یا برنامه مشخصي براي مذاكرات ندارد؛ ولي آنچه روشن است، راه ورود به كشورهاي منطقه از طريق نيروهاي مسلح و ارتش آنهاست، زيرا نيروهاي نظامي مهمترين نقش را در سياست خارجي و روابط بينالملل اين كشورها دارند.
منبع: ملت ما