دهه 90 میلادی برای ما مسلمانها خاطره یكی از تلخترین نسلكشیهای تاریخ بشر را تداعی میكند؛ نسلكشی در سربنیتسای بوسنی. قتل عام صربها در سربرنیتسا یك هفته ادامه داشت و در این مدت هیچ یك از كشورهای غربی برای ممانعت از آن مداخلهای نكردند. رهبر انقلاب در تاریخ 74 /4/ 21 با اشاره به این موضوع گفتند: «هر كس مىخواهد دروغ بودنِ ادّعاهايى را كه نسبت به طرفدارى از حقوق بشر در آمريكا و در بعضى كشورهاى ديگر مىشود به رأیالعين ببيند، به همين قضاياى سربرنیتسا و سارايوو و شهرهاى ديگر نگاه كند.»
پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب در این زمینه با رضا برجی، عكاس و مستندساز كه سابقه حضور در چهارده جنگ بینالمللی از جمله جنگ بوسنی را در كارنامه خود دارد، به گفتوگو پرداخته است:
فجایع رخداده در بوسنی و هرزگوین لكه ننگی را بر دامان غربیها ایجاد كرد. این جنایات و نسلكشیها، علیرغم ادعاهای حقوق بشری غربیها هنوز هم غیر قابل تصور است. دلیل این جنایات را هم به وضوح، هراس از تشكیل یك حكومت اسلامی در قلب اروپا عنوان كردند. در حال حاضر واكنش مردم بوسنی نسبت به آن حادثه چیست؟امروز و در تمام شهرهای بوسنی، دفتر حفظ دستاورهای جنگ را مشاهده كردیم. وقتی كه به این دفاتر میروید، میبینید كه هفتاد درصد اینها جواناند. دو تا از آنهایی كه جنگیدند حضور دارند و بقیه جوانند و كاملاً فرهنگ منتقل شده است. آنهایی كه از بوسنی هم بیرون رفتند كمكم فكر بازگشت دارند. درواقع باید اینطور بگوییم كه یك بمب خوشهای در بوسنی منفجر شد و این بمب در تمام دنیا پراكنده شد و هر لحظه با یك تلنگر منفجر میشود.
حتی در رابطه با مسلمانهایی كه از بوسنی رفتهاند اعتقاد دارم كه شاید نسل اول اینها خیلی دنبال چرایی این مهاجرت نباشند اما نسل دوم حتماً میپرسند كه ما چرا به اینجا آمدهایم؟ و چرا دولتهای اروپایی كمر به نابودی ما بستند؟ بهطور مثال نسلی كه در بوسنی بعد از جنگ روی كار آمدند به دنبال این رفتند كه چرا صربها در جنگ جهانی دوم ما را قتلعام كردند؟ نسلی كه خودش قتلعام شده بود هیچ كاری نكرد ولی نسل بعد آمد و شروع كرد به كار كردن.
دولتها میخواستند این جریان را هضم كنند اما موفق نشدند. روزی كه وارد بوسنی میشدید یك دانه روسری هم نمیدیدید اما حالا روسری یك امر عادی شده است. حالا عدهای در آنجا از چادر و روبند هم استفاده میكنند. علاوهبر این رشد تشیع در این كشور نیز قابل توجه است. ولی مسئلهای كه مرا رنج میدهد این است كه هنوز نتوانستیم در چنین كشوری به سرمایهگذاری فرهنگی و اجتماعی بپردازیم. عربستان، كویت، اندونزی و مالزی به دلخواه خود مساجد و مراكزی را در آنجا احداث كردهاند اما ما نه! شهرداری در آنجا میگوید من به شما زمین میدهم تا مسجدتان را بنا كنید. آنها تشنهاند و به دنبال حقیقت ولی ما تنبل و لاكپشتی!!
رهبر انقلاب درباره موج بیداری اسلامی هم گفتند كه «موج بعدى این كار در مناطق خیلى دوردستتر هم وجود دارد... این براى ما مبشّر است، مژدهبخش است؛ نشان میدهد كه ما امیدمان به آینده باید بیشتر باشد.» به نظر شما این صحبت ریشه در چه واقعیتی دارد؟قبل از پاسخ به سؤال شما لازم میدانم تا به مقدمهای اشاره كنم. امام(ره) در قبول قطعنامه یك جملهای دارد كه بسیار مهم و قابل توجه است: «شما سنگرهای كلیدی جهان اسلام را فتح خواهید كرد.» ما باید پیش از هر چیز نقشه جهان اسلام را ترسیم كنیم و ببینیم كه شمال، جنوب، شرق و غرب این نقشه كجاست و چگونه است؟ با یك ترسیم اولیه میبینیم كه شمال این جهان چچن، شرق آن كشمیر، جنوب آن یمن و غرب آن كشورهای حوزه بالكان هستند. بعد از ترسیم نقشه وظیفه ما این است كه باید یك جایی را به عنوان خط مقدم و جایی را به عنوان سنگر ترسیم كنیم. یعنی سنگر را جایی احداث كنیم كه پشتمان دوست و در مقابلمان دشمن باشد. در واقع معنی سنگر هم همین است. من جایی سنگر میزنم كه از پشت آن یا به سمت من گلوله نیاید و یا در آن طرف دوست باشد. بر همین مبنا باید تمام توجهم به روبهرو باشد.
بعد از انقلاب اسلامی كه اولین بیداری و اتفاق مهم پس از عصر پیغمبر(ص) است، هیچگونه بیداری به این وسعت در طول تاریخ نداشتهایم؛ یعنی از عصر پیامبر(ص) تا زمان غیبت امام عصر(عج). البته قیامها و حركتهای پراكنده وجود داشته ولی موجی نبوده است كه مثل امروز به این گستردگی تأثیر خود را بر جهان گذاشته باشد. قطعاً در این بیداری، انقلاب اسلامی ایران نقشی بیبدیل و غیر قابل انكار داشته است. حال نكته اینجاست كه نفوذ و تأثیر انقلاب به زور سرنیزه و تیر و تفنگ هم اتفاق نیافتاد، بلكه هرچه بود از جنس اندیشه و نفوذ در دلها و قلبها بود.
این انقلاب اسلامی اتفاقاً انقلابی نیست كه با یك زبان مثلاً زبان فارسی به سایر نقاط رفته باشد. چندین سال قبل در یكی از روستاهای ویتنام با یكی از مغازهدارها صحبت میكردم. او از من پرسید از كجا آمدهای؟ من گفتم ایران. اما اصلاً سخن من را متوجه نمیشد! یك هزار تومانی به او نشان دادم كه با دیدن عكس امام(ره) تازه متوجه شد كه از كجا آمدهام و گفت: آهان! خمینی! آمریكا- ایران، دو مشتش را به هم نزدیك كرد كه یعنی اینها با هم در حال مبارزهاند. فیالواقع ما نرفتهایم در آنجا كار كنیم بلكه این خاصیت خود انقلاب بود كه به خودی خود صادر شد.
آیا در كشورهای اروپایی هم این تأثیرگذاری را شاهد بودیم؟این مسئله به كشورهای اروپایی هم سرایت كرد. وقتی ما به بوسنی رفتیم، در آنجا با یك عده ترك آلمانی (تركهای مقیم آلمان) مواجه شدیم كه عكس امام(ره) همراهشان بود. اتفاقاً كیفیت عكس هم خیلی خوب بود. علت این موضوع را از آنها سؤال كردم. گفتند ما هرجا رفتیم، دیدیم مردم به حرف ما اعتماد نمیكنند اما عكس امام(ره) را كه چاپ كردیم، همه به ما اعتماد كردند؛ یعنی عكس امام در بوسنی باعث میشود تا مردم بوسنی به این افرادی كه دارند كار میكنند اطمینان كنند.
یا یك بوسنیایی میگفت آن سه روزی كه آقای خامنهای در سارایوو بودند (مربوط به سفر آیتالله خامنهای به یوگسلاوی در سال 67) من یكی از محافظانش بودم. چقدر هم با افتخار این موضوع را تعریف میكرد. این نشان میدهد. همان سه روزی كه به سارایوو رفتند آن بذر پاشیده شد و آن اتفاق افتاد. بعد از ده پانزده سال كه ما رفتیم، دیدیم كه آن بذر تبدیل به نهالی شده است كه همین نهال را غربیها میخواهند از ریشه بِكَنند.
با این همه جنایتی كه غربیها در ماجرای بوسنی انجام دادند، آیا توانستند به هدف خود برسند. وضعیت اروپا را چگونه ارزیابی میكنید؟من عقیدهای در ارتباط با تاریخ حركت غرب دارم كه آن را با جعفر گونزالس مبارز و اندیشمند مسلمان اسپانیایی مطرح كردم كه او كاملاً تأیید كرد. بعد پرسید كه چطور به این نتیجه رسیدی؟ گفتم: با مشاهداتم در بیش از 90 سفری كه به این كشورها داشتم.
حتی یكی دو هفته هم با این پانكیهایی كه موتورسواری میكنند و از نوك سر تا نوك پاهایشان خالكوبی است، این طرف و آن طرف رفتم. اتفاقاً یك شب نشستم قصه عاشورا را گفتم. اكثر آنها زار زار گریه میكردند. گفتم كه انقلاب اسلامی ما متأثر از این واقعه بود. گفتم هزار سال پیش شخصی برای آرمانش، خودش، بچهاش، برادرش، فرزند برادرش را فدا میكند. خانوادهاش اسیر میشوند اما میگوید من برای رسیدن به آرمانم همهچیزم را میدهم. مردم میخواهند بدانند كه شما برای عقیده خود چه بهایی را حاضرید پرداخت كنید؟
به گونزالس گفتم كه تمدن و تاریخ غرب در حال عبور از یك پل منحنیشكل است. یك جایی از این پل بالاترین نقطه آن پل نسبت به زمین است. این طرف پل كه جامعه غرب است و حركت خود را از دوره رنسانس شروع كرده و به این نقطه خواهد رسید و زمان دقیقش هم معلوم نیست. شاید یك سال، شاید ده سال و احتمال هم دارد بیست سال دیگر. ولی در آیندهای نزدیك به آن نقطه خواهد رسید. وقتی به این نقطه میرسد دو راه دارد؛ یا از این نقطه رد بشود و به آن سوی پل كه دین قرار دارد برود و این یعنی برگشت به قبل از رنسانس ولی نه آن رنسانسی كه كلیساها حاكم بودند بلكه دین به معنای واقعیاش یعنی به دنبال حقیقت گشتن حاكم شود و یا اینكه انتحار كند و خود را پایین پرت كند و بمیرد. من میگویم تا به حال حداقل با ده، پانزده كارشناس صحبت كردم كه گفتند درست است؛ این سَمت، شیب بسیار تندی دارد كه جامعه غرب در بدو ورود به این شیب قرار گرفته است.
میخواهم بگویم كه غرب به نقطه دین خواهد رسید و وقتی رسید، رنسانس مجددی در آن اتفاق میافتد كه این رنسانس با رنسانس قبلی بسیار تفاوت دارد. این یكی تجربیات بسیار گرانسنگی با خود به همراه دارد. همه نوع تجربه و راههای مختلف را آزموده است. اما بدبختی ما آن روزی نیست كه آنها به ما حمله كنند، بدبختی ما روزی است كه آنها در حوزه معارف دینی و اسلامی، محتواها و فرآوردههای مختلف از ما طلب كنند و ما نداشته باشیم تا به آنها بدهیم. رنسانس مورد نظر هم رنسانس اقتصادی است و هم فرهنگی، هم سیاسی و... در اینجا كار ما سختتر میشود. الآن مجامع دانشگاه ما و حوزههای ما باید بیشتر فكر چنین روزی باشند.
یعنی شما یك گام جلوتر رفتهاید؟بله؛ ما باید از همین الآن آماده باشیم. یك سال قبل از اینكه جنگ عراق بر ما تحمیل شود، امام فرمان تشكیل بسیج را صادر میكند و مشاهده كردیم كه این نهاد مبارك در هشت سال جنگ چه بركاتی داشت. باید اینگونه باشیم تا روزی كه به ما گفتند اروپاییها خواستار ایجاد نظام عادلانه و دینی هستند، ما به سرعت كالاهای مورد نیاز در حوزههای فكری، فرهنگی و فلسفی را صادر كنیم. به نظر من تأكید آقا بر مقوله علوم انسانی و جنبشنرمافزاری هم از همینجاست.
میخواهم بگویم در آینده نه تنها در ایران بلكه تمام دنیا از ما توقع بسیار دارد. دنیا از ما به عنوان یك كشور مسلمان دستورالعملی برای آرامش و سعادت میخواهد. ما بایستی این سخنان آقا را جدی بگیریم. مثلاً همین جهاد اقتصادی. اگر برخی فكر میكنند كه آقا آخر سال میپرسد كه امسال چند كیلو برنج كاشتی؟ و...، منظور آقا این نیست. ایشان اولین فقیه هستند كه در زمینه اقتصاد حكم جهاد اعلام كردهاند. باید دنبال این برویم كه جهاد یعنی چه؟ دانشكدههای اقتصاد ما حداقل باید یك كرسی جهاد اقتصادی بگذارند یا نه؟ كه هركس بیاید و هرچه میخواهد بگوید. این تریبون باید در تمام دانشكدههای اقتصاد باشد.
بنابراین باید برای آن روز كه غربیها به سمت پایین سرازیر میشوند، برنامه داشته باشیم. حالا اگر تا به حال انجام ندادهایم، باید در فضای مجازی، فضاهای دانشجویی، سینمایی و فرهنگی و... كار كنیم.
منبع: khamenei.ir