شرق: جوان عاشقپيشهاي كه از دختر موردعلاقهاش جواب رد شنيده بود براي رسيدن به خواستهاش دست به آدمربايي زد.
چندي قبل درگيري دو سرنشين يك دستگاه خودرو سانتافه در خيابان جمهوري، توجه عابران و كسبه را به خود جلب كرد. مردي حدودا 35ساله دختري جوان را به باد كتك گرفته و در حالي كه در و پنجرههاي خودرو بسته بود اجازه خارج شدن را به او نميداد.
چند نفر از رهگذران، قصد داشتند مانع اين مرد شوند اما او به آنها اعتنايي نكرد تا اينكه دقايقي بعد پاي پليس وسط كشيده و مداخله ماموران باعث شد راننده سانتافه دختر جوان را رها كند.
اين دختر بهنام سيما كه سروصورتش دچار جراحت شده بود پس از آزادي گفت مرد جواني بهنام فريد او را ربوده است. اين در حالي بود كه فريد منكر اين ماجرا بود و ادعا ميكرد سيما نامزد اوست. در چنين شرايطي هر دو نفر به كلانتري منتقل شدند تا پشت پرده اين ماجرا مشخص شود.
دختر جوان در جريان تحقيقات به ماموران گفت: فريد شب گذشته به خانه ما آمد و وقتي به مقابل در رفتم به تهديد من را وادار كرد سوار خودرواش شوم. او سپس مرا به خانهاش برد و صبح امروز- روز حادثه- هم دوباره من را با خودرواش بيرون آورد و در خيابان با من درگير شد اما مردم به كمكم آمدند.
اظهارات مرد جوان با حرفهاي سيما متفاوت بود. او مدعي شد، دختر جوان نامزدش است و چون به وي براي ازدواج پاسخ منفي داده قصد داشت با او گفتوگو و دختر را براي ازدواج قانع كند. فريد در اينباره گفت: سيما منشي يك شركت خصوصي است. چند ماه قبل وقتي براي انجام كاري به آنجا رفته بودم بهطور اتفاقي با او آشنا شدم و مدتي به صورت تلفني با او رابطه داشتم تا اينكه ارتباطمان صميميتر شد و من در حالي كه خانواده او از اين رابطه مطلع بودند به خانهشان رفت و آمد ميكردم. نيت اصلي من ازدواج بود و روزبهروز علاقهام نسبت به سيما بيشتر ميشد.
چون دوست داشتم زودتر مراسم عروسي را راه بيندازم يك روز با سيما در اينباره صحبت كردم؛ اما او گفت فعلا قصد ازدواج ندارد و اگر ميخواهم با او ازدواج كند بايد مدتي صبر كنم. آن زمان فكر ميكردم منظور سيما يكي، دو ماه است اما وقتي اين مدت گذشت او باز هم حاضر نشد جواب روشني در اينباره بدهد.
شب قبل از دستگيري در حالي كه بلاتكليف بودم و نميدانستم بايد چهكار كنم به خانه آنها رفتم. وقتي زنگ زدم سيما به استقبالم آمد و من هم او را سوار خودروام كردم تا با هم درباره ازدواج گفتوگو كنيم اما وقتي او از نيتم باخبر شد شروع به دادوفرياد كرد. من هم براي جلوگيري از آبروريزي او را به خانهام بردم.
روز حادثه، قصد داشتم او را به منزلشان برگردانم اما در بين راه بحث بين ما بالا گرفت و در حالي كه در خيابان جمهوري توقف كرده بوديم، بهخاطر توهينهايي كه به من كرد او را كتك زدم. من در اين مدت پول زيادي براي سيما خرج كرده بودم و او نبايد اينطور جوابم را ميداد.
در پي اين اظهارات در حالي كه دختر جوان از فريد به اتهام آدمربايي شكايت كرده بود، پرونده با صدور قرار مجرميت و كيفرخواست به مجتمع قضايي بعثت ارسال شد.
در جلسه رسيدگي به اين ماجرا قاضي بار ديگر از طرفين خواست آنچه را كه رخ داده بود، شرح دهند. سيما در اينباره گفت: فريد، جوان پولداري است. در اين چند ماهي كه از آشناييام با فريد ميگذرد او محبت زيادي به من كرده اما من بهخاطر اينكه او را بهتر بشناسم، ميخواستم دوره آشناييمان بيشتر شود.
در اين مدت، فهميدم فريد دچار افسردگي شديدي است و به همين دليل ميخواستم با رفتارم او را دلسرد و از ازدواج منصرف كنم؛ اما روزبهروز علاقه او بيشتر ميشد و به ازدواج اصرار ميكرد. در اين جلسه فريد نيز با اعلام اينكه هر كاري كه كرده به دليل علاقه زياد به سيما بوده از او خواست از شكايتش صرف نظر كند.
در پايان رسيدگي به اين ماجرا قاضي با بررسي اظهارات شاكي و متهم، فريد را گناهكار تشخيص داد و از آنجايي كه دختر جوان از شكايتش صرفنظر كرده بود، وي را با تخفيف به تحمل چهارسال حبس محكوم كرد.