ليبك شاعران به مطروحه مقام معظم رهبري؛

ما بي شماها غريبيم...!

در پاسخ به مطروحه مقام معظم رهبري در خصوص شعري براي «جانبازان شهيد» شعراي زيادي از سراسر كشور به اين پيشنهاد ليبك گفتند و آثاري در اين زمينه خلق كردند.
کد خبر: ۱۷۹۱۳۰
|
۰۲ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۷:۰۰ 24 July 2011
|
6413 بازدید
سرويس فرهنگي «تابناك» ـ در پاسخ به مطروحه مقام معظم رهبري در خصوص شعري براي «جانبازان شهيد» شعراي زيادي از سراسر كشور به اين پيشنهاد ليبك گفتند و آثاري در اين زمينه خلق كردند. نمونه هايي از اين اشعار تقديم مي شود.

رضا اسماعيلي

امشب كه عطر خيالت، پيچيده در خانه دل
من با خيال تو مستم، در كنج ميخانه دل

مي‌خواهم امشب به يادت، شعري معطر بگويم
«خونين چو برگ شقايق، رنگين چو افسانه دل»

در سينه داغ تو دارم، چون لاله خونين تبارم
گل كرده در حنجر من، بغض غريبانه دل

مي‌خواهم امشب ز داغت، يك شعله آتش برقصم
آتش برقصم ز داغت، با بال پروانه دل

از رزم تو اي تهمتن! آباد شد باغ ميهن
بنگر تو دست خدا را، اي خوب! بر شانه دل

خواندي «غزل - حكمتي» با، لحن صميمانه دل
دل بردي از ما به يغما، اي پير فرزانه دل

علیرضا قزوه

فتوی ز دل خواستم گفت بگذر به میخانه ی دل
ایمان و امن و امان است شعر امینانه ی دل

دُردی کش درد و داغم، جز غم نیامد سراغم
داغ است دُردانه ی جان، درد است دُردانه ی دل

فرق من و دل در این بود او ماند و من رفتم از خویش
باری ست بر شانه ی من، بالی ست بر شانه ی دل

از بس شکستیم در خویش، آیینه بستیم در خویش
از شیشه های شکسته پر شد پریخانه ی دل

جمعی حقیقت ندیده افسانه گفتند و خفتند
چیزی حقیقت ندارد مانند افسانه‌ی دل

دل را چراغان او کن، با اشک ها شستشو کن
بیرون شو از خانه ی جان، بیرون زن از خانه‌ی دل

مستان یکدست لبیک، تا باده ای هست لبیک
دست دلم را بگیرید، سر رفته پیمانه‌ی دل

مصطفی محدثی خراسانی

از مطلع جان رسیدی، از شرق پیمانه دل
دل مست و دیوانه تو، تو مست و دیوانه دل

چون گردبادی تو را عشق، پیچان و در خود نهان کرد
گنجینه سرّ او شد ناگاه، ویرانه دل

پر بیقرار پریدن، پا بی‌شکیب نماندن
در حسرت سر نهادن، یک لحظه برشانه دل

حالا که سبز و سلامت، رفتی از این شهر وحشت
حالا که از پیله رستی، بر بال پروانه دل

از ما سلامی به باران، از ما سلامی به خورشید
یادی کن از ما درآن بزم، در بزم مستانه دل

عبدالرحيم سعيدي راد

«رندانه آخر ربودی، جامی ز میخانه‌ي دل
خونین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه‌ی دل»

آهسته آهسته رفتی، آرام و دلخسته رفتی
با پای بشکسته رفتی، از کنج غمخانه‌‌‌ي دل

آتش برایت گلستان؛ دنیا برایت چو زندان
بیرون شو از پیله جان، مانند پروانه‌ي دل

کو عطر سیبم پس از تو؟ امن یجیبم پس از تو؟
آتش نصیبم پس از تو، کنج نهانخانه‌ي دل

سوز دعایت اثر کرد، ما را ولی شعله ور کرد
گل کرد داغی جگر سوز، در چشم گلخانه‌ي دل

پوتین سربازی ات کو؟ شوق سرافرازی ات کو؟
آهنگ جانبازی ات کو؟ ای یار دردانه‌ي دل

دنیای ما مهربان نیست، با لاله ها همزبان نیست
از دست ما پر کشیدی، رفتی به کاشانه‌ي دل

ای رند آلوده از می این ناله را بشنو از نی:
جای تو خالی مبادا «در صدر میخانه‌ي دل»

مصطفي كارگر

پشت نگاه تو خيس است در كوي رندانه‌ دل
همچون مسافر كه چشمش مانده به افسانه‌ دل

من روبروي تو هستم وقتي تو آيينه هستي
خون است و طوفان شيون سهم من از خانه‌ دل

لحن غرور تو درد است درد تو تفسير مرد است
گل مي‌دهي عاشقانه در متن كاشانه‌ دل

اي ابتداي رسيدن در چشم‌هاي تو پيدا
جنس تو يعني تپيدن در كنج ويرانه‌ي دل

اي عاشقي را نشانه‌اي بال و پر را بهانه
در پهنه‌ آسمان‌ها همدرس جانانه‌ دل

آرامش‌ات غرق غوغا دستي بكش بر سر موج
دريا پر از اتفاق است در پيش پروانه‌ دل

اي همنفس با شهيدان پيوسته از روز ميدان
پيش از قنوت پريدن رو كن به خمخانه‌ دل

واكردي آخر گره را از پاي خونين پرواز
ياد تو تا هر چه ايام ماند به پايانه‌ دل

بهروز ساقي

«مستانه آخر ربودي جامي زخمخانه دل
خونين چوبرگ شقايق، رنگين چو افسانه دل»

در گير و داري كه مائيم دست تو بر شانه دل
در روزگاري كه مائيم عشق تو و خانه دل

ما بي شماها غريبيم جا مانده در شهر هجران
ياد شما مي‌زدايد تاريكي از خانه دل

تا چون تويي همنفس نيست، دنيا به غير از قفس نيست
با يادتان مي‌كشد پر، اين مرغ ديوانه دل

اين زخم‌ها چلچراغي روشنگر راه وصل است
راهي كه ما را رساند تا كوي جانانه دل

شمعي و مي‌سوزي از جان، روشنگر شام هجران
آتش گرفته ز داغت پرهاي پروانه دل

تلخي مي دارد اين زخم، آواي ني دارد اين زخم
مستي آن يادگاريست از پير خمخانه دل

در سينه جز بيقراري، جز داغ چيزي نداري
گنجي نهان داري اما در كنج ويرانه دل

ميلاد عرفان‌پور

«رندانه آخر ربودي جامي ز خمخانه‌ي دل
خونين چو برگ شقايق، رنگين چو افسانه‌ي دل»

اي مانده بر عهد و پيمان! دلخوش به شور تو بوديم
اكنون كه دور از شهيدان، سر رفته پيمانه دل

اي زخم، اي زخم خندان! اي درد، اي درد پنهان!
در سينه تو چه كرده ست، با شعله پروانه دل؟

اينك مهياي ياري، آن را كه بايد تو داري
هم صبر مردانه جان، هم شوق جانانه دل

خاتم شكست و نگين ماند، رفتند ياران و دين ماند
سيل آمد و بر زمين ماند، آوار ويرانه دل

آخر زمان سفر شد، سجاده‌ات باخبر شد
بعد از تو خون جگر شد، شعر غريبانه دل

محمدحسین انصاری نژاد

"رندانه آخر ربودي ، جامي زخمخانه ي دل
رنگين چوبرگ شقايق ،خونين چوافسانه ي دل"

درآن سماعي كه چشمت ،از آسمان سر درآورد
ديدي كه توفان به پا كرد ، آن مي به پيمانه ي دل

وقتي كه يك دستت ازشور، رد مي شد از كهكشان ها
ازهر رگت مي شنيدي ، گلچرخ مستانه ي دل

چشمت كه مي افتد آرام ، برقاب عكس اتاقت
حس مي كني روبرويت، باران پروانه ي دل

هرنيمه شب مرغ آمين ،سرمست شبخواني توست
اي شور ديوان شمسم! شبگرد ديوانه ي دل!

كپسول اكسيژن اما ، بغض تو را منتشر كرد
ازبس عميق است و كاري ، زخم  شهيدانه ي دل

عباس خوش عمل

در جبهه های   رهایی سرمست پیمانه‌ی دل
سنگر به سنگر  سرودی شعر غریبانه‌ی دل

دل  دادی  و  جان  گرفتی  صهبای عرفان گرفتی
آن دم  که  فرمان  گرفتی از پیر  فرزانه‌ی دل

در  هر  نمازی که  بردی بر  طاق ابروی جانان
رکعت به رکعت  شنیدی  گلبانگ  مستانه‌ی دل

در بزمگاه  شهودت بر  گرد شمع  وجودت
بال  رهایی  گشودت  گلچرخ  پروانه‌ی  دل

در گلشن حق پرستی اول بت «من» شکستی
وز لاله احرام  بستی گرد حرمخانه‌ی دل

چون  راه  وحدت سپردی سودا به کثرت نبردی
وز لوح خاطر ستردی افسون افسانه‌ی دل

تا  قبله ی حضرت  گل رفتی به نور   توکل
آتش زدی در تعقل همپای دیوانه‌ی دل

هم زمزمی هم صفایی هم مروه ای هم منایی
آیینه ی  کربلایی ای روح دردانه‌ی دل.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب ها
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات