تهران امروز: مرد 53 سالهاي كه از اتهام يك قتل در سال 77 تبرئه شده بود به اتهام ارتكاب قتلي ديگر كه در سال 84 اتفاق افتاده است محاكمه شد.
امروز از شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران، آغاز گر جلسه نماينده دادستان تهران بود. وي خطاب به هيات قضات گفت: محمد متهم اين پرونده متهم است دو مرد به نامهاي حسن و صفدر را كشته است.
توضيحات نادرست درباره جراحات بدنوي افزود: سال 77 وقتي متهم جسد صفدر را در حوالي هشتگرد پيدا كرد به اين مرد مشكوك شد. ماموران متوجه شدند مقتول قبل از مرگ ملاقاتي با محمد داشته است اما محمد مدعي شد هيچ ملاقاتي با صفدر نداشته چرا كه اصلا وي روز به قتل رسيدنش به تلفنهاي من پاسخ نداده است.
با اين حال محمد در قتل صفدر مجرم شناخته و روانه دادگاه شد. محمد در جلسه دادگاه گفت هيچ نقشي در اين جنايت نداشته ضمن اينكه خصومتي هم با مقتول نداشته است.قاضي پرونده هم چون دليل محكمي براي مجرم بودن متهم نداشت وي را تبرئه و دستور آزادياش را صادر كرد. اين راي از سوي ديوانعالي كشور هم تاييد و محمد آزاد شد.
اما چند سال بعد پاي محمد بار ديگر به زندان باز شد. ماجرا از اين قرار بود كه آذرماه 84 جنازه مردي به نام حسن از سوي پليس كشف شد كه بررسيها نشان داد صاحب جسد آخرين بار با محمد تماس داشته است.هر چند در ابتدا گمان بر اين بود كه حسن در اثر برخورد اتومبيل خود به كوه كشته شده است اما وقتي چوبدستي كنار جسد پيدا شد ماموران به قتل وي مشكوك شده و پرونده صورت جنايي به خود گرفت.
كارآگاهان بار ديگر محمد را دستگير كردند و با انجام آزمايشات «تن پيمايي» روي بدن وي متوجه وجود زخمهايي روي دست و صورت وي شدند كه نشان از درگيري فيزيكي وي با شخص ديگري داشت. محمد در بازجويي اوليه به كارآگاهان گفت در تصادف موتور بدنش دچار اين جراحات شده است اما در ادامه بازجوييها لب به اعتراف باز كرد.
محمد گفت: حسن چند روزي در ويلاي شمالم مهمان من بود. بعد از بازگشت از شمال دخترم به من گفت حسن گفته دوست دارد زني مثل او داشته باشد. خونم از اين حرف حسن به جوش آمد و تصميم گرفتم حال او را بگيرم.
وقتي از حسن در اين باره سوال كردم گفت دخترت دروغ ميگويد و من چنين حرفي را نزده ام. ظهر همان روز حسن به من گفت بيا براي صرف غذا به رستوران دوستم برويم كه پذيرفتم. در راه بازگشت وي آبميوهاي به من تعارف كرد كه وقتي آنرا خوردم سرم گيج رفت و به خواب رفتم. بيدار كه شدم كنار جاده چالوس بوديم حسن دست مرا گرفته و كنار پرتگاهي برده و قصد داشت مرا به دره بيندازد. وي يكمرتبه با چوبدستي به من حمله كرده و ضرباتي را به كتف و سرم زد كه من هم ميلهاي برداشته و به سويش انداختم كه نميدانم به كجايش خورد.با اين وجود در ادامه تحقيقات محمد از سوي دادستاني مجرم شناخته شد.من به عنوان نماينده دادستان براي وي طلب صدور حكم قانوني را دارم.
تصادفي درست گفته بودمدر ادامه اولياي دم به جايگاه آمده و خواهان قصاص متهم شدند. سپس متهم در جايگاه دفاع از خود ايستاد. وي مدعي شد كه در هيچ كدام از اين قتلها دست نداشته و تمامي اعترافاتش هم تحت فشار بوده است.
وي در پاسخ به اين سوال قاضي عزيز محمدي كه اگر اعترافاتت دروغ بوده است پس چگونه جزئيات قتل را هم گفتهاي جواب داد: حرف هايم اتفاقي درست از كار درآمده است و گفتههاي قبليام را قبول ندارم. تمام اين حرفها قصههايي بود كه از خودم درآورده بودم. در پايان جلسه دادگاه وارد شور شد تا راي خود را درباره اين پرونده صادر كند.