كارنامه تعامل ما با جنگلهاي زاگرس سياه است؛ امروز زاگرس در لايههاي زندگي بيش از 44 هزار آبادي و شهرهاي 11 استان كشور گم شده است، از زاگرس هر چه ديديم وفا بود و عطا و زاگرس هر چه از ما ديد خطا بود و جفا؛ هرچند تمام اين نامهربانيها با زاگرس براي تامين معاش بوده است.
تا ديروز فقر، جهل و طمع لرزه بر جان زاگرس ميانداخت و امروز بيتفاوتيها و بيتوجهيها مزيد بر علتهاي ديگر شده و جنگلهاي زاگرس را در زاگرس زنده به گور كرده است. ماموريت زاگرس تامين مولفههاي حيات همچون آب، خاك، هوا، پوشش گياهي و نهايتا محافظت از مرزهاي حيات است، ولي امروز بر اثر بهرهبرداريهاي نادرست جان جنگلهاي زاگرس به فنا سپرده ميشود.
براي رهايي جنگلهاي زاگرس از عوامل تخريب، بهرهگيري از دانش جنگلداري و دانش بومي با مشاركت جوامع محلي در اجراي طرحهاي حفاظتي و عمراني جنگلها به عنوان يك راهبرد موثر توصيه و به كار گرفته ميشود اما متاسفانه نبود اعتبارات كافي و به موقع نبودن تخصيص اعتبارات و تعلل در اجراي پروژهها ياس مديران، كارشناسان و بياعتمادي مردم محلي را سبب شده است.
به عنوان مثال در طرح يك ميليون و 900 هزار هكتاري صيانت و توسعه جنگلهاي زاگرس فقط سطح 200 هزار هكتار معادل 20 درصد آن به اجرا رسيده است به بيان ديگر طرح، سالانه 80 درصد عقب مينشيند كه اين خود گواه بر بيتوجهي يا بيتفاوتي نسبت به اين منابع حياتي است. اگرچه جنگلهاي زاگرس حفاظتي بوده و توليدات چوبي صنعتي ندارند ولي در عوض با توجه به شرايط آب و هوايي از نظر تنوع گونههاي گياهي غني بوده و سرمايهگذاري در كشت و توليد گياهان دارويي ميتواند يكي از راههاي تغيير معيشت مردم در آن باشد.
براي همين منظور طرح كشت و توسعه گياهان دارويي با اعتبار 136 ميليارد تومان براي 10 سال تهيه و ارائه شده، ولي بهرغم كسب 3 مصوبه در سفرهاي استاني رئيسجمهور در استانهاي خراسان رضوي، شمالي و سمنان به تصويب نرسيده و همچنان سرگردان است، در صورتي كه اگر اين طرح اجرا ميشد بخش قابل توجهي از مشكل بيكاري منطقه رفع ميشد.
خوب است مسوولان بدانند سرمايهگذاري در جنگلهاي زاگرس اقدام عملي براي پايداري امنيت اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي مردم ساكن در يكچهارم خاك كشور است، مردمي كه در مرزها ساكن بوده و بيشترين جانفشانيها را براي اين مرز و بوم نشان دادهاند و مشاهده وضعيت زندگي، بيكاري جوانان و ساير مشكلات اجتماعي آنها، تخريب و ريشهكني جنگلها را از ياد ميبرد.
مگر نه اين است كه سدهاي احداث شده با هزينههاي سنگين بايد از آب توليدي عرصه جنگلي بالادست سيراب شوند و حالا از رسوبات پر شدهاند، پس چه بهتر كه حداقل به خاطر حفظ عمر مفيد سدها هم شده براي حفظ و احياي جنگلهاي بالادست سرمايهگذاري شود. هماكنون بر اثر تامين چوب سوخت 80 درصد جمعيت عشاير كشور و روستاهاي داخل جنگل، فرم ظاهري جنگلها از درخت به درختچه تغيير يافته و فقط 7 در صد درختان دانهزاد هستند كه همگي دچار كهولت سن شده و هر يك پس از ديگري بر اثر باد افتادگي از بين ميروند.
كاهش انبوهي جنگل به حد افراط رسيده، به طوري كه بتدريج نقش خود را در تنظيم آب و كاهش فرسايش خاك از دست داده، چراي مفرط و كوبيدگي خاك در اثر تردد مكرر دام تقريبا تجديد حيات طبيعي نهالهاي درختي را به صفر رسانده و زراعت ديم در بستر جنگلهاي زاگرس در كنار آتشسوزيهاي عمومي براي تبديل جنگل و شاخهزنيها وضعيت عادي به خود گرفته است. همه آنچه از كارنامه تعامل با زاگرس خوانديم يا نخوانديم بر اثر بيتوجهي ملي به وجود جنگلهاي زاگرس است و اينك زاگرس در انتظارتوجه ما است.
* كارشناس ارشد منابع طبيعي - يوسف حسينعليزاده