ملت ما: كينه و حسادت زنانه باعث شد تا توطئه قتل خواهر توسط يك زن و 2 مرد اجرا شود.
جمعه، 27 اسفند ماه 89؛ زن ميانسال به نام«فاطمه» بعد از اينكه به صورت مرموزي ناپديد شده بود، به تلفنهايش پاسخ نميداد. وي براي هر كاري در بيرون از خانه، از يك آژانس در نزديكي خانهاش در آرياشهر تاكسي كرايه ميكرد، اينبار، برخلاف هميشه فقط خروج خود را به پسرش اعلام كرد و نگفت براي چه كاري و با چه كسي و به كجا ميرود.
با نگراني فرزندانش حتي يكي از دخترانش كه به همراه همسر و فرزندان در ژاپن زندگي ميكرد به ايران آمد و به همراه ساير اعضاي خانواده با مراجعه به دادسراي جنايي تهران ، فقداني مادرشان را اعلام كردند.
با ارجاع پرونده فقداني زن ميانسال به اداره يازدهم پليس آگاهي تهران بزرگ (مبارزه با آدم ربايي و فقداني)، كارآگاهان، تحقيقات خود را در اين باره آغاز كردند. بعد از چند ماه تحقيق و اظهارات ضد و نقيض مظنونين پرونده، تعدادي از اطرافيان فقداني به صورت متوالي بازداشت و آزاد ميشدند تا اينكه با اطلاعات جديد به دست آمده مبني بر قتل زن ميانسال، پرونده از اداره مبارزه با آدم ربايي به اداره قتل پليس آگاهي ارجاع شد.
با افشاي ابعاد جديدي از اين موضوع، پرونده به شعبه هفتم بازپرسي دادسراي شهرري و زيرنظر دانشور به جريان افتاد. زن فقداني پس از سالها زندگي و كار در ژاپن، با بازگشت خود به ايران و انجام خريد و فروش و سرمايهگذاري در زمينه ملك، ثروت قابل توجهي به دست آورده بود. او در يك مجتمع مسكوني در آرياشهر زندگي ميكرد و در اين مجتمع خواهر ناتني وي به نام« فاطمه» نيز در آپارتماني ديگر زندگي ميكرد. خواهر ناتني آرايشگاهي را به همراه دخترانش اداره ميكرد و درآمد نسبتا بالايي داشتند.
حدود يك سال قبل خواهران تصميم گرفتند تا دختر زن آرايشگر با پسر زن فقداني ازدواج كند. امّا اين ازدواج، به جاي اينكه صميميت بيشتر را به همراه داشته باشد، ميان دو خواهر ناتني اختلافاتي به وجود آمد. ارتباطات اين دو تيره شد و خواهر ناتني نيز به عنوان مظنون ديگر با دستور بازپرس پرونده بازداشت شد.
با توجه به اينكه خواهر ناتني ابتدا هرگونه ديدارش را با فقداني در آخرين جمعه سال گذشته انكار ميكرد، امّا با آخرين تحقيقات ميداني و شاهد جديد (يك همسايه در مجتمع) كه اين دو خواهر را در يك خودرو ديده بود، مسير پرونده عوض شد.
با اين اطلاعات و بررسيهاي بيشتر و به دست آمدن مداركي ديگر، خواهر ناتني اعتراف كرد: «خواهرم پس از سالها زندگي در ژاپن ثروت زيادي به دست آورده بود؛ در حالي كه من در اين مدت و داشتن يك آرايشگاه و سالها تلاش نتوانسته بودم به اين ثروت دست يابم. لذا با ورود وي به ايران، حسادت هايم به تدريج رشد كرد. نزديك به دو سال قبل تصميم گرفتم تا با ازدواج دخترم با پسرش، به اين احساسات درونيام پاسخ دهم.
امّا با رفتارهاي سرد وي با دخترم كه حالا عروسش شده بود، نه تنها اين حسادتها كم نشد بلكه تبديل به كينه شد. كينهيي كه با پرورش و رشد هرروزه آن در درونم، تصميم گرفتم تا انتقام سختي از خواهرم بگيرم».
وي ادامه داد: براي اين كار، مدتي - به ظاهر - خودم را به وي نزديك كرده و سعي داشتم تا باور كند كه من ميخواهم اختلافات فعلي تبديل به صميميتهاي گذشته شود. براي اين كار و اجراي نقشهام،« محمد نبي» - پيرمردي كه در شهرري زندگي ميكرد - بهترين گزينه براي اجراي نقشه هايم بود.
پيرمردي كه حدود 6 ماه قبل توسط شوهر خواهر ديگرم به نام« حسن» به من معرفي شده بود.« محمد نبي – 75 ساله»، نگهبان يك شركت ساختماني و داراي دو همسر و فرزندان بسيار و نيازمند به پول و كمك مالي و برخلاف سن و سال بالايش، قوي و سالم. لذا در اين چند ماه به هر بهانهيي به سراغ او ميرفتم و هر بار با لباس و اجناس و پول؛با دست پر به ديدنش ميرفتم تا اينكه توانستم اعتمادش را جلب كنم و در آخرين روزهاي سال بعد از چند جلسه وي را با 10 ميليون تومان راضي كردم تا نقشهام را به اجرا بگذارم.
اين زن افزود: خواهرم هر چند وقت با خريد و فروش آپارتمان و ملك، خودش را مشغول ميكرد.
اوايل ورودش به ايران و در سالهاي قبل مدتي با هم و به صورت مشترك و شراكت اين كار را ميكرديم. در واقع اختلافات مالي مان جرقههاي اختلاف و حسادت و كينه را در من به وجود آورده بود. وقتي كه با نقشه توانستم مجدداً روابط خودم را با او احيا كنم، گفتم فردي را ميشناسم كه در حال ساخت يك مجتمع مسكوني در اطراف شهرري بوده و به علت بدهي زياد، ميتوانيم آپارتمانهايش را به قيمت خوبي از وي بخريم. اما نبايد در اين خصوص و تا اطمينان از موقعيت، موضوع را با كسي در ميان بگذاري.
براي اين كار در روز جمعه تمام سعي خودم را كردم تا هيچ كس هنگام خروج از مجتمع ما را با هم نبيند. حتي به جاي كرايه تاكسي از آژانس هميشگي، در خيابان و با كرايه دربست يك تاكسي، به سمت شهر ري به راه افتاديم.
محمد نبي در ورودي آپارتمانهاي نيمه كاره منتظرمان بود. من، خواهرم و محمد نبي، به سمت مجتمع آپارتمانهاي در حال ساخت به راه افتاديم. در لحظه درگيري من از خواهرم فاصله گرفتم. وقتي كه او به ما شك كرد بين او و محمد نبي درگيري اتفاق افتاد و محمد نبي او را هول داد و سرش به ديوار خورد و بيهوش شد. وقتي كه از اين كار مطمئن شدم سريعاً از محل خارج شدم».
با اين اعترافات، در اواخر تيرماه، محمد نبي با دستور قضايي بازداشت شد. پير مرد 75 ساله ابتدا هرگونه دخالت در اين موضوع را انكار ميكرد. امّا با جزيياتي كه زن آرايشگر در اختيار كارآگاهان قرار ميداد و سعي داشت تا عامل قتل پيرمرد باشد و خودش را فقط به عنوان طراح نقشه قتل معرفي كند، محمد نبي را وادار به اعتراف كرد.
پيرمرد در اعترافات اوليهاش گفت: « من از 20 سال پيش با حسن دوست بودم. حدود يك سال قبل حسن به من گفت خواهر همسرش (زن آرايشگر) براي كار تعمير ساختماني نياز به يك كارگر دارد. چون پس از سالها كار كردن در امر ساختمان، مهارتهايي داشتم به اين زن معرفي شدم امّا از كار تعمير و ساختمان هيچ خبري نشد. اين زن هرازگاهي با پول و لباس و مواد غذايي و براي كمك به خانواده پرجمعيتم، به ديدنم ميآمد. اواخر سال گذشته به همراه حسن و يكي دو نفر ديگر از فاميل و با يك كيسه مشكي به سراغ من آمدند و گفتند كه با يك گوسفند تصادف كرده و ميخواهند تا اين لاشه گوسفند را در چاهي متروك و مطمئن بيندازند. تاكيد داشتند تا به هيچوجه به درون كيسه نگاه نكنم. من هم اين لاشه را به چاهي در همان اطراف انداختم».
با اين اعترافات، جسد زن فقداني از درون يك چاه متروك در اطراف شهرري كشف شد. امّا با اين اعترافات و كشف جسد و اظهارات طرفين كه سعي داشتند تا حتي پاي خانواده مقتول و ساير اطرافيان را به ميان بكشند تا جرم خود را سبكتر يا تبرئه كنند، چندين نفر از بستگان و اطرافيان آنان بازداشت شدند. در اين باره«حسن پيرمرد 78 ساله» نيز بازداشت شد.
حسن گفت: « خواهر زنم (زن آرايشگر) سال قبل يك نفر را در كار ساختماني و تعميرات و بنّايي از من خواست و من هم محمد نبي را به او معرفي كردم. من هيچ اطلاعي از مسايل بعدي قتل و نقشه قتل ندارم. من يك كشاورزم و يك عمر با آبرو زندگي كردم. اين دو خواهر بخاطر پول و مال دنيا هميشه از هم بدگويي ميكردند و اين اواخر با اينكه پسر و دخترشان با هم ازدواج كرده بودند اين اختلافاتشان بيشتر هم شده بود».
درادامه اعترافات، محمد نبي گفت كه در داخل آپارتمانهاي مجتمع در حال ساخت، زن آرايشگر خواهرش را هول داد و من فقط جنازه را به سمت چاه متروك بردم.
در آخرين اعترافات نيز وي گفت: من او را به سمت عقب هول دادم و بعد از اطمينان از مرگ جسد او را داخل يك گوني و گوني را داخل نايلون بزرگ حمل زباله قرار داده و به داخل انباري بردم و شب هنگام با يك فرغون به درون چاه متروكه انداختم.
سرهنگ كارآگاه آريا حاجيزاده معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي پايتخت با اعلام اين خبر گفت: با توجه به دست آمدن جسد متلاشي شده مقتول و اعترافات متهمان، به اين علت كه هريك از متهمان سعي دارند تا نقش خود را كم رنگتر جلوه داده و از بار سنگين قتل و كيفر نجات دهند؛ جزييات بيشتر اين جنايت تا روشن شدن تمامي ابعاد پرونده، در دست بررسي است.