سرویس بین الملل ـ «واشنگتن تایمز» در مقالهای مینویسد: در میان همه اخباری که در روزهای اخیر منتشر شده، کمتر به موضوع همکاریهای هستهای آمریکا و عربستان پرداخته شده است.
به گزارش «تابناک»، در ادامه، نویسنده با حمایت از طرح همکاریهای هستهای با عربستان، این مقاله را تحلیل جامعی از گزینههای پیش روی آمریکا در برابر ایران میخواند و مینویسد:
تحریمهارویکرد آمریکا و متحدانش در برابر ایران، به نوعی رویکردی تدریجی است: تهدید، تحریم، تحریمهای فلجکننده و در پایان، گزینه نظامی.
اگر حتی سیاستهای تحریمی سودمند باشند، در برابر نفوذ و قدرتی که یک کشور ممکن است به واسطه دستیابی به سلاح هستهای به دست آورد، این امر اهمیت چندانی نخواهد داشت. هر کس که با رویکردهای اخیر ایران آشنا باشد، این حقیقت را میپذیرد که از دست دادن جرأت و جسارت اشتباهی نیست که ایرانیها مرتکب آن شوند.
فرض کنیم تحریمها اثربخش بوده و ایران موافقت خود را برای توقف برنامه غنیسازی هستهایش اعلام کند؛ آیا داستان در همینجا پایان مییابد؟... هیچ تضمینی نیست. اجرای کامل این تحریمها، مستلزم همکاری دست کم پنج عضو برتر شورای امنیت به علاوه آلمان است که نباید فراموش کرد، راضی ساختن همه این اعضا در مرحله نخست تا چه اندازه دشوار بود.
بنابراین، آیا ضمانتی هست که توافقنامه این شش کشور به بنبست نرسد؟ در صورت بروز اختلاف نظر چه؟ اگر ایران بخشی از توافقنامه را انکار کند، این کشورها چه واکنشی نشان خواهند داد؟
چه میشود، اگر ایران اجازه بررسی تأسیساتش را به بازرسان IAEA ندهد؟ یا چه میشود اگر بخشهایی از برنامه هستهای ایران، پنهانی انجام شود؟ بی گمان، 1+5 در برابر این اقدامات تحریکآمیز یکصدا نخواهد بود؛ اما لازمه موفقیت این سیاست، وجود یک اتحاد عمیق و امضای توافقنامه با ایران برای آغاز یک راه طولانی است.
گزینه نظامیبحث و تبادل نظرهای اخیر پیرامون تدارک یک حمله نظامی پیشگیرانه میچرخد. اصطلاح حمله نظامی پیشگیرانه، بیشتر به حملهای گفته میشود که با این تصور طرحریزی شود که وقوع جنگ حتمی و قریب الوقوع است؛ اما این اصطلاح درباره ایران، تنها در صورتی کاربرد مییابد که پنداشته شود، جنگ میان آمریکا و ایران یا اسراییل و ایران اجتنابناپذیر خواهد بود و سرانجام، یک حمله ناگهانی به تأسیسات هستهای این کشور که به طور قطع نیز بدون پاسخ نخواهد ماند.
حتی اگر رهبری ایران نیز از تدارک یک اقدام تلافیجویانه خودداری کند، افکار عمومی اجازه نمیدهد و همین امر تفاوت عمده میان حمله به ایران و حمله به کشورهایی چون سوریه و عراق را برجسته میسازد.
بنابراین، چگونه ممکن است دولت ایران در برابر حمله کشوری که در سی سال گذشته، آن را شیطان بزرگ خطاب کرده است، کاری نکند؟ هر حمله به تأسیسات هستهای ایران، هر حمله به سپاه پاسداران ایران و هر حمله به دولت ایران، حمله به ملت ایران خواهد بود. هیچ حمله نظامی نمیتواند دولت ایران را از مردمش جدا کند. موشکها ممکن است با دقت هدایت شوند، ولی جنگ همچنان یک اسلحه کند است.
جنگ میانه (middle course)، چیزی بین یک حمله پیشگیرانه و یک حمله تمامعیار یا همان بمباران تأسیسات هستهای و نظامی، گزینه دیگری است که لازم است، بررسی شود. تفاوت عمده میان این گزینه و گزینه پیشین در مقیاس تخریب نیست، بلکه در آن است که پنهانی و ناگهانی انجام نمیشود و بر پایه یک چهارچوب دیپلماتیک با رضایت و همکاری برخی از همپیمانان صورت میگیرد؛ اما ایران به آن هم پاسخ خواهد داد؟
اگر آمریکا مصمم است برای توقف برنامه هستهای ایران، سربازان خود را قربانی کند، بهتر است از همان آغاز، قطعنامههای تصویبی مشخص شوند. آمریکا باید با نیروهای زمینیاش وارد جنگ شود. هر گونه گزینه نظامی اعم از حملات پیشگیرانه تا حملات هستهای، حمله به رآکتورهای هستهای این کشور را نیز شامل میشود.
ملاحظات اولیهدر گذشته، هرگاه کشور جاهطلبی در اروپا، تهدیدی برای بر هم خوردن توازن قدرت به شمار میرفت، پس از شکلگیری ائتلافی از همسایگان با آن مقابله میشد. در خاورمیانه، تنها ائتلافی که تاکنون شکل گرفته، یک ائتلاف علیه اسراییل است؛ اما کشورهای عربی همان اندازه که برای نابودی اسراییل تلاش میکنند، میدانند که تهدید واقعی جای دیگری است. برای کشورهایی چون اردن و لبنان، تهدید واقعی سوریه؛ برای عربستان، عراق و برای دیگر کشورها ،مصر.
و امروز تهدید واقعی برای همه این کشورها، همزمان ایران است.حفظ توازن قدرتاگر هدف حفظ توازن قدرت است، لازم است ماهیت تهدید ایران مشخص شود. بر خلاف عراق تحت حکومت صدام، انتظار نمیرود ایران به هیچ کشوری حمله کند. بودجه نظامی این کشور یک چهارم بودجه نظامی عربستان بوده و از دو جناح تحت محاصره نیروهای آمریکایی است.
در همین حال، تهدید ایران را میتوان از دو دید بررسی کرد:نخست این که به سرعت در حال گسترش توان ساخت سلاحهای هستهای خود است.
و دوم آن که می تواند، سازمانهای افراطی در سرتاسر خاورمیانه را تحت کنترل داشته و به آنها کمک مالی کند. در واقع در صورت دستیابی به سلاحهای هستهای به چتری برای انجام فعالیتهای خرابکارانه مبدل خواهد شد!
توازن قدرت در خاورمیانه را تنها در صورتی میتوان نگه داشت که به موازات ظرفیت و توان ایران در دستیابی به سلاح هستهای، یک قدرت هستهای دیگر در همسایگی این کشور شکل بگیرد.
پس تجهیز عربستان به F15 نمیتواند به موازنه قدرت این کشور با ظرفیت غنیسازی ایران کمک کند. غنیسازی هستهای باید با غنیسازی هستهای توازن یابد و سیاستهای آمریکا باید بر این اصل استوار باشد که چنانچه ایران توانست به سلاح هستهای دست یابد، دشمنانش نیز به سرعت به آن دست یابند؛ هرچند منتقدان این سیاست بر این باورند که این رویکرد به یک جنگ تسلیحاتی در منطقه منتهی خواهد شد، هشدار آنها یک دهه دیر مطرح شده است، چراکه کشورهای عربی سالهاست وارد این مسابقه شدهاند.
واشنگتن تایمز در پایان به طرح دو راهکار در این زمینه میپردازد و مینویسد:1 ـ تحریمها باید ادامه یابد. جامعه جهانی سالهاست که تهدید به اعمال تحریمهای بیشتر کرده است و چنانچه در پایان، طرح تحریمی معناداری به مورد اجرا گذاشته نشود، ضربه سختی به اعتبار قدرتهای بزرگ جهان وارد خواهد آمد؛ هرچند همواره بر لزوم اجرای تحریمها تأکید شده است، نباید به مبنایی برای طرح سیاستها مبدل شود.
2 ـ پیشنهاد یک برنامه غنیسازی هستهای به کشورهای عربی تحت کنترل آمریکا از آغاز تا پایان؛ دنبال کردن این الگو مانند برنامه هستهای مشترکی است که آمریکا همچنان با چند کشور اروپایی دارد.
و در پایان نیز نکته مهم و البته ظریفی که این نوشته به آن اشاره می کند و در آن، هم به طرف خودی و هم طرف مقابل، سیگنال مورد نظر را می فرستد، مبنی بر اینکه این بازیگران درونی ایران هستند که می توانند با تغییر اعتقادات و شیوه بازی خود ورق را برگردانند...!
چنانکه می نویسد:
«اما نباید فراموش کرد که ایران کشوری نیست که تا ابد دشمن آمریکا باقی بماند. پیش از انقلاب، ایران یکی از نزدیکترین متحدان واشنگتن بود. اگر ایران بتواند به تمایل خود در بیثباتسازی منطقه غلبه کند، گرم شدن روابط دو کشور، نه تنها امکانپذیر بلکه اجتنابناپذیر خواهد شد».