وطن امروز نوشت:
یک مرد با 48 سال سن دخترم را از طريق يك رابطه اينترنتي دلباخته خودش كرده است و...! رفتار و حركات سهيلا تغيير كرده بود و اين مساله باعث شد تا نسبت به او حساس بشوم. من از همسرم خواستم با دخترمان صحبت كند تا دليل گوشهگيري و انزواي او را كشف كنيم. سهيلا در گفتوگو با مادرش حرف دل خود را بيرودربايستي گفت و از لحظهاي كه متوجه شدم دخترم به مردی علاقهمند شده است و قصد ازدواج دارد او را صدا زدم و با خوشحالي گفتم: به مرد مورد علاقهات بگو به خواستگاري بيايد و پس از انجام تحقيقات لازم اگر مشكلي وجود نداشت سور و سات عروسي را فراهم كنيم.
مرد 45 ساله با چشماني اشكبار در دايره اجتماعي كلانتري سناباد مشهد افزود: پس از گذشت چند روز مردی با تلفنم تماس گرفت و اجازه خواست درباره سهيلا صحبت كند. با شنيدن صداي اين مرد تصور كردم او پدر داماد است اما پس از گفتوگويي كوتاه فهميدم كه او خودش خواستگار است.
با تعجب پرسيدم ببخشيد شما چند ساله هستيد؟ او صدايش را صاف كرد و جواب داد: 48 سال دارم و اگر مرا به غلامي قبول كنيد...! در اين لحظه از كوره در رفتم و با عصبانيت گفتم: مرد حسابي، تو از من 3 سال بزرگتري، آن وقت چه طور به خودت اجازه ميدهي كه از دختري 17 ساله خواستگاري كني و روي احساسات اين بچه پا بگذاري؟ آن روز با نگراني گوشي را قطع كردم و به سراغ سهيلا رفتم. وقتي به دخترم گفتم كه حتما اشتباهي رخ داده است سهيلا در حالي که سرش را پايين انداخته بود جواب داد: نه، اشتباه نكردهايد، چون داريوش 48 سال سن دارد و همسرش را طلاق داده است و ما از طريق اينترنت با هم آشنا شدهايم.
سماجت دخترم براي ازدواج با اين مرد آرامش را از خانه ما سلب كرد و با دلنگراني راهي تهران شدم و به خانه داريوش رفتم و از او خواهش كردم پاي خودش را از زندگي دختر نوجوانم بيرون بكشد اما او به حرفهايم توجهي نكرد و خيلي قاطعانه گفت: من و سهيلا با هم قرار ازدواج گذاشتهايم و بهتر است براي حفظ آبرويت هم كه شده رضايت خودت را با اين ازدواج اعلام كني.
من دست از پا درازتر به مشهد بازگشتم و به سهيلا گفتم مگر از روي جسدم رد بشوي كه بتواني با اين مرد... ازدواج كني! اما افسوس كه دخترم در برابرم مقاومت كرد و گفت اگر به خواستهاش نرسد دست به خودكشي خواهد زد. متاسفانه اين دختر كمتجربه از 2 شب پیش فراري شده و نميدانم كجاست و چكار ميكند؟ حتي در تماسي كه با داريوش داشتم او نيز اظهار بياطلاعي كرد و جالب است كه برايم خط و نشان ميكشد و با تهديد ميگويد دعا كن بلايي به سر سهيلا نيامده باشد در غير اين صورت تسويهحساب سختي با تو خواهم كرد.
من به عنوان يك پدر برای نظر و خواسته دخترم ارزش و احترام قائل هستم اما اين ازدواج عقلاني و منطقي نيست و داريوش آدم هوسبازي است. كاش دخترها و پسرهاي جوان در انتخاب شريك زندگي خود علاوه بر احساسات و رجوع به عقل خود با بزرگترهايشان نيز مشورت داشته باشند تا در آينده با مشكلي روبهرو نشوند.