سرویس فرهنگی ـ آیتالله العظمی عبدالله جوادی آملی در پيامی گفتاري به مناسبت شب قدر از چگونگی درک این شب بزرگ که تقدیر انسان ها در آن رقم می خورد، سخن گفت.
متن این پیام گفتاری که اختصاصی در اختیار «تابناک» قرار گرفته به شرح زیر است:نزول قرآن كريم، قدر جامع ليالي قدرليالي پر بركت قدر، يك قدر جامع و مشتركي دارند و يك ويژگي مربوط به هر كدام از اين شبها. آن قدر جامع و مشترك بين شبهاي قدر يعني نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوّم ماه مبارك رمضان اين است كه مُحتمَل است ظرف نزول قرآن باشند و تقدير امور سالانه به وسيله فرشتهها بر ولي عصر ـ أرواحنا فداه ـ نازل ميشود و مانند آن. احتمال ثواب درباره هر كدام از اين سه شب مطرح است. عمده آن است كه به اين نكته عنايت كنيم كه ليلة قدر نه ویژه زمان پيامبر ـ صلّ الله عليه و سلّم ـ بود كه پس از آن حضرت نباشد و نه ویژه زمان آن حضرت بود كه پیش از وجود مبارك آن حضرت هم نباشد؛ اينچنين نيست.
تقدير امور سالانه به وسيله اراده اَزلي خداي سبحان در هر سالي نشأت مي گيرد. براي هر امتي امور سالانه شان مقدّر مي شود كه إنّا كُلِّ شِيءٍ خَلَقناهُ بِقَدَر(1)، و مقدّرات سالانه مردم آن عصر به حضور وليّ آن عصر مي رسد، از آدم تا خاتم اوليا و اوصيا وجود مبارك ولي عصر (أرواحنا فداه)؛ بنابراين ليلة قدر به اين معنا هم سابقه دارد، هم لاحِقه و هم پیش از زمان حضرت بود، و هم پس از زمان حضرت.
امّا ویژگی كه مربوط به زمان رسول گرامي ـ صلّ الله عليه و آله و سلّم ـ است، این كه حقيقت قرآن ـ كه قول ثَقيل است ـ در اين زمان نازل شده است. زمان نزول وحي، باعث بركت آن زمان مي شود. سرزمين نزول وحي، باعث بركت آن زمين مي شود. اگر مكه كه حرم خدا و سرزمين وحي است، از قداستي برخوردار است، به پاس نزول وحي الهي است و اگر زمان قدر و ليلة قدر از حرمت ويژه اي برخوردار است، براي آن است كه وحي الهي در آن زمان نازل شده و اگر كسي بتواند ليلة قدر را در سرزمين وحي ادراك كند، او جامع بِينَ الفَضيلتين است.
عمده آن است كه قرآن در ليلة قدر نازل شد و به بركت نزول قرآن مقدّرات امور، امور سالانه در شب قدر تدوين و تنظيم مي شود و آن هم نازل مي شود به ولي آن عصر.
«تجلّي» خداي سبحان در نزول قرآن كريمعمده آن است كه ما مسأله نزول قرآن را و همچنين نزول مقدّرات را به نحو تجافي تلقّي نكنيم، به نحو تجلّي بدانيم. بيان نوراني امير مؤمنان ـ سلام الله عليه ـ در نهج البلاغه اين است كه وَ تَجلّي لَهُمْ رَبُّهُمْ سُبحانَهُ فِي كِتابِهِ مِنْ غِيرِ اَنْ يَكُونُوا يَراهُ (2). خداي سبحان در اين قرآن براي بندگانش تجلّي كرده است، ولي مردم جلوه حق را نميبينند. قرآن را خدا نازل كرد به نحو « تجلّي»، باران را نازل كرد به نحو (تجافي). قطرات باران كه نازل مي شود، اوّلاً از مقام دَنَا فَتَدَلّي (3) و امثال ذلك نيست، در همين فاصلههاي چند متري متكوّن مي شود، بعد فرو مي ريزد. پس ريشه مقام قُرب ندارد، اين يك و به نحو تجافي است؛ يعني خداي سبحان قطرات باران را به زمين مي اندازد؛ اين دو.
ريشه حقيقت قرآن كريم در لَدي اللّهي بودن آنولي حقيقت قرآن ريشه اي در لَدَي اللّهي دارد، در مقام دَنَا فَتَدَلّي حضور و ظهور دارد، و خداي سبحان قرآن را به نحو تجلّي، يعني آويختن نازل كرده است، نه انداختن؛ اين دو. خداوند قرآن را به زمين نينداخت، بلكه به زمين آويخت. اين حبل متين يك طرفش به دست خداست، يك طرفش به دست بشر هست؛ به بركت اهل بيت ـ عليهم السَّلام ـ اين شب، يعني شب نوزدهم مثلاً فرصت مناسبي است براي تمسّك به اين حبل متين و از اين حبل متين بهره بردن و بالا رفتن؛ چون آنچه در آغاز سوره مباركه زخرف هست، اين است كه : إنّا جَعَلناهُ قُرآناً عَريباً (4)، عربي مبين؛ وَ إنَّهُ فِي اُمِّ الكِتابِ لَدَينَا لَعَلِيٌّ حَكيم(5).
اين كتاب عربي مُبين را خدا براي ما عربي مبين قرار داد؛ إنّا جَعَلناهُ قُرآناً عَربيّاً لَعَلَّكُمْ تَعقِلُون، امّا وَ إنَّهُ فِي اُمِّ الكِتابِ لَدَينَا لَعَلِيٌّ حَكيم؛ يعني همين حبل متين كه خداوند او را آويخت، نه انداخت؛ يك طرفش (عربي مُبين) است، يك طرفش (عليّ حكيم) و شما در اين ليالي قدر كه قرآن را بر سر ميگذاريد، و به بركت چهارده معصوم به خدا سوگند مي دهيد؛ بايد بكوشيد كه از عربي مُبين تا عليّ حكيم هر چه مقدور شماست، رشد كنيد. هم از نظر معارف، هم از نظر اخلاق، هم از نظر احكام، هم از نظر حقوق؛ معرفتاً، يك؛ اعتقاداً، دو؛ تخلّقاً، سه؛ عملاً، چهار. اين معناي ادراك ليلة قدر و معناي قرآن به سر گذاري و معناي سوگند دادن خدا به حق قرآن و عترت طاهرين و به حقّ همه انبيا و اوليا و مؤمناني كه نام شريفشان در قرآن با مدح ستوده شده.
پی نوشت:(1) سوره قمر / آيه 49
(2) نهج البلاغه / خطبه 147 ـ (اَلغايه مِن البِعثَه)
(3) سوره نجم / آيه 8
(4) سوره زخرف / آيه 3
(5) سوره زخرف / آيه 4