قدس: یک زن کرهای در نخستین سفرش به ایران در دام جیببران 2 هزاردلاری گرفتار شد.
این زن 40 ساله به نام «هیوشینگ» وقتی خواهر شوهرش را در خیابان گم کرد، سوار بر اتوبوس شلوغی شد و در برابر سناریوی یک سرقت میلیونی قرار گرفت.
اواخر مردادماه یک زن کرهای به همراه شوهر ایرانیاش به دادسرای منیریه تهران مراجعه کرد و به بازپرس پرونده گفت: 20 سال پیش در کره با سعید آشنا شدم او برای کار به آنجا آمده بود و مدتی پس از این آشنایی با یکدیگر ازدواج کردیم و صاحب 2 دختر شدیم، خانواده سعید در ایران زندگی میکنند و او گاهی به تنهایی سفری به ایران داشت تا به خانوادهاش سری بزند.
وی افزود: همیشه شوهرم با حسرت از زیباییهای ایران میگفت و من هم آرزو میکردم با او به تهران بیایم تا اینکه یک ماه پیش سعید با خوشحالی گفت میخواهد من و بچههایش را به ایران آورده و نزد خانوادهاش ببرد.
چون مدت زیادی بود از سر کارم مرخصی نگرفته بودم، نزد مدیرم رفتم و وی خیلی زود 2 ماه به من مرخصی داد، بار سفر بسته و راهی ایران شدیم.
هیوشینگ گفت: ایران همان طوری بود که سعید میگفت: خانواده همسرم و بستگانش خیلی مهربان بودند، غذاهای سنتیشان خاطرهانگیز بود، هر شب به گردش میرفتیم و جاهای دیدنی تهران را یکی پس از دیگری بازدید میکردیم، شبهای تهران زیباست، سعید من را در یک ماه گذشته به شیراز و اصفهان هم برد کلا سفر خوبی داشتیم تا اینکه خواستم به بازار تهران نیز برویم خیلی از خواهرشوهرهایم تعریف آنجا را شنیده بودم.
این زن کرهای مکثی کرد و گفت: دیروز سعید کار داشت و خواست به همراه خواهرشوهرم به بازار برویم، من هم پذیرفتم، صبح سوار اتوبوس شدیم البته این کار به اصرار من صورت گرفت، میخواستم با بافت اجتماعی ایران هم آشنا شوم، وقتی به بازار رسیدیم دیدم خیلی شلوغ است البته همین رفت و آمدهای زیاد آنجا را جذابتر کرده بود، در بازار تهران همه چیز وجود دارد، این خیلی تعجبانگیز است.
ظهر شده بود که در همان بازار چلوکباب خوردیم و لذیذ بود. بعد که به راه افتادیم تا به سمت خانه برویم در همان شلوغی خواهرشوهرم را گم کردم، جستوجوهایم جوابی نداد، میدانستم با چه اتوبوسهایی و از کدام مسیرها آمدهایم. خودم سمت ایستگاه اتوبوس رفتم. آنجا هم مدتی منتظر ماندم اما خبری از لیلا نبود به ناچار سوار اتوبوس شدم و به سمت خانه رفتم.
هیوشینگ گفت: به هر سختیای بود خانه را پیدا کردم وقتی سعید من را دید شوکه شد بلافاصله به موبایل خواهرشوهرم زنگ زدند و خواستند به خانه بازگردد. فهمیدم لیلا هنوز در بازار به دنبال پیدا کردن من است، همان لحظه ناگهان سعید، پرسید چرا کیفت پاره شده؟ من اصلا متوجه نشده بودم وقتی بررسی کردم دیدم انگار با تیغ آن را بریدهاند، داخل کیفم 2 هزار دلار پول بود که همه را به سرقت برده بودند و من نفهمیده بودم.
بازپرس پرونده با شنیدن ادعاهای این زن خارجی به تیمی از پلیس ماموریت داد تا با راهنماییهای هیوشینگ دزدان حرفهای که حتما زنان جیببر هستند را ردیابی کنند.
زن کرهای به کارآگاهان گفت که زنان زیادی در اطرافش ایستاده بودند و چون استرس گم شدن داشت چهره هیچ کدام را به خاطر ندارد و نمیتواند مشخصهای را در اختیارشان قرار دهد.
بنابراین گزارش، پلیس در تعقیب زنان جیببر است تا با اعترافاتشان و در صورت اشاره به سرقت از زن خارجی، دزد 2 هزار دلاری را پیدا کند.