خبر
زن متهم به قتل در دادگاه مدعي شد
تهران امروز: حكم قصاص زني كه مدعي است در دفاع از دخترش ناخواسته مرتكب قتل شده است نقض شد.
آبان ماه سال 88 ماموران پليس اردستان استان فارس از قتل جواني به نام بابك خبردار شدند. برطبق اطلاعات پرونده زني 45ساله به نام پوران به پليس زنگ زده و اعلام كرده بود پسر جواني را با چاقو مجروح كرده است.
پوران بلافاصله دستگير و تحت بازجويي قرار گرفت. وي با اعتراف به قتل بابك گفت: بابك از مدتي پيش با دخترم سحر رابطه برقرار كرده و زندگي ما را به هم ريخته بود. سحر 13 سال بيشتر نداشت و من به او گفته بودم اين رابطه براي تو فعلا زود است ولي او ميگفت عاشق بابك است و ميخواهد با وي عروسي كند.
او گفت به زودي بابك به خواستگارياش ميآيد و به حساسيتهاي من پايان ميدهد اما بابك به خواستگاري سحر نيامد و پس از مدتي هم رابطهاش را با وي قطع كرد. من از اين موضوع خوشحال شدم و فكر كردم وي ديگر دست از سر ما برداشته است اما پس از مدتي متوجه شدم بابك به طور مخفيانه مزاحم دخترم ميشود، من و شوهرم هم از دست او شكايت كرديم. اما هنوز به شكايت ما رسيدگي نشده بود كه اين قتل اتفاق افتاد.
روز حادثه وقتي از خريد برگشتم ديدم بابك از ديوار خانهام بيرون پريد. به خانه رفته و دعواي مفصلي با سحر كردم. بعد هم با شوهرم تماس گرفته و موضوع را به وي گفتم. شوهرم هنوز به خانه نيامده بود و من مشغول پاك كردن سبزي بودم كه زنگ خانه به صدا درآمد.
بابك بود، به زور ميخواست وارد خانه شود به او گفتم شرش را كم كند ولي فايدهاي نداشت. وقتي داشتم او را هول ميدادم يكمرتبه ديدم دستش را روي سينهاش گذاشته و خون زيادي از بدنش ميرود.فهميدم كه چاقويي كه دستم بوده و با آن مشغول پاك كردن سبزي بودهام در بدن او فرورفته است. بلافاصله به پليس زنگ زده و موضوع را گفتم اورژانس هم آمد و بابك را به بيمارستان برد اما وي روي تخت بيمارستان جان داد.
ماموران سپس سحر را مورد بازجويي قرار دادند. دختر نوجوان به كارآگاهان گفت:از چند ماه پيش از طريق تلفن با بابك آشنا شدم. بعد از مدتي كه مادرم فهميد خواستم به رابطهام پايان دهم اما بابك اجازه اين كار را نميداد. او مرتب براي من نامههاي عاشقانه مينوشت و به من اظهار علاقه ميكرد. به او گفتم اگر واقعا مرا دوست دارد و ميخواهد من اينقدر از جانب خانوادهام تحت فشار نباشم به خواستگاريام بيايد اما او حاضر به اين كار نبود. من هم سرانجام تحت فشارهاي خانوادهام به اين رابطه پايان دادم.
روز حادثه مادرم براي خريد از خانه خارج شده بود و آيفون منزل هم خراب بود. وقتي در زدند دررا با اين تصور كه مادرم است باز كردم اما بابك بود او به زور و با تهديد اينكه نامه هايم را منتشر ميكرد مرا مورد اذيت و آزار قرار داده و تا مادرم زنگ خانه را زد از ديوار بيرون پريد و فرار كرد. مادرم با ديدن اين صحنه عصباني شده و بلافاصله با پدرم تماس گرفت. چند دقيقه بعد اما دوباره بابك پشت در خانه آمد و گفت ميخواهد مطالبي را به مادرم بگويد. اما مادرم از او ميخواست برود و ميگفت پدرسحر دارد ميآيد مادرم حواسش نبود كه چاقوي ميوه خوري همراهش است و او را به سمت خارج خانه هول داد كه يكمرتبه من و او متوجه شديم پيراهم بابك غرق خون است.
اين پرونده با قرار مجرميت پوران راهي دادگاه كيفري استان فارس شد و پس از درخواست قصاص توسط اوليايدم پوران به دفاع از خود پرداخت. اما هيات قضات دفاعيات وي را قابل قبول ندانسته و وي را به قصاص محكوم كرد.
راي صادره با اعتراض متهم و وكيل مدافعش مواجه شد. وكيل مدافع متهم در اعتراضيه خود به ديوان عالي كشور نوشت: موكل من در زمان قتل به شدت ترسيده و اصلا متوجه نبود كه چاقو در دست دارد. از طرفي مقتول وارد حريم خصوصي پوران شده و چند دقيقه قبل از قتل به دختر وي تعرض كرده كه پزشكي قانوني نيز اين را مورد تاييد قرار داده است بنابراين پوران در دفاع از ناموس خود مرتكب اين قتل شده چرا كه ممكن بود متهم بار ديگر وارد منزل شده و به دختر وي تعرض كند.
شعبه 27 ديوان عالي كشور هم اين اعتراض را وارد دانسته و حكم قصاص را نقض كرد. ديوان با اين استدلال كه پوران در زمان قتل به پليس دسترسي نداشته و قادر به فرار هم نبوده دفاع مشروع اين زن را درست دانسته و دستور داد متهم بار ديگر در شعبه هم عرض مورد محاكمه قرار گيرد.