خراسان: پسرک همراه پدر خود سوار بر موتورسيکلت به حاشيه شهر رفتند تا از يک آشناي قديمي ديد و بازديد کنند.
خورشيد از وسط آسمان به زمين خيره شده بود که اين پدر و پسر به کوره آجرپزي رسيدند و موتورسيکلت را در سايه درختي پارک کردند. محمد و پدرش با استقبال گرم آشناي قديمي خود روبه رو شدند.آنها پس از خوردن يک فنجان چاي داغ سر سفره غذا نشستند و آبگوشت خوشمزه اي را نوش جان کردند.
محمد که احساس خوشحالي زيادي مي کرد در محوطه کوره مشغول بازي شده بود و به اين طرف و آن طرف مي دويد. پدر او و دوست قديمي شان نيز گرم صحبت بودند و باهم خاطرات گذشته را مرور مي کردند. اما افسوس که شبح مرگ در تعقيب اين پسر ۱۲ساله بود و او آخرين دقايق زندگي اش را با بازيگوشي سپري کرد.
در اين لحظه پدر محمد که انگار دل نگران پسرش شده بود از اتاقک بيرون آمد و او را صدا زد. اما پسرک که به اين طرف و آن طرف مي دويد در برابر چشمان پدرش به داخل کوره آتش سقوط کرد و درحرارت ۸۰۰درجه کوره اي که ۱۲سال، مداوم روشن مانده بود سوخت و اثري از او باقي نماند.
پدر محمد که با ديدن مرگ سوزناک فرزندش کنترلي بر رفتار و حرکاتش نداشت بلافاصله جلو رفت و با گريه و ناله پسر خود را صدا مي زد اما هيچ پاسخي از او نمي شنيد. او آن قدر به شعله هاي آتش نزديک شده بود که خودش نيز از ناحيه سر و صورت دچار سوختگي شديد شد و براي مداوا به بخش سوختگي بيمارستان امام رضا(ع) مشهد انتقال يافت.
پدر محمد هم اکنون تحت درمان قرار دارد اما او هيچ گاه خاطره تلخ اين مصيبت حزن انگيز را از ياد نخواهد برد و اين حادثه وحشتناک مي تواند هشداري باشد براي تمام پدران و مادران که هنگام مراجعه به مکان هاي جديد، تفريحگاه ها و حتي در مسافرت مراقبت بيشتري از فرزندان خود داشته باشند.