سرویس فرهنگی ـ «حمید
نعمتالله» هرچند با تعدد شخصیت و داستانهای فرعی، گاه روند اصلی داستان
را از دست میدهد اما به واسطه زحمات و ظرافتهایی که به کار برده،
لحظههای نوستالژیکی را به ویژه برای مخاطب دهه شصتی خلق کرده است.
به
گزارش «تابناک»، هرچند تلویزیون کمتر ظرفیت ساخت، تولید و پخش دو سریال
خوب در یک سال را داشته، امسال و در صورت نمایش مجموعه «کلاه پهلوی»، این
قاعده نانوشته به طرز عجیبی به هم میریزد. پس از شاهکار «مختارنامه» و
حالا هم مجموعه شبانه «وضعیت سفید» باید منتظر ماند و دید آیا قطار ساخت
سریالهای پرهزینه، پرسروصدا و کم رمق ـ مانند همه سریالهای ماه رمضانی
تلویزیون ـ جای خود را به مجموعههای دلنشین، ملموس و با زحمت میدهد؟!
پس
از «بیپولی» ساخته حمید نعمتالله، امیدواریها درباره تقویت ژانر
اجتماعی، قصهگو و البته شوخطبعی سینمایی افزایش پیدا کرد و حالا «وضعیت
سفید»، تک برگ این روزهای تلویزیون است که جدای از قصه و پرداخت، جای خالی
همه شبکههای از راه مانده در جذب مخاطب را پر کرده است، در روزگاری که
نیروی انتظامی، بیتالمال را برای ساخت هفت بخش یک سریال تخیلی ـ که بیشتر
از آنکه تبلیغ ناجا و زحماتش باشد، طعنه و تمسخر و گاه تخفیف رفتارهای این
نیروی پرتلاش است ـ این سریال روزها و شبهای التهاب و استرس مردم ایران را
به زیباترین شکل و در قالب یک درام خانوادگی دوباره زنده کرده است.
روزهای تعطیلی مدارس و کلاسهای درس سرپایی و تلویزیونی، روزهای صف ایستادن
برای نفت و شبهای بیبرقی و اوشین و فرار به زیر پله و پناهگاه... روزها و
شبهایی که مردم در کنار هم، تلخی ها و شیرینیها را قسمت میکردند و کسی
به فکر دزدی و اختلاس و رأی بیشتر و کمتر نبود... روزهایی که ملت ما
عاشقانه پای مرزهای کشور «گربه نشان» خود ایستادند... روزهای نزدیکی دلها و
چهرهها و برداشتن خطکشی بالای شهر و پایین شهر...
مجموعه
«وضعیت سفید»، سرشار لحظههای نوستالژیک دهه شصتیهایی است که حالا به نسل
سوم معروف شدهاند؛ نسلی که در جنگ بزرگ شدند و قد کشیدند و پس از جنگ به
بلوغ رسیدند و حالا با دیدن تصاویر تلویزیونی آن روزها ـ که انصافا کم
نادرست است و بسیار دقیق چیده شده ـ به وجد میآیند.
«وضعیت سفید» داستان خانوادههای ایرانی آغاز انقلاب است؛ با همه رنجها و
لذتها؛ با همه سختیها و بحرانها، با همه فراز و نشیبهای پس از یک
انقلاب دوستداشتنی... با جوانهایی که یا در سر عشق ژاپن را میپروراندند و
یا سر به زیر، دنبال زندگی خود بودند... روزگار خانههای بزرگ و
مهمانیهای هفتگی، روزگار پیکان و موتور و کوپن بنزین، روزگار موهای فری و
مقنعههای چانه بلند...
نخ
تسبیح این سریال پر مهره و پر چهره و پر شخصیت که داستانهای تودرتوی
زیادی را هم در دل خود جای داده است، بیگمان «خانواده ایرانی» و جایگاه
مکرم خانواده است. هرچند محور داستان شاید با خردهداستانهای فرعی برخی
خصائل و رذایل اخلاقی را هم در پازل کلی با خود همراه داشته باشد اما نقش
«مادر» و در نگاهی دیگر، «ایران» را تداعی میکند که گویی همه افراد با همه
سلایق و دیدگاهها باید زیر این چتر حمایتی، جمع شوند و در کنار هم باشند و
نه در مقابل هم.
شخصیتپردازی خوب، در کنار طراحی صحنه، ظرافتهای تاریخی و رعایت زمان ساخت
سریال، همگی نشان از زحمت بینظیر کارگردان و تیم تهیه کننده است که شما
در سرتاسر این قسمتهای پخش شده، کمتر گافی را برای تداعی ایران دهه 90
میبینید؛ از تلفنخانههای راه دور تا تلویزیونهای سیاه و سفیدی که با
مشت، تصویر سالم را پخش میکرد، از ماشینهای خارجی قدیمی کادیلاک و
بیامدبلیو تا آتاری و گردسوز و علاء الدین...
با
این حال، «وضعیت سفید» که تا اینجا به خوبی مخاطب خود را یافته و آن را
جذب کرده، در دام سرگردانی گرفتار شده و گویا به لحاظ داستانی کمی با مشکل
روبهرو شده است. به عبارتی، داستانهای فرعی و خردهروایتهایی که قرار
بوده به محور اصلی داستان کمک کنند، هماکنون خود محور شدهاند و این
میتواند به ریزش مخاطبی که پس از شناخت شخصیتها، آن هم در یک ریتم بسیار
مناسب در قسمتهای ابتدایی، شناخت فضای داستان و شناخت محور اصلی روایت،
منتظر رخدادهای جدید و پیشبرد داستان اصلی باشد، کمک کند.
این رویداد در بسیاری از مجموعههای تلویزیونی ما رخ میدهد که ضرباهنگ و
ریتم خوب قصه، پس از مدتی، به کندی و کسلکنندگی ختم میشود و مخاطب دیگر
نمیپذیرد که پس از پانزده قسمت همچنان سریال در پیچ و تاب ریزهکاریهای
شخصیتها باشد و روند داستان اصلی پیش نرود.
با
این حال، باید از تدوین، طراحی صحنه و لباس، موسیقی، تیتراژ کولاک ابتدایی
آن و همچنین بازیهای بسیار خوب حتی برخی نابازیگرها، در این مجموعه تقدیر
کرد، به ویژه که بازیهای ماندگاری در این سریال با توجه به زمان و مکان
قصه، خلق شده که نمیشود به راحتی از کنار آن گذشت.
افزون بر اینکه قصه، دیالوگها و بیان دیالوگها از سوی شخصیتهای این
سریال نیز خیلی خوب و حساب شده است و این در کنار طنز همیشگی کارهای
نعمتالله، دیدن این سریال نوستالوژیک را برای همه لذتبخش میکند.
«تابناک» امیدوار است، مدیریت شبکه سوم سیما که برای سریال ضعیف و ناامید
کننده «5کیلومتر تا بهشت» جلسه تقدیر و تشکر برگزار کرد، قدر این مجموعه و
زحمات عوامل را بداند و با برگزاری یک نشست تقدیر ویژه، سطح آن را به سطح
سریال ماه رمضانی خود، پایین نیاورد.