تهران امروز: پرونده مهندس متهم به قتل يك زن خياباني براي تكميل تحقيقات به دادسرا برگردانده شد.
آغاز گر جلسه نماينده دادستان تهران بود. وي ضمن درخواست مجازات متهم گفت: حجت دو سال قبل با زني به نام مهديس رابطه برقرار كرده و پس از آن به خاطر درگيري بر سر پول اين زن ميانسال را كشته است.
وي افزود: دو سال قبل فرزندان زني به نام مهديس به پليس آگاهي مراجعه كرده و از ناپديد شدن مادر خود خبر دادند. دختر اين زن گفت مادرش با چند مرد افغاني رابطه داشته است ولي او اطلاعي از هويت اين مردها ندارد.
ماموران با اين سرنخ رد تلفن همراه مقتول را گرفته و شماره تلفنهايي كه قبل از ناپديد شدن اين زن با وي تماس گرفته بودند را مورد پيگيري قرار دادند. آنها با بررسي شماره تلفنها نوجواني افغاني به نام دل محمد را دستگير كردند. دل محمد در جريان بازجويي پرده از قتل مهديس برداشته و گفت: آن شب من و مهندس حجت در ساختمان نيمه كاره بوديم كه با مهديس تماس گرفتيم. وقتي او آمد در ازاي پرداخت 20 هزار تومان با وي رابطه برقرار كرديم. اما در پايان حجت زير بار دادن اين پول نرفت و وي را كشت. بعد هم پول و موبايل وي را برداشته و جسدش را هم در ساختمان قايم كرد.
ماموران چند روز بعد از اين بازجويي موفق به دستگيري حجت شدند. اما حجت هر گونه دخالت در اين قتل را رد كرد و مدعي شد به دروغ متهم به اين جنايت شده است. اما جسد مقتول طبق گفتههاي دل محمد كشف شده و از نظر دادسرا مدارك موجود براي محكوم كردن متهم كافي به نظر ميرسد. لازم به ذكر است كه در جريان بازجوييها دل محمد فرار كرد و ماموران موفق به بازداشت مجدد وي نشدند.
در ادامه اولياي دم خواستار قصاص متهم شدند.
سپس حجت به جايگاه آمده و گفت: نميدانم چرا اين قتل به من نسبت داده ميشود من مهندس معمار بودم و وضع مالي خوبي داشتم. چرا بايد بهخاطر 10 هزار تومان پول آدم بكشم؟
من ساكن دزفول بودم اواخر آبان ماه بود كه شوهرخواهرم با من تماس گرفته و از من خواست براي كمك به چند پروژه ساختماني كه او دست گرفته بود به تهران بيايم. وقتي آمدم خواهرم و خانوادهاش براي شركت در جشن عروسي به دزفول رفته بودند و من تصميم گرفتم يك شب را پيش دل محمد بمانم چون كه جايي براي ماندن نداشتم. دل محمد به من گفت زني را ميشناسد كه حاضر است با گرفتن مبلغي كم با ما رابطه برقرار كند . ما هم با مهديس تماس گرفتيم. پس از برقراري ارتباط هم پول وي را داديم و او رفت. فرداي آن روز سر ساختمان رفتم و با ايرادي كه كارشناس شهرداري از اسكلت بنا گرفت كار متوقف شده و من به خرم آباد رفتم تا چند روزي را پيش نامزدم بمانم. بعد هم به دزفول رفتيم. در عروسي برادر دامادمان شركت كرديم. حتي به عنوان شاهد به محضر رفته و عقد نامه را امضا كردم.
بعد هم براي از سر گيري كار شوهر خواهرم به تهران برگشتم. چند روزي را پيش شوهرخواهرم بودم تا اينكه وقتي دوباره به دزفول بر ميگشتم دستگير شدم.من نميدانم چرا دل محمد اين حرفها را درباره من زده است من مطمئنم اگر او دوباره دستگير شود حرفهايش را پس ميگيرد. دل محمد در روز قبل از فرارش به ماموران گفته بود كه شب حادثه مهندس حجت پيش او نبوده و چند نفر ديگر آنجا بودهاند اما مامور حرفش را قبول نكرد. اگر او را دوباره دستگير كنيد حرفهاي مرا تاييد ميكند.
در پايان دادگاه هيات قضات با توجه به فرار متهم رديف دوم و وجود نقص در اين پرونده آنرا براي بررسي نواقص به دادسرا برگرداندند.