سرویس اجتماعی ـ آمار اعتیاد در کشور رو به افزایش است، به ویژه جوانان که قشر هدف به شمار میآیند. پخش مواد مخدر صنعتی در میان این قشر، رشدی فزاینده پیدا کرده و کارگاهها و لابراتوارهای زیرزمینی تهیه و توزیع مخدرهای جدید، قارچ گونه میرویند و تکثیر میشوند. جامعه به شدت نیازمند یک برنامهریزی دقیق و مدون است تا ضربات مهلک و تباه کننده این افراد سودجو را خنثی کند.
اکنون بپندارید که در این برهه حساس، تصمیم و سیاستگذاری اشتباهی صورت بگیرد؛ دیگر نه تنها عرصه را به سوداگران مواد تنگ نکردهایم، بلکه موقعیت مناسبی نیز در اختیارشان گذاشتهایم؛ اسیر حاشیه خواهیم شد و اصل بر جا خواهد ماند.
به گزارش «تابناک»، شاید اندکی دقت به بیماران معتاد جامعه کافی باشد تا تغییرات محسوس و کاملا حساب شدهای را ببینیم که نشان از یک برنامهریزی دقیق و مافیایی میدهد؛ برنامهای که تباه کردن جوانان، شاید تنها هدف کوتاه مدتش باشد.
امروزه مواد مخدری شایع شده که با مخدرهای قدیمی تفاوتهای بسیار دارد؛ با بررسیهای صورت گرفته در این زمینه، میتوان راحت دریافت که مخدرهای امروزی، بسیار آسان به دست مصرف کننده میرسد و برای مصرف آن، تدارک و زمینه چینی، به شکلی که برای مصرف مخدرهای قدیمی لازم بود، نیاز نیست، به گونهای که میتوان بسیار آسان، با وسایل ساده و در همه مکانها، آنها را به کار برد؛ نه دود و بوی زیادی دارند و نه نیاز است که برای رسیدن به نشئگی، مقدار بسیاری از آن مصرف کرد؛ افزون بر آن حجم کمی هم دارند و به راحتی میتوان آن را پنهان کرد!
تغییرات حاصل شده تنها این نیست، چرا که سن مصرف نیز پایین آمده و با کاهش میانگین سنی در آمار افراد مصرف کنندگان مواد مخدر نیز روبه رو هستیم و شاید از همه مهمتر اینکه، اثرات سوء مواد مخدر جدید، بیشتر بر سیستم اعصاب و روان افراد است تا بر جسمشان.
به عبارتی، بازار سیاه مصرف مواد مخدر تغییر اساسی کرده است و هماکنون با محصولاتی روبهرو هستیم که در گذر زمان تغییر میکنند و جایشان را به محصول خانمانبرانداز دیگری میدهند. متغیرها هم زیادتر شدهاند و به تناسب طریقه مصرف، سن، جنسیت، شرایط مالی و فرهنگی و حتی اقلیمی، بازار تولید و پخش گستردهتر شده و اصلا سیاستگذاری صاحبان این تجارت سیاه همین بوده است.
کاهش آسیب یا قطع آسیب؟ برای مقابله و یا درمان افراد تحت سیطره چنین مافیای قوی و هوشمندی، باید بسیار محتاط و حساب شده کار کنیم؛ به عبارتی، در مقولههای پیشگیری و درمان اعتیاد ـ که دو بحث متفاوت و در عین حال مرتبط هستند ـ باید دوراندیشی فراوانی کنیم و نباید با اندک نتایج مثبت مقطعی و کوتاه مدت، این نتایج را به عنوان قانونی جامع به کار بگیریم.
در بحث اعتیاد، همیشه دو هدف کاهش آسیب و قطع آسیب در نظر گرفته میشود؛ قطع آسیب که همان درمان قطعی است، اما کاهش آسیب یعنی درمان موقتی که تنها میتواند جلوی برخی ضررها را بگیرد و شبیه مسکن درد عمل میکند.
در بسیاری از موارد که قطع آسیب بسیار سخت میشود، هدف از درمان اعتیاد باید محدود به کاهش آسیب شود؛ اما این نگرش نباید آنقدر راحت باشد که در مواردی که میتوان با تلاش بیشتر و یک سیاستگذاری دقیق به قطع آسیب رسید، تنها به کاهش آسیب بسنده کرده و هیچ تلاشی برای درمان نهایی بیمار انجام ندهیم.
امروزه بحث درمان اعتیاد با داروی «متادون»، از جمله مواردی است که باعث دوگانگی و شک و تردیدهای فراوانی در امر درمان اعتیاد بین درمانگران و حتی بیماران شده است؛ دارویی که تنها توانایی کاهش آسیب را دارد و قادر به درمان بیماری نیست. زنگ خطری جدید به صدا درآمده است. پخش فراوان و بیحساب «متادون»، تبلیغات فراوان برای درمان اعتیاد با این دارو و فراوانی مراکز متادون درمانی در شهرهای گوناگون، موجب شده که خود این دارو، در طول زمان به یک ماده مخدر جدید و قانونی تبدیل شود!
البته این نخستین بار نیست که چنین اتفاقی رخ میدهد؛ اگر کمی به گذشته برگردیم و به جامعه اروپا دقت کنیم، خواهیم دید که تبلیغات فراوان و گوشخراش کشف یک داروی جدید درمان قطعی و آسان اعتیاد و همچنین بیماریهای اعصاب و روان، همه اروپا و سپس دنیا را در بر گرفته بود، در حالی که آن داروی جادویی چیزی نبود جز «هروئین».
توزیع بیرویه این دارو (البته دیگر دارو نام مناسبی برایش نیست!) در میان بیماران، تبلیغات فراوان جهت مصرف آن و یادآوری این نکته که تنها راهکار قطعی درمان اعتیاد است، موجب رواج یکی از کشندهترین مخدرهای دنیا شد که همه جوره (خوراکی، تدخینی، مشامی و تزریقی) قابل مصرف است؛ اشتباهی که بعدها خود محققین به آن اعتراف کردند.
شاید آنها نیز مانند برخی کلینیکهای ترک اعتیاد کشور ما، تنها به فکر درمان بدون سختی کشیدن بیماران خود بودند و یا شاید تحت تأثیر شدید تفکرات معتادگونه بیمارانی قرار گرفته بودند که به دنبال ترک راحت میگشتند؛ غافل از اینکه این بیماری مشابه بیماریهای جسمی نیست و بعد روانی آنچه بسا مهمتر و قویتر از بعد جسمانیاش باشد.
تکرار تجربه تلخ اروپاییان
متادون در ۱۹۳۷ در آلمان ساخته شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار گرفت و از ۱۹۶۰ در کنترل اعتیاد به کار گرفته شد. بنا به یک افسانه مشهور «دولوفین» (Dolophine) نام تجاری دارو از نام آدولف هیتلر گرفته شده، اما در واقع این نام از واژه لاتین (dolor) به معنای درد و فین به معنای پایان میآید.
درمان راحت و بیدردسر که از توجه زیاد به ابعاد جسمانی بیمار و بیتوجهی به بعد روانی بیماری اعتیاد نشات میگیرد، میتواند عاملی باشد برای مصرف و بازگشتهای پی در پی بیماری. در مورد داروی متادون نیز متاسفانه تاریخ در حال تکرار است. دارویی که به عنوان مسکن، برای بیمارانی ساخته شده است که با سرطان دست و پنجه نرم میکنند و به کمک آن میتوانند بر دردهای فراوان ناشی از شیمی درمانی فائق آیند. یا آن دسته از بیمارانی که به دلیل دردهای جسمانی فراوان، به مسکن نیاز دارند، شاید هم برای بیماران تزریقی که ممکن است با تزریق ماده مخدر، برای خودشان و محیط اطرافشان، شیوع بیماریهای عفونی نظیر ایدز را موجب شوند و یا حتی برای مکانهای نظارتی مثل زندانها که با اعمال قانون قوی قابل کنترل میباشند... یعنی در مواردی که هدف، کاهش آسیب بوده است نه درمان!
این در حالی است که بر پایه آمار، نتایج استفاده از این دارو برای درمان بسیار نامطلوب است. به گونهای که در بسیاری از موارد که میشده بیمار را با چند روز کنترل و نگهداری تحت درمان قرار داد، با تجویز این دارو، نه تنها درمان رخ نداده، بلکه بیمار وارد جریان تازهای از مصرف مواد مخدر شده تا جایی که بسیاری از این دست بیماران، اذعان دارند که نشانههای قطع مصرف متادون (به اصطلاح عامیانه: خماری) در مواردی بسیار شدیدتر از ماده مخدری است که مصرف میکردهاند و اثرات وابستگی روانی این دارو نیز گاه شدیدتر از مواد مخدر گزارش شده است.
در یک تحقیق ساده در بین ۶۲ بیمار که با قرص و یا شربتهای متادن در حال درمان بودند، پس از دو ماه، ۴۵ نفر از آنها به ادامه درمان و افزایش دوز متادن اصرار داشتند و با کم کردن داروی متادن خود مخالف کردند، در این افراد نشانههای وابستگی به این دارو به وفور دیده میشد. پس از گذشت شش ماه، ۲۳ نفر از این بیماران که پرسشنامههایی را پر کرده بودند، اعتراف به خستگی و نارضایتی و همچنین وابستگی جسمانی و روانی شدیدی به داروی متادون کرده و خواستار راهکاریی برای قطع یکباره این دارو بودند.
البته باید اذعان داشت که داروی متادون در برخی موارد، نتایج خوبی به همراه داشته و میتوان از آن به عنوان داروی مفید برای کمک به درمان اعتیاد نام برد، ولی نمیتوان آنرا را تنها راهکار درمان اعتیاد دانست. اما زنگ خطر هنگامی به صدا درمیآید که این دارو در معرض عموم جامعه قرار بگیرد و بیحساب و کتاب و کنترل نشده توزیع شود؛ جایی که متوجه شویم خرید و فروش این داروی مخدر، در بین جوانان رایج شده و به راههای خوراکی و حتی تزریقی مورد استفاده قرار میگیرد.
مؤثرترین راه درمان اعتیادبرخی برای درمان اعتیاد، به روشهایی مانند متادون درمانی و غیره روی میآورند، در حالی که راههای بسیار موثری هست که به قول معروف «امتحان پس دادهاند» و به میزان بالایی موقیت در پی خواهند داشت. یکی از این راهها که موفقیت زیادی هم در امر درمان اعتیاد داشته، بستری و کنترل نشانههای بیمار برای چند روز و سپس انتقال سریع بیمار به جلسات گروه درمانی است. اگر بیماران معتاد را در محیطی مناسب و تجهیز شده مطابق استانداردهای درمان اعتیاد، چند روز نگهداری کرده و علایم جسمانی ناشی از قطع مصرف مواد مخدر را با داروهای رایج و ساده کنترل کنیم و پس از بهبودی علایم وابستگی جسمانی، آنها را وارد گروههای درمانی و کلاسهای روانشناسی و مددکاری نماییم، نتیجه بسیار موفقیت آمیزی را شاهد خواهیم بود. اگر این کار را برای آن دسته از بیمارانی که زمان بسیاری از شروع مصرف مواد مخدر آنها نمیگذرد، در منزل انجام دهیم، نتیجه بسیار موثرتر خواهد بود.
درمان این بیماری با داروهایی چون متادون یا ترامادول، برای بیمار بسیار لذت بخش و آسانتر است، در حالی که باید این نکته را مدنظر قرار دهیم که توجه صرف به راحتی و لذت بخش بودن درمان در این نوع از بیماران، بیشتر نتیجه عکس داده است. این همان حلقه گمشده درمان بیماران معتاد است.
البته میتوان از درآمیختن چند روش هم برای درمان این بیماری بهره جست؛ کارسازترین رویکردی که در جهان برای درمان این بیماری مورد استفاده قرار رفته، روش درمان بستری است که در کمپ صورت گرفته و همراه با گروه درمانی و تزریق افکار و اخلاقیات درست به روان بیماران، به خوبی پاسخ داده است.
تجربیات نشان میدهد که در بسیاری از موارد، روشهای سنتی و قدیمی درمان اعتیاد نتایج خوبی داشته و بیمار ارزش سختی و رنجی را که در مبارزه با وسوسههای این بیماری داشته و همفکری و همکاری مستمر با همدردانی نظیر خود را میداند و با مرور این عجز و سختیها بهتر میتواند درمان را بپذیرد و مدت زمان زیادتری را به دور از مواد زندگی کند.
جایی که پزشک و بیمار هر دو یک درد را تجربه کردهاند و میتوانند پس از «تولد دوباره» نیز به یکدیگر کمک کرده و مراقبان خوبی برای هم باشند؛ کسانی که از سقوط نجات یافتهاند و اکنون قدرت دستگیری و هدایت این نوع بیماران را هم به دست آوردهاند.