عملیات نام نویسی از داوطلبان نمایندگی مجلس نهم با فرمان وزیر کشور آغاز شد.
ـ برم .. نرم ... برم ... نرم، نه می رم اما یه جوری اخم میکنم که این تابناک دوباره گیر تلخندی نده!
ـ چی کار کنم دیگه! حاج خانم اصرار کرد و گفت: «حاج سلیمون شما که اینترنت و مخابرات مملکت رو اونطوری ردیف کردی، جات توی مجلس خالیه برو اونجا رو هم ردیف کن»!
ـ آخه پدرجان اینجا که یارانه نمیدن، اینها دارن برای مجلس اسم مینویسن، شما یه خیابون زود پیچیدی!
ـ ببین پسر جان برای بار آخر بهت میگم، فرهنگ و تمدن داشته باش، قول میدم رفتم مجلس یارانه هم نگیرم!
ـ قربون شما خبرنگارا برم! اول رفتم فرمانداری تهرون، دیدم از شما خبری نیست، زودی اومدم پیش شما!
ـ درسته که برای کارگرا کار زیادی نکردم، اما شما میگید چیکار کنم!؟ من که جز نمایندگی کار دیگهای بلد نیستم!
ـ نه جان آقای وزیر، ما کجا نمایندگی مجلس کجا، اصرار نکن کاندید نمیشم، نه جان شما!
ـ فعلا تا ما رو رد صلاحیت نکردن، این علامت پیروزی رو داشته باشید! علامت های بعدی در راه است!
ـ باور کنید دیشب توی خواب یه هیولایی دیدم به این هوا، بهم گفت اگه کاندید نشی میام میخورمت!
ـ بیا پسرم، این چایی رو بخور که دو ماه دیگه برای چایی خوردن با من باید وقت بگیری!
ـ این مدرک قاب شده رو تازه از دیوار برداشتم، حسابی عکس بگیر، فردا گیر ندید بگید فلانی مدرک دکتراش قلابیه!
ـ چیکار کنم دیگه، خدمت به مردم دندون درد نمیشناسه؛ ایضا این پاکت گاز استریل پیشت باشه لازمت میشه!
اشتباه نکنید، اینجا مدرسه پیرمردها یا چه میدونم کنگره موتلفه نیست! دوستان نشستند نوبتشون بشه برن نامنویسی!
اقتضای سیاست همینه دیگه! یه روز می شی مسئول ستاد رایحه، یه روز می شی عضو جبهه متحد و با رایحه رقابت می کنی! فردا رو خدا بخیر کنه
ـ چی!؟ ما دنباله رو جریان انحرافی هستیم؟ اصلا به من با این تیپ و این مبل نشستن میاد!
راستش همون طور که عضو شورای شهر شدن هیچ تجربه لازم نداشت، برای نماینده مجلس شدن هم فقط کافیه خواهر دکتر باشی!
کاظمی جان زودتر کاندید می شدی دیگه!
حالا چرا عصبانی می شی، یه انگشت دیگه بزنی تموم می شه!
ـ به جان مادر بچهها راست میگم، به همتون قول میدم برم مجلس قانون چند زوجی رو نابودش کنم!