انالله و انا الیه راجعونروز 28 صفر امسال برای رزمندگانی که سردار احمد سیاف زاده را میشناختند، روزی تلخ و غم انگیز بود، زیرا با طلوع فجر این روز که رهسپار شرکت در مراسم عزاداری رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام و امام حسن مجتبی (ع) در منزل شهید آیت الله مرتضی مطهری بودم، خبر ناگوار رفتن او را دریافت کردم. این خبر دردی جانکاه را بر همه وجودم ایجاد کرد که غم درگذشت دوستان دیگری چون سرداران وفا غفاریان، عباس مهری و جهادگر عزیز منصور ترکان را دو چندان کرد.
سردار احمد سیاف زاده، از جمله پاسداران حماسه آفرینی بود که همه جوانی خود را در جبههها گذراند. او پس از پایان جنگ هم تا روز رحلت غمانگیزش در پی روایت و بازخوانی رخدادهای دفاع مقدس و بیان ایثارگریهای همرزمانش بود.
با احمد از همان روزهای آغاز جنگ که فرمانده عملیات سپاه اهواز بود، آشنا شدم و او را همواره در کنار سردارانی چون احمد غلامپور و غلامرضا محرابی میدیدم و میشناختم. پس از پایان جنگ مدتی با هم در بلوک 14 شهرک شهید کلاهدوز همسایه بودیم و این فرصتی شد تا دوستی ما به دوستی خانوادگی تبدیل شود و ارادت ما به او و خانواده و فرزندانش که انسانهای والایی هستند، افزایش یابد.
در این چند ساله اخیر هم که پژوهشگاه دفاع مقدس کلاسهایی را برای بازخوانی عملیاتها و حماسههای دوران جنگ تحمیلی برگزار میکرد، در بسیاری از اوقات، او را هم که برای تدریس میآمد، میدیدم و یاد دوران پر از خاطره دفاع مقدس زنده میشد.
فداکاریهای او را در دوران جنگ فراموش نمیکنم؛ شاید هیچ عملیاتی علیه رژیم دیکتاتوری صدام حسین را نتوانیم به یاد بیاوریم، مگر آن که او در آنها حضوری فعال و کارا داشت. در عملیات خیبر، شاهد تلاشهای بی وقفه او در قرارگاه کربلا بودم که خودش به جزیره مجنون شمالی رفت و چراغهایی را نصب کرد تا بالگردهای هوانیروز بتوانند در شب پرواز کنند و در جزیره فرود آیند و به پشتیبانی از رزمندگان اسلام بپردازند. در دورانی هم که او در دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعال بود، فضایی پر از مهر و محبت را در این فضای علمی پدید آورده بود.
«من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا».