روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
غروب سرد يكي از روزهاي نخست آخرين ماه سال، ديگر نميتوان رنگ آفتاب را ديد و شب كاملاً خود را بر روشنايي و گرماي روز غلبه داد، مردم سر در گريبان خود دارند و از اين مغازه به آن مغازه فقط به فكر خريدهاي شب عيد هستند.
نوجوان 10 - 8 سالهاي در حاشيه ميدان مركزي شهر روي زمين سرد پياده رو نشسته و در فاصلهاي 50 متري چشم در تلويزيون بزرگ نصب شده بر سر در سينما دوخته است ؛انگار كودكي درخانه نشسته و سخت مشغول تماشاي كارتون و برنامههاي تبليغي آن است.
آنچنان غرق در تماشاي تابلوي تبليغاتي سينما و چراغهاي پرنورش است كه نميداند در اطرافش چه ميگذرد، نوجواني كه دردستهاي خود دستهاي شمارش شده از اسكناسهاي ريز و درشت جمع كرده،پايان كار و مزد فعاليتهاي روزانهاش را به تماشاي تلويزيون خياباني اختصاص داده است.
نامش را ميپرسم.
"امين" ميگويد!
-مدرسه ميروي؟
- تا كلاس سوم خواندم!
-چقدر كاركردي؟
7650 تومان!
-براي خودت است؟
-پدرم،به من هم ميدهد!
- پدرت كجاست؟
-همين جا منتظر او هستم!
روزي ديگر. ساعت هشت شب، ايستگاه قطارهاي مترو هنوز مملو از مسافران است و تا رسيدن قطار، صندلي ايستگاه مكان آرامي براي انتظار محسوب ميشود؛ اما دو نوجوان 16 - 15 ساله توجه بسياري از منتظران قطار را به خود جلب ميكنند كه هر يك مشغول شمارش سهم خود از گدايي در مترو هستند.
يكي كه چثهاي درشتتر دارد، قبل از شمارش اسكناسها، انگشتر طلاي خود را از جيب شلوار گشادش در ميآورد و به انگشت دست و هم البته به رخ مسافران مترو ميكشد!
دست هايشان از اسكناسهاي نو و كهنه پر است، بيشتر از همه اسكناس 200 توماني است، مقداري هم 2000، 1000، 100و 50 توماني ومقداري سكههاي پول خرد كه هنوز به امان خدا روي يكي از صندليهاي كناري خود ريختهاند تا حتماً پس از پايان كار شمارش اسكناسها،اگر حوصله داشتند آنها را هم بشمارند!.
- خسته نباشيد!
- نگاه و سكوت
- درامد امروز خودتان است؟
- اخم!!
مي فهمم نميخواهند مزاحمشان شوم؛ يعني به شما ربطي ندارد!
قطار از راه ميرسد، مسافران براي سوار شدن هجوم ميآورند، آن دو نوجوان بيتفاوت از عجله همه مردم، آرام روي صندلي ايستگاه مترو به شمارش اسكناسها و مسافران هم با تعجب، به نگاههاي خود ادامه ميدهند!
لحظهاي آن دو نوجوان و نوجوانان داخل قطار را مقايسه ميكنم، در ظاهر تفاوتي نيست، جز اين كه آن دو نفر شلوارهايي گشاد و تا حدودي هم كثيف با كتانيهاي پاره داشتند و براي نوجوانان درون قطار شلوارهاي برخلاف آن دو نفر، بسيار تنگ و كوتاه است!
* * *
عطر و بوي نوروز كه ميرسد، خيابانها به خصوص در شهرهاي بزرگ جولانگاه بيشتري براي كودكان خياباني ميشود؛ انگار كه اين كودكان زائيده مدنيّت هستند، در روستاها اگر خبري از آنها نباشد، به هر ميزان كه شهري بزرگتر باشد، تعداد آنها هم فراوانتر خواهد شد خصوصاً كه در اسفند ماه تراكم كودكان خياباني از هر ماه ديگر سال در شهرهاي مذهبي، مسافرپذير و به ويژه تهران به عنوان مركز تجاري و اقتصادي هم بيشتر است. گرفتن و يا حتي ربودن نيم خورده غذاي ديگران، درخواست پول از رهگذران، و حتي تقاضا از افراد براي خريد كفش و لباس از شگردهاي اين كودكان است كه باندهاي بزرگتر آنها را براي گدايي روانه شهرهاي بزرگ ميكنند.
خانمي در يكي از مراكز خريد در حالي كه با يكي از اين كودكان در حال جر و بحث بود توجه بقيه مردم را به خود جلب ميكند كه در ميان اعتراضهاي خود ميگفت:"چند لحظهاي نميشود كه پس از خريد براي استراحت روي نيمكت نشستهام و متوجه شدم كه اين پسر دور من ميچرخد.فقط لحظهاي كه غافل شدم،او ميخواست يكي از بستههاي لباس را بربايد! من البته به خندههايش مشكوك بودم.او موقعي كه حواس مرا جمع ميديد، ميخنديد. امّا از يك لحظه غفلت من ميخواست سوء استفاده كند." نوجوان خيابان گرد با پا در مياني بقيه مردم از دست بانوي تاجر رهايي مييابد. اگر چه همه ميدانستند در فاصلهاي دورتر پدر،مادر يا رئيس باندي منتظرش هستند!
كودكاني كه هيچ قانون و عرفي را براي خود نميشناسند و نهادهاي حمايتي و تربيتي هم از آنها گريزان و خسته شدهاند. اگرچه هر ماه از سوي مأموران گشت شهرداري 500تا 700 نفر از آنها كه در سطح شهر يا درون واگنهاي مترو پرسه ميزنند، را دستگير ميشوند، امّا حجم فراوان بچههاي خيابان در اسفند ماه نشان ميدهد كه آنها ديگر نميتواننداين كودكان و نوجوانان را در مهار خود در آورند يا رفت و آمد آنها را در سطح شهر-كه به نيّت گدايي انجام ميشود- را ممنوع سازند.
فقر فرهنگي و اجتماعي
كودكان و نوجوانان خياباني يقيناً بر آمده از فقر فرهنگي و اقتصادي، ازدواجهاي ناموفق و اعتياد پدر و مادر به مواد مخدر هستند كه اگر بخشي از آنها را مهاجرين كشورهاي همسايه بدانيم، در اسفند ماه تعداد وطني آنان از هر ماه ديگر بيشتر ميشود. كودكان و نوجواناني كه ابتدا براي جلب احساس ترحم مردم در اين سن به گدايي و خواهش و تمنا براي دريافت پول بسنده ميكنند؛ امّا آيا هيچگاه از خود پرسيدهايم اين افراد پس از سن 20 سالگي كجا ميروند؟ آيا خيابانگردي را رها ميكنند و به كسب و كار آبرومندانهاي روي ميآورند؟! يقيناً پاسخ منفي است. اين افراد پس از بزرگتر شدن در قاب همان باندهاي مخوفي كه آنان را به گدايي در سطح شهر سوق داده است، در باندهاي تهيه و توزيع مواد مخدر و سرقت و... جمع ميشوند.
اين حقيقت را به آساني ميتوان از زندانيان عرصه توزيع مواد مخدر و سرقتهاي مسلحانه جستجو كرد كه براساس آمار سازمان زندانها بالغ بر 80 درصدشان فرصتي براي ادامه تحصيل بيش از دوره ابتدايي يا در نهايت راهنمايي نداشتهاند.بزهكاران خطرناكي كه از كودكي با پرسه زدن در خيابانها و پاساژها،تمام حيلهها را از كف زني تا سرقت وهمكاري با باندهاي بزرگ بزهكاري،فرا ميگيرند.
خطرايدزدر كمين كودكان خياباني
سيد حسن موسوي چلك رئيس انجمن مددكاران اجتماعي ايران با هشدار به سرنوشت كودكان خياباني ميگويد:"يكي از گروههاي در معرض خطر HIV افرادي هستند كه خيابان، محل كار و زندگي آنان است كه كودكان خياباني هم جزئي از آنان محسوب ميشوند. واگر اطلاعات لازم در زمينه HIV به موقع به آنان ارائه شود، احتمال آسيب پذيري شان در مقابل اين ويروس به مراتب كاهش مييابد."
وي در ادامه با اشاره به اجراي طرح ارزيابي رفتار پرخطر مرتبط با HIV در كودكان خياباني در سازمان بهزيستي، ميافزايد: "فعال شدن سازمانهاي اجتماعي مرتبط در اين حوزه اقدامي مطلوب و انجام آزمايش به صورت داوطلبانه يك اقدام پيشگيرانه مناسب است. در اين شرايط كودكان خياباني، زنان ويژه و معتادان از جمله گروههايي هستند كه در اقدامات مرتبط با HIV بايد در اولويت آموزش قرار گيرد و به اين ترتيب ميتوان كنترل مناسبي در حوزه پيشگيري از ايدز داشت."
قانون خلاها را رفع كند
نايب رئيس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي هم در اين زمينه ميگويد:"در حال حاضر طرحي در خانه ملت در ارتباط با رفع خلاهاي موجود در زمينه حقوق كودكان خياباني و ساماندهي آنها در دستور كار قرار گرفته است. اما دولت هم در زمينه فقر زدايي و كمتر كردن كودكان خياباني وظايف جدي و مهمي را بر عهده دارد،به طوري كه وظايف هر ارگان دولتي مانند نيروهاي انتظامي و سازمان بهزيستي را مشخص ميكند."
جواد آرينمنش با اشاره به اينكه مشكل جامعه امروز محول كردن وظايف دستگاهها به يكديگر است، اظهارمي دارد:"در جامعه امروز دستگاهها وظايفي را كه بايد انجام دهند، به يكديگر محول كرده و اين امر سبب بروز بسياري از مسائل و مشكلات ميشود."
بزه كاري در قالب گدايي
حميد صرامي مديركل فرهنگي و پيشگيري ستاد مبارزه با مواد مخدر نيز ميگويد:"كودكان خياباني در قالب گدايي به مشاغل كاذب فصلي و انواع بزهكاريها از جمله سوء مصرف مواد مبادرت ميورزند و اكثر وقت خود را در خيابانها سپري ميكنند. تعلق داشتن به خانوادههاي كم درآمد و پرجمعيت با سطح تحصيلات پائين، داراي سابقه كيفري و سوء مصرف مواد در يكي از اعضاي خانواده، وجود محيط آشفته، كشمكش، درگيري، مشاجره، طلاق، از هم گسيختگي خانوادگي و بيثباتي انضباطي و تحقير آنان از سوي والدين،كودكاني با شخصيت متزلزل و گريزان از قانون، عدم دسترسي به خدمات آموزشي براي آنها ناشي از فقر والدينشان از جمله ويژگيهاي كودكان خياباني است."
وي عوامل ريشهاي اجتماعي، زمينهاي و خانوادگي را در بروز كودكان خياباني مؤثر ميداند و ميگويد: "عوامل برشمرده زمينههاي آسيبپذيري اينگونه كودكان را براي سوء مصرف مواد با هدف رهايي و فراموشي مشكلات زندگي، كاهش دردهاي جسماني، تقويت هيجانطلبي و جرأت براي انواع بزهكاريها، افزايش انرژي كاذب براي انجام كار، افزايش ارتباطات با گروه همتايان فراهم كرده است."
50درصد كودكان خياباني در تهران
تهران شهر مهاجرپذيري است كه فرهنگ مردم آن امكان كمكهاي نقدي به اين كودكان را فراهم ميكند. وجود جمعيت زياد، مساحت بالاي شهر و تعداد مراكز و مناطقي كه امكان جلب كمك توسط متكديان وجود دارد باعث شده تا تعداد كودكان خياباني در تهران بيش از ساير استانها باشد.
اين حرفهاي فرهاد اقطار سرپرست دفتر مداخله و بازتواني سازمان بهزيستي كشوراست كه با اشاره به اين كه كمكهاي نقدي مردم به اين كودكان به آموزش و بهداشت آنها آسيب ميزند، ادامه ميدهد:"برخي از كودكان خياباني درآمدهاي قابل توجهي دارند كه بايد با كمك رسانههاي جمعي آگاهيهاي لازم در اين رابطه به مردم داده شود زيرا دلسوزي افراد نه تنها كمكي به آنها نميكند بلكه موجب افزايش تعداد چنين كودكاني در سطح شهر و اشاعه فرهنگ گدايي ميشود."
خارجيها فقط 30 درصد
در كنار اين علي محمد زنگانه معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي كشور ميگويد:"تاكنون5 هزار و 898 كودك كار و خياباني در كشور ساماندهي شدند كه از اين تعداد 2 هزار و 39 نفر كوليهاي افغاني و پاكستاني هستند.البته پديده كودكان كار و خياباني يك پديده اقتصادي - اجتماعي و فرهنگي است كه در كشور براي پاسخ به اين نياز 39 مركز كودكان كار و خياباني راهاندازي كرديم كه در اين مراكز 5 هزار و 898 كودك ساماندهي شدند. با توجه به اين آمار30 درصد اين كودكان را اتباع بيگانه تشكيل ميدهند كه عمده آنها كودكان افغاني و پاكستاني هستند.
زنگانه البته ادامه ميدهد:"البته بيش از 70 درصد اين كودكان هم پدر و هم مادر دارند."
***
البته برخي ديگر از كودكان گدايي نميكنند، يكي تنبك ميزند و ديگري ميخواند و با اين كار "مزد هنر" خود را از مردم خسته از هياهوي آهن و سيمان و دود دريافت ميكنند. كودكاني كه اگرچه چهره خود را با زغال سياه نميكنند تا در لباس حاجي فيروز در آيند؛ امّا ساعتها ماندن در محيطهاي آلوده، سياهي دود اگزوز اتوبوس و خودروها چهره اين كودكان خياباني را كاملاً سياه كرده است.كودكاني كه وجود فاصله طبقاتي شديد در جامعه را موزيكال فرياد ميزنند!!
* نوجوان 10 - 8 سالهاي كه در دستهايش مقدار فراواني اسكناسهاي فرسوده دارد در حاشيه ميدان مركزي شهر روي زمين سرد پياده رو نشسته و در فاصلهاي 50 متري چشم در تلويزيون بزرگ نصب شده بر سر در سينما دوخته است؛ انگار كودكي درخانه نشسته و سخت مشغول تماشاي برنامههاي تبليغي آن است!
* دو نوجوان توجه بسياري از منتظران قطار را به خود جلب ميكنند كه هر يك مشغول شمارش سهم خود از گدايي در مترو هستند.يكي كه چثهاي درشتتر دارد، قبل از شمارش اسكناسها، انگشتر طلاي خود را از جيب شلوار گشادش در ميآورد و به انگشت دست و هم البته به رخ مسافران مترو ميكشد!
*فراواني بچههاي خيابان در اسفند ماه نشان ميدهد كه نهادهاي حمايتي و تربيتي ديگر نميتواننداين كودكان و نوجوانان را در مهار خود در آورند؛ كودكاني كه هيچ قانون و عرفي را نميشناسند.انگار همه از آنها گريزان و خسته شدهاند!
*50درصد كودكان خياباني كل كشور در تهران پرسه ميزنند